قمارباز یا معاملهگر؟

نکات معاملاتی از معاملهگران میلیونر
برای موفقیت در هر کاری، بهترین روش یادگیری از افراد موفق آن صنعت است. اگر معاملهگر هستید یا میخواهید باشید، درسها و تجربیات افراد موفق در بازار فارکس را مطالعه کنید. معاملهگری کار دشواری است و تقریباً هر کسی که آن را امتحان کرده است میتواند گواهی دهد. انجام یک یا دو معامله برنده نسبتاً آسان است، اما پیشرفت پیوسته در بسیاری از معاملات بسیار سخت میشود. کسب درآمد از بازارهای مالی نیاز به یک رویکرد استراتژیک و هوشمند دارد.
در اینجا چند نکته ساده اما بسیار مهم از معاملهگران میلیونر ارائه شده است. البته باید توجه کنید که یک نکته به معنای یک استراتژی معاملاتی کامل نیست. شما به یک سیستم مشاورهای کامل نیاز دارید که با گنجاندن آنها در استراتژی معاملاتی خود، بهترین شیوه معاملهگری را در اختیار شما قرار دهد.
Jesse Livermore و رها کردن زیانها
من هم کارهای اشتباهی انجام دادهام. معاملات پنبه من قمارباز یا معاملهگر؟ زیانده شد و من آن را نگه داشتم. گندم برای من سودده بود و آن را فروختم. مجموع این معاملات موجب زیان من شدند. زمانی که معاملات نشانههای از زیان را نمایش میدهد، بفروشید و معاملاتی با نشانههای سود را نگه دارید: جسی لیورمور.
این یک مشکل رایج برای اکثر معاملهگران است. آنها به امید بازگشت قیمت، ضرر میکنند و در بهترین حالت سر به سر (بدون سود) از معامله خارج میشوند. اما در بدترین سناریو، آنها پول زیادی را از دست خواهند داد. از سوی دیگر، برخی معاملهگران معاملات سودده خود را سریع میبندند و امکان رشد بیشتر را از خود دریغ میکنند. زیانهای بزرگ و سودهای کوچک راهی مطمئن برای موفقیت در بازارهای مالی نیستند.
Alexander Elder و تماشای روند
برای اینکه یک معاملهگر باشید، باید با چشمان باز معامله کنید و روندها و نقاط بازگشتی واقعی را شناسایی کرده و با پشیمانی و رویاپردازی زمان خود را تلف نکنید: الكساندر اِلدر.
بیشتر معاملهگران تازهکار، توانایی رصد صحیح بازار و درک کامل پویایی آن را ندارند. همچنین زمان کافی را برای یادگیری کامل تحلیل اختصاص ندادهاند. علاوه بر این، از نظر ذهنی برای نوسانات ناگهانی قیمت که در هر معامله رخ میدهد، آماده ندارند. عدم آمادگی کامل همانطور که در بالا گفته شد، میتواند منجر به زیانهای بزرگ یا سودهای کوچک گردد. درنتیجه، معاملهگران تازهکاری که تنها بر پایه ترسها و آرزوها معامله میکنند، پس از اشتباهات پی در پی مجبور به خروج از بازار خواهند شد.
در لحظه حضور داشته باشید. بر روی کار خود متمرکز شوید و خیالات خود را درباره قمارباز یا معاملهگر؟ آینده یا پشیمانیهای گذشته، از ذهن پاک کنید. هر دو این موارد، توجه شما را از اتفاقات اکنون دور میسازد.
Warren Buffett و درس گرفتن از معاملات
ریسک به معنای عدم آگاهی از کاری است که انجام میدهید: وارن بافت.
آیا بازی بلکجک برای کازینوها، بازی ریسکی به شمار میرود؟ در هر دست امکان باخت وجود دارد اما در بین هزاران بازی، موفقیت در راه خواهد بود. در بلندمدت برای کازینوها ریسک بسیار کمی در بازی بلکجک وجود دارد. اگرچه، این بازی قمار به شمار میرود. بسیاری از مردم بازارهای مالی را نیز قمار میدانند، اما این تنها در صورتی است که مدیریت ریسکی وجود نداشته باشد (مانند کازینو). اگر مدیریت ریسک کاملی دارید و استراتژی شما نیز آزمایش شده است (به شرط آنکه استراتژی به طور مداوم پیاده سازی گردد)، در واقع ریسک معاملات شما بسیار پایین خواهد بود.
ریسک از عدم مدیریت ناشی میشود و شما را از یک معاملهگر به قمارباز بدل میکند.
Jesse Livermore و همراهی با تغییرات
من بازی را با بازی کردن یاد گرفتم اما کندلها همواره درس جدیدی برای آموزش دارند: جسی لیورمور
تاکنون به این مضمون توجه کردهاید؟ معاملهگری نیاز به ساختار و اصول حرفهای دارد. متاسفانه، امکان دارد که احساسات شما را به هر سویی بکشانند. اما بازار هر روز و هر لحظه در حال تغییر است. تغییرات روند، نوسانات و حجم و بسیاری موارد دیگر، همه و همه در میزان سودآوری شما موثر خواهند بود. معاملهگران باید با تغییرات سازگار شوند. این یکی دیگر از مهارتهای مورد نیاز هر معاملهگر است.
همانطور که در بالا مورد بحث قرار گرفت، شما باید بر پایه روانشناسی بازار و استراتژی خود، معاملات را پیش ببرید. مدیریت معاملات بر پایه آرزوها و احساسات درونی نتایج مثبتی به همراه نخواهند داشت. متاسفانه اگر آمادگی کافی نداشته باشید، بازار ذاتاً بی رحم است. اگر نتوانید از مدیریت صحیح ریسک استفاده کنید، حساب شما در عرض چند ثانیه نابود خواهد شد و تنها فرد مقصر، خود شما هستید. بازار صرفاً بازار است. مهم نیست که پول بدست آورید یا از دست بدهید. اگر به طور مداوم در حال از دست دادن پول هستید، بازار در تلاش است تا به شما درسی را بیاموزد. آن درس را فرا بگیرید تا بازار با شما همراه گردد.
سخن پایانی
معاملهگران موفق به تغییرات بازار در لحظه حال توجه میکنند و تصورات خیالی درباره آنچه اتفاق میافتد، ندارند و یا از آنچه در گذشته اتفاق افتاده پشیمان نیستند. این امر به آنها اجازه می دهد تا در لحظه بمانند و ریسک معاملات و سرمایه خود را به درستی كنترل كنند. معاملهگران میلیونر در پیاده سازی استراتژی خود مهارت کامل دارند. توسعه یک استراتژی متناسب با شرایط شما، به زمان و تمرین نیاز دارد.
بازارهای مالی توانایی از بین بردن سرمایه شما را دارند. اگر این اتفاق برای شما نیز رخ داده است، زمان بازنگری شیوه معاملاتی فرا رسیده است. تلاش کنید تا درسهایی که بازار به شما میدهد را به خوبی بیاموزید. اگر گوش دهید، یاد بگیرید و با آن انطباق پیدا کنید، پاداش خود را از بازار دریافت خواهید کرد. بازارهای مالی یک زمین بازی هستند. هر کس میتواند کسب درآمد کند. سوال اینجا است که آیا شما یکی از این افراد هستید؟
فصل سوم: بی احتیاطی
سومین اشتباه که خطرناک است بی احتیاطی است یا کله شقی در معامله کردن. ما برای اینکه یک معامله گر موفق باشیم باید خطر را را بپذیریم. یعنی شجاعت ورود به معامله را داشته باشیم با اینکه می دانیم می تواند برای ما ریسک مالی داشته باشد و دو دو تا چهارتا نیست پس کمی شجاعت لازم است تا جای ترس را بگیرد و ما بتوانیم پولمان را در ریسک بگذاریم به امید سودی چندین برابر ریسک. ولی اینجا یک دنیا تفاوت است بین اینکه یک ریسک حساب شده ای را که حدش معقول و مشخص و کوچک است در مقابل احتمالات مارکت بگیریم در مقابل کسی که فقط ریسک می کند بدون اینکه بداند حد ریسکش چیست و بدون محاسبه و استاندارد فقط ریسک را می پذیرد.
لذا درست است که پذیرفتن ریسک و خطر بخش مهمی از معامله گری موفق را تشکیل می دهد اما نه ریسک حساب نشده و بی انتها و نامشخص و اینجا تفاوت بین معامله گری که حساب شده کار کرده و ریسک را پذیرفته در مقابل سود چندین برابر با معامله گر بی احتیاط و کله شق که هیچ محاسبه ای ندارد که تا چه حد می خواهد جا بدهد به ریسک مشخص می شود.
این معامله گر هایی که بی احتیاط و بدون حساب و کتاب وارد می شوند قسمتی از این ها برای تفریح معامله می کنند و در ذهنشان هست که بگذار این سهم را بخریم و ببینیم چه اتفاقی می افتد و برای هیجان معامله گری وارد معامله می شوند. نه بخاطر سود و درآمد و بخاطر این طرز فکر برای اینکه هیجانش را بیشتر کنند حجم معامله گری را هم افزایش می دهند تا هیجان بیشتر بشود اما این نوع طرز فکر در زندگی حتی در معامله گری و غیرمعامله گری باعث می شود ما خودمان و بقیه را در خطر بیندازیم.
زندگی به اندازه کافی اتفاقات غیرناخواسته دارد چه اینکه عزیزی را از دست می دهیم یا طوفان می آید یا زلزله می آید و کاری هم ممکن است از دست ما برنیاید و مجموعه این اتفاقات اگر انسان به آن فکر کند به حد کافی اضطراب ایجاد می کند. برای برخی انجام رفتارهای خطرناک شاید کمک کند تا احساس ناامنی و ندانستن اتفاقات بدی که می خواهد بیفتد تسکین دهد و برای برخی دیگر این طرز فکر و عملکرد نامحتاطانه احساس آزادی به آن ها می دهد و فکر می کنند با این عمل آزادترند و زندگی آن ها از ماجراجویی و هیجانی بیشتری برخوردار است و فکر عواقب کار را نمی کنند و می گویند حالا که یک بار زنده هستیم بگذار کاری که دوست داریم انجام دهیم و تا آخرین دلار جیبمان را خرج کنیم و قمار کنیم و برویم جلو اما ما می خواهیم معامله گری را تا آخری عمر انجام دهیم و در این شغل بمانیم و از مارکت استفاده ببریم. درست است که نمی توانیم ترسو باشیم، اما نمی توانیم بی کله و کله شق باشیم و ترید کنیم چون دیر یا زود عواقبش گریبان ما را می گیرد و مارا از مارکت بیرون می کند.
یک ضرب المثل معروفی می گوید علاقه است که انسان را زنده نگه می دارد و به انسان زندگی می دهد پس ما برای علایقمان کار و زندکی می کنیم اما عقل هست که به زندگی دوام می دهد و انسان بی احتیاط دارد بدون تفکر کار می کند بدون اینکه فکر کند نتیجه اعمالش چه خواهد شد. بخاطر اینکه وقتی ما تفکر و تحلیل و تجزیه می کنیم با محاسبات که هر عملی در نهایت چه عکس العملی دارد با این محاسبات ما نتایجی به دست می آوریم که واقعی است و به ما می گوید نتیجه کار ما چقدر سود و چقدر ضرر دارد و براساس آن یافته ها و نتایج تصمیم می گیریم که می ارزد ریسک کنیم یا نه.
در اینجا جمله جالبی دارد نویسنده و می گوید شخصی که بی احتیاط است و می گوید من چیزی برای از دست دادن ندارم، این به این معنی نیست که این شخص را به برنده تبدیل می کند و معنی واقعی این عبارت این است که اهمیت ضرر دادن برای من بی معنی شده در صورتیکه باید جلوی ضرر را کم کنم اما اهمیتی ندارد چقدر ضرر بدهم. پس این ربطی ندارد که بگوییم این شخص را برنده می کند.
برنده شدن در معامله گری مقوله جدایی است و فقط راه بازنده بودن را در فرد بازتر و بی انتهاتر می کند. این فرد با این طرز تفکر در یک دام واقعی گیر افتاده و جالب این است که آدم های کله شق همدیگر را دنبال می کنند و به هم توصیه می کنند قوت قلب می دهند در شکست هایشان. نمونه بارز فرد بی احتیاط نیکولاس لیسام است که با یک ترید کله شق بانک بزرگ بارینک را که صدها سال تجربه بانکی داشت در یک روز به ورشکستگی رساند.
دنبال هیجان بودن برای خیلی افراد زندگی یک سفری است برای ایجاد لحظه های هیجان انگیز و فراموش نشدنی و در تلاش برای اینکه از زندگی روزمره و کسل کننده درباییم و احساس کنیم زندگیمان پرهیجان و معنی دار است. افرادی که دنبال هیجان هستند خود را داخل انواع و اقسام کارهای قانونی و غیرقانونی می کنند تا به این هیجان برسند. نمونه قانونی آن معامله گری و قمار بازی و انواع ورزش های خطرناک و پارتی های خارج از حد کنترل و طیف وسیعی از کارهای هیجان انگیز غیرقانونی است. مثل زدن بانک، دزدی از فروشگاه و مسابقه سرعت در بزرگراه با ماشین یا موتور و هر کدام نیز عواقبی دارند.
مثلا رانندگی با سرعت زیاد ریسک خطر جانی و بدنی دارد و معامله گری ریسک مالی دارد و در همه اینها چه مادی و ه بدنی به فرد هیجان می دهد و ما با این ورز هاش هیجان انگیز مثل مسابقه ماشین سواری و موج سواری و کوهنوردی آشناییم و می دانیم چقدر هیجان دارد و ریسک هم دارد و برای هیجان بیشتر آخرین حد کوه ها و سرعت را پیش می گیرند که خطر بیشتر و هیجان بیشتری هم دارد. بعد از تجربه شخصی خانم روس می گوید که بعضی ها معامله گری را در حد ورزش های خطرناک به سمتی می کشانند که ماکزیمم هیجان و ریسک را به آن ها می دهد. اما باید توجه داشت که ریسک بیش از حد برای کسب هیجان باعث نمی شود مهارت معامله گری و سود ما بالاتر برود و باید ما ریسک را مدیریت کنیم نه اینکه فقط ریسک را به صورت ماجراجویی و صرفاً به خاطر هیجان انجام دهیم و بعضی از تردیدرها آخر هفته ها برای تفریح به قماربازی می روند و پولشان را در قمارخانه ریسک می کنند. اما به آنها هیجان می دهد. برخی حد حساب شده قمارباز یا معاملهگر؟ ای از ریسک را قبول می کنند وقتی می دانند که در قماربازی می بازند اما مقدار بازندگیشان حساب شده است و درصدی هم هستند که انتهایی برای ریسکشان نیست و تا انتهای خطر می روند بدون اینکه در نظر بگیرند چقدر حد لازم و کافی هست و دیگر باید جلوی آن را بگیرند.
اینها از هیجان زنده بودن زندگی می کنند و نمی توانند با زندگی معمول که حالت کسالت آور دارد کنار بیایند.
لذا استفاده از بازار و معاملات به عنوان وسیله قماربازی استفاده نابجایی است که ما بخواهیم هیجان و زنده بودن به زندگی بدهیم و از حالت کسالت آور با کمک معامله گری دربیاوریم و این افراد هدف اصلیشان از بودن در مارکت ایجاد هیجان است، نه درآمد و حتماً این تردیدرها به هیجانی که می خواهند می رسند اما به موفقیت مالی نمی رسند. با این دید در این افراد نیاز به انجام یک کار ریسکی و حساب نشده بسیار بالاتر از این هست که آن ها خیلی صبور مننتظر باشند تا از معامله گری آن ها مطابق سیستم یک ستاپ کامل پیش بیاید و بعد وارد معامله شوند.
این افراد با طرز فکر اینکه حال وارد شویم تا ببینیم چه اتفاقی می افتد درست است که اتفاقی می افتد و آن اتفاق هیجان ناگیز است اما شانس سوددهی این اتفاق زیاد نیست.
بورس بازی قماربازی نوسان گیری یعنی چه؟
نوسان گیری در بورس قماربازی و بورس بازی سه اصطلاح بسیار پرتکرار هستند که قطعاً همه ما بارها شنیدهایم.
آیا این سه اصطلاح هم معنی هستند و میتوان از هر یک از آنها به جای دیگری استفاده کرد؟
آیا هر یک از این سه عبارت، دارای معنای مستقلی است که باید در جایگاه خاص خود مورد استفاده قرار گیرند؟
آیا بعضی از افراد به اشتباه و در جایگاهی نامناسب از این کلمات در اظهار نظرهای خود استفاده میکنند؟
در این مطلب به بررسی این سوالات میپردازیم.
بورس بازی چیست؟
بعضی وقتها میشنویم که گفته میشود “فلان کالا خیلی رو بورسه!” مثلا میشنویم که “الان دیگه ماشین شاسی بلند رو بورسه”
یا گفته میشود که الان فلان اجناس خریداری ندارند اما یک جنس خاص تو بورسه! مثلا گفته میشود بین همه ماشینها، پراید همیشه تو بورسه!
منظور همه این جملات خرید و فروش بسیار روان و پر رونق کالایی خاص است که زبانزد اکثریت مردم جامعه میباشد.
اما موضوع اصلی و بسیار مهمتر این است که کالای خاصی مورد اقبال عمومی قرار گرفته و بسیار پر تقاضا و پر مصرف است.
قماربازی چیست؟
قماربازی نوعی پیشگویی اتفاق یا رویدادی خاص در آینده است که به طمع کسب سود یا نوعی دارایی انجام میگیرد.
قمار نوعی آزمون شانس و اقبال است که برنده شدن در آن هیچ مبنای منطقی و قابل محاسبهای ندارد.
قماربازی در همه جوامع دنیا نوعی اعتیاد و مشکل رفتاری به حساب میآید که همه عواقب سوء آن به اثبات رسیده است.
همچنین در کشورهای اسلامی انجام این عمل ممنوع است و مشمول جریمه و حبس میباشد.
قمارباز فعالیتهای خود را بدون محاسبه، برنامه ریزی و منطق و تنها بر اساس احتمالات و شانس انجام میدهد.
انجام فعالیت سرمایهگذاری در بازار بورس به هیچ عنوان ربطی به قمار ندارد و نمیتواند بر اساس شانس و اقبال باشد.
نوسان گیری در بورس
نوسان گیری اصطلاحی مربوط به بورس است که در مورد بورس بازان به کار گرفته میشود.
نوسان گیر همان بورس باز است که فعالیت خود را در بازار اوراق بهادار و توسط سهام انجام میدهد.
نوسان گیر فعالیتهای خود را بر مبنای انتظارات خود از آینده بازار و آینده قیمتها انجام میدهد.
تفاوت بورس بازی قماربازی نوسان گیری
در شرایط رونق و با ایجاد تقاضای بالا برای یک کالای خاص، عدهای فعالیت خود را روی خرید و فروش همان کالا متمرکز میکنند.
در چنین حالتی بورس بازان و معاملهگران سود خوبی کسب مینمایند و تقاضاکنندگان نیز به راحتی کالاهای مورد نیاز خود را به دست میآورند.
تا زمانی که این تقاضای قابل توجه وجود داشته باشد، این بازار دایر است و همچنان سودآور خواهد بود.
اما چنانچه باعث ایجاد احتکار، کمبود و تشنج در سطح جامعه شود، دولت اقدامات نظارتی خود را در این بازارها اعمال خواهد کرد.
قماربازی به هیچ وجه ارتباطی با هیچ یک از بورسهای دنیا ندارد و اصطلاح صددرصد اشتباهی است که گاهی درباره بورس به کار گرفته میشود.
نوسان گیری در بورس گزینه مناسبی نیست، چرا که ثابت شده در بلندمدت منجر به کسب زیان و یا بازده بسیار پایین شده است.
بورس بازی قماربازی نوسان گیری هیچ یک گزینههای مرتبط، مناسب و مبتنی بر اصول یک بازار علمی نیستند.
یقیناً بورس بازاری برای سرمایهگذاری در افق زمانی بلند مدت است و کاملا بر اساس اصول علمی بنا شده است.
هر نوع دیگر از فعالیت در بازار بورس، در بلندمدت دارای ریسک غیرمنطقی، نامعقول و بسیار بالا میباشد.
انواع معامله گر؛ شما از کدام نوع هستید؟
هر معاملهگری دارای شخصیت و سبک معامله مختص به خود است، هر یک از این سبکها نقاط ضعف و قوتی دارند. شخصیت کلی شما نیز میتواند سبک معامله شما در فارکس را بسازد، اما به این معنا نیست که شما به آن محدود شده یا سبک معامله شما با آن تعریف شده باشد.
برای داشتن یک معامله موفق در بازارهای مالی مختلف، باید بدانید که شخصیت و روانشناسی چه تأثیری بر معامله داشته و همچنین بدانید که شما چه نوع معاملهگری هستید.
در ادامه دستهبندی اصلی ویژگیهای شخصیتی معامله گران را همراه با نقاط ضعف و قوتشان ذکر میکنیم
به طوری که بتوانید تشخیص دهید شما جز کدام دسته هستید.
توجه داشته باشید که این دستهبندی بهصورت کلی شکل گرفته و تاییدی بر برتری یک سبک معاملهگری بر دیگری نمیباشند.
۱- معاملهگر محتاط
معاملهگر محتاط همیشه در درجه اول احتیاط میکند، که کار بدی نیست، اما میتواند محدودکننده باشد.
این معاملهگر یک معامله گرمحافظه کار است که معاملات معدودی انجام میدهد.
معاملهگر محتاط تنها زمانی اقدام به معامله میکند که برای هر تصمیماش خیلی فکر کرده باشد،
اما به دلیل مردد بودن ممکن است فرصتها را از دست بدهد.
قاعده اصلی او “جلوگیری از زیانهای احتمالی” است و متعهد به مدیریت سرمایهاش است.
۲- معاملهگر بیپروا
معاملهگر بیپروا مشتاق است بسیاری از معاملات جدید را با حجم معامله بزرگتری انجام دهد.
او در مدیریت سرمایه خود احتیاط کمتری به خرج میدهد که باعث میشود در معرض خطر زیان مضاعف در معامله قرار گیرد.
معاملهگر بیپروا اعتماد به نفس زیادی به خود و معاملهاش داشته و تجربیات مثبت و منفی فراوانی از انجام معاملات زیاد به دست میآورد.
روحیه هیجانیاش میتواند او را به معاملات بدون سنجش سوق دهد.
۳- معاملهگری که معاملات دیگران را کپی میکند
معاملهگری که از معاملات دیگران کپی برداری میکند در معاملاتش به خود متکی نیست،
اما دنبالکننده بسیار خوب دیگران است. او به تحلیل گران گوش فرا داده و توصیههای آنها را دنبال میکند،
که باعث میشود به خاطر نظرات و دیدگاههای زیادی که میشنود، دید خوبی نسبت به بازار داشته باشد.
با این حال، تعداد زیاد و متفاوت دیدگاههای تحلیلی پریشانکننده بوده و معاملهگر کپی بردار وقت لازم برای یادگیری خود صرف نمیکند.
۴- معاملهگر انعطاف پذیر
یک معاملهگر انعطافپذیر در جهت روند بازار معامله میکند و روند فکری خودش را در این قضیه دخیل نمیکند.
او نسبت به نوسانات بازار بسیار انعطافپذیر بوده و با شرایط بازار سازگار است.
معاملهگر انعطافپذیر موقعیت فعلی خود را در بازار ارزیابی کرده و دیدگاه خود را بر این اساس تغییر میدهد.
او محتاطانه در بازار معامله میکند، اما انعطافپذیری نیازمند تلاش بسیار زیاد است تا همیشه بر روی حرکات و نوسانات باشد.
۵- معاملهگر قمارباز
معاملهگر قمارباز در معاملات با حجم بزرگ سرمایهگذاری میکند و خود را در معرض خطر بالایی قرار میدهد.
هدف او دستیابی به پولی سهل الوصول و سودی کلان و بدون زیان است.
معاملهگر قمارباز وقت و تلاش خود را برای یادگیری و استفاده از روشهای مناسب تحلیلی صرف نمیکند.
این نوع معاملهگر همیشه حریص است و معمولاً بیش از حد از زیان کرده و مسیر خود را در بازار کوتاه و نا امیدکننده میکند.
۶- معاملهگر مغرور
تقریباً مانند معاملهگر قمارباز، معاملهگر متکبر برای موفقیت بیش از حد روی موارد اشتباه تمرکز دارد.
او همواره تصمیماتش را درست دانسته و با بازار انعطافپذیر نیست.
این معمولا منجر به خسارات زیادی شده و به یک معامله کوتاه مدت منجر میشود.
معاملهگر متکبر از اشتباهات خود درس نگرفته و بر موضعاش بسیار سرسخت است.
هیچ مزیتی بر این نوع معاملهگر وجود ندارد، تنها ناامیدی نهایی.
۷- معاملهگر تحصیل کرده
معاملهگر تحصیل کرده معاملهگری است که وقت خود را برای یادگیری و بهبود مهارت هایش اختصاص داده است.
او روشهای مختلف تحلیلی را فرا گرفته و استفاده میکند.
همچنین از تجربیات دیگران نیز درس میگیرد. معاملهگر تحصیل کرده دارای یک برنامه معاملاتی واضح و یک استراتژی کاملا مشخص است.
وقت و تلاش زیادی نیاز است تا به یک معاملهگر تحصیل کرده تبدیل شویم.
در صورت عدم مدیریت صحیح، میزان اطلاعات برای یادگیری میتواند بسیار زیاد و گیجکننده باشد.
۸- معاملهگر گلوله برفی[۱]
معاملهگر گلوله برفی تعداد معدودی معاملات زودهنگام انجام میدهد،
اما معاملات بلند مدتاش سطوح نسبتاً دوری را هدف قرار میدهند.
او بدون توجه به سودهای کوتاه مدت، روی این معاملات طولانی تمرکز میکند.
معاملهگر گلوله برفی دنبال سود زودهنگام نیست بلکه بیشتر روی یک چشم انداز بلند مدت و بزرگتری تمرکز دارد.
فعال نبودن در بازار و تنها انجام تعداد محدودی معامله، در صورت عدم تنوع متناسب، میتواند او را در معرض زیان كامل قرار دهد.
۹- معاملهگر ترکیبی
معاملهگر ترکیبی مزایای تجزیه و تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال را با هم ترکیب کرده تا
بهترین معاملات را انجام دهد. وی دادهها و وقایع اقتصادی و سیاسی مؤثر بر حرکت بازار را با شاخصهای تکنیکال پیوند میدهد
که این کار به شناسایی نقاط مناسب برای خرید و فروش کمک میکند.
با ترکیب روشهای مختلف تحلیلی، معاملهگر ترکیبی اطمینان حاصل میکند که تصویری کلی از بازار به دست میآورد.
نتیجه گیری
همانطور که میبینید، هیچ راه مطمئن و سرراستی برای معامله وجود ندارد.
با در نظر گرفتن ویژگیهای مثبت شخصیت هر یک از معامله گران و به کار بردن آن در معامله،
میتوانید ریسک معاملات خود را بهتر مدیریت کرده و بارورتر باشید.
با شناخت بهتر خود بهتر میتوانید یاد بگیرید که چطور بهترین نوع خود باشید.
آرزو داریم از اشتباهات ذکر شده در این مقاله اجتناب کنید و یاد بگیرید که مهارتها و عادتهای مثبت را اتخاذ کنید.
فروش سهم پیچیده ترین تصمیم در بورس؛ چرا و چه زمانی باید بفروشیم؟
فروش سهم و خارج شدن از سهم سخت ترین نکته ای است که یک معامله گر حرفه ای باید آن را انجام بدهد، تعیین حدضرر یا حد سود سختترین کار ممکن برای معامله گر معمولی و حرفه ای است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از تحلیل بازار؛ به نظر می رسد تصمیم برای خرید یک سهم برای اکثر سرمایه گذاران نسبتاً آسان باشد، زیرا انگیزه ممکن است درآمد بیشتر یا سود برای شرکت باشد یا انتظارات اینکه محصول جدید به زودی راه اندازی شود.
برخی از افراد همچنین ممکن است پس از حدس و گمان که این شرکت هدف خرید بالقوه ای قرار گرفته است، برای خرید سهام آن مراجعه کنند یا شاید به این دلیل که قیمت معاملات سهام نسبت به اصول اساسی جذاب به نظر می رسد.
اما مهمترین نکته این است که تصمیم خرید همیشه با خوش بینی در ارتباط است. هرکسی که تمایل به خرید یک سهم دارد از داشتن احتمال افزایش قیمت در آینده و از طرف دیگر سودهای خوب احساس هیجان می کند؛ برعکس، وقتی نوبت به تصمیم برای فروش می شود، سرمایه گذار ممکن است یک احساس واضح نداشته باشد به همان اندازه وشیوه، چه خوش بینانه و چه حتی بدبینانه نداشته باشد.
معمولاً سرمایه گذاران به دو دلیل تصمیم فروش را می گیرند. اول تبدیل سود کاغذی به سود واقعی و دوم تلاش برای جلوگیری از ضرر و زیان.
با این حال، وقتی سرمایه گذار قصد اجرای تصمیم را دارد، تعارضات درونی بین برخی احساسات متناقض و سوگیری های شناختی و عاطفی پدید می آید.
معضل فروش از تمایل شدید برای رسیدن به کمال گرایی در سرمایه گذاری نشات می گیرد. دستیابی به بیشترین سود ممکن و اجتناب از ضررهای احتمالی همچنان جاه طلبی ضروری و مشروع (قانونی) است، اما فرض «احتمال وقوع همیشگی» آن غیرواقعی است.
در حقیقت، در مورد سرمایه گذاری هیچ رویکرد واحدی وجود ندارد. تصمیم خرید یا فروش با توجه به شخصیت، هدف و استراتژی هر فرد متفاوت است.اگرچه روشها و اهداف سرمایه گذاری بین همه تفاوت اساسی دارد، اما یک شباهت وجود دارد که برای تعیین احتمال سود یا موفقیت بسیار مهم به نظر می رسد و ان هم «نظم و انضباط» است.اگر شخصی تعهدی به استراتژی خاص نداشته باشد، در این صورت او به قمارباز بیشتر شبیه است تا سرمایه گذار و لذا در این زمینه، تصمیم فروش باید به عنوان بخشی از مدیریت ریسک تلقی شود.تصمیم و استراتژی فروش مانند یک بیمه نامه خانه است، اگر آسیب بالقوه ای متحمل شوید، این بیمه نامه زیان شما را کاهش می دهد و فروش نیز مانند این سند است، شما می توانید سود خود را بدست آورید یا ضرر خود را با یک کلیک فشار دهید، اما چه زمانی می دانید، زمان انجام آن فرا رسیده است؟
مبارزه امید و درد
مشکل تصمیم گیری برای فروش این است که باید به طور کلی توسط دو عامل مهم در سرمایه گذاری به خوبی مدیریت شود: «ترس» و «حرص و آز»
سرمایه گذار ممکن است از احتمال افزایش قیمت سهام پس از فروش، ترس داشته باشد، این به معنای از قمارباز یا معاملهگر؟ دست دادن فرصتی است که برای دستیابی به سود بالقوه وجود داشت و در عین حال ایده حفظ سهام با عملکرد ضعیف ممکن است به معنای کاهش و زیان بیشتر باشد.
تصور کنید که یک سرمایه گذار با تصمیم قبلی برای فروش وقتی به ۴۰ ریال رسید، سهمی را در سطح ۳۰ ریال خریداری کرد، اما وقتی سهام قبلاً به این سطح رسیده باشد، ایده های دیگری ظاهر می شود.
سرمایه گذار شروع به فکر کردن در مورد نگه داشتن و به تعویق انداختن تصمیم فروش برای مدتی می کند به این امید که از احتمال افزایش بیشتر بهره ببرد و با ادامه روند افزایش، شخص ممکن است تصمیم به تعویق انداختن تصمیم فروش را در انتظار سودهای بزرگتر و بزرگتر ادامه دهد.
اما ناگهان این صعود بزرگ و مداوم به یک کاهش محسوس تبدیل می شود(اتفاقی که چند ماهه اخیر در بورس ایران نیز رخ داده است) و سهامی که بسیار بالاتر از سطح خرید معاملات داشتند اکنون تنها ۲۵ ریال است.
بنابراین آیا تصمیم برای فروش اکنون آسان خواهد بود؟ البته که نه! ایده های جدیدی در ذهن سرمایه گذار ظاهر می شود که او را منتظر می کند تا کمی صبر کند تا سهام در صورت خروج از آن متوجه ضرر نشود.
مطمئناً، سرمایه گذار در برهه ای از زمان تصمیم نهایی را برای فروش خواهد گرفت، خواه نتیجه آن سود باشد یا زیان، اما آنچه مسلم است این تصمیم گیری همیشه آسان نیست.
اما برای «آلن گرینبرگ» سرمایه گذار فقید، تصمیم به فروش چندان دشوار تلقی نمی شود، زیرا او نگران پولی که ممکن است در آینده بدست آورد نیست و برعکس او فقط به آنچه اکنون اتفاق می افتد علاقه مند است.
این مرد می گوید اگر بازار در حال سقوط باشد یا حتی بدون تغییر بوده و ثبات داشته باشد در حالی که سهام او در حال سقوط است، او اقدام به فروش می کند.
"گرینبرگ" معتقد است که موضوع مربوط به عاشق نشدن سهمهایی است که متعلق به شماست. تصمیمی که می گیرید باید متکی بر واقعیت ها و شجاعت پذیرفتن اشتباه و تصحیح سریع آن باشد نه از سر احساسات!
برجسته ترین روزنه ای که بیشتر سرمایه گذاران با آن روبرو هستند احساس امید به احتمال بهبود سهام و در نتیجه حداقل رسیدن به نقطه شکست و جلوگیری از ضرر است.
در واقع، روانشناس دانیل کانمان خاطرنشان می کند که ذهن سرمایه گذاران طوری برنامه ریزی شده که مداوم در پی جلوگیری از ضرر و زیان هستند، زیرا درد ضرر دو برابر خوشبختی حاصل از سود است
چرا و چه زمانی باید بفروشیم؟
صرف نظر از اینکه سهام کاهش یافته یا افزایش یابد، مهمترین دلیل تصمیم گیری در مورد فروش همچنان ناپدید شدن دلیلی است که در وهله اول سرمایه گذار را به خرید وامی داشت.اگر دلایل خرید سهام از ابتدا تغییر نکرده باشد، نگه داشتن شما در سهام منطقی به نظر می رسد، در حالی که تغییر موارد اساسی مانند کاهش فروش، کاهش سهم بازار یا تغییر در ساختار مدیریت ممکن است تصمیم گیری در مورد فروش را ضروری کند.
وقتی سرمایه گذار در تماس مداوم با بازار باشد، می خواهد بررسی کند که آیا دلیل خرید سهام هنوز مشمول مرور زمان نشده است یا خیر؟ بنابراین تعیین می کند که آیا زمان فروش رسیده است یا تصمیم برای نگهداری هنوز معتبر است؟، اگر سهام به حدی برسد که ارزش اولیه شرکت را منعکس نکند، یا هنگامی که ارزیابی بسیار بالاتر از نمونه های مشابه خود در همان بخش باشد، سرمایه گذار باید تصمیم به فروش سهام را نیز در نظر بگیرد.
از طرف دیگر، اهمیت تعیین سطح توقف ضرر قبل از ورود به این سرمایه گذاری، با نیاز به پایبندی به آن و غلبه بر ترس و امیدهای غیرقابل توجیه بسیار زیاد بوده و شما به شما در تصمیم گیری برای زمان مناسب فروش یاری می کند.
اگر شخصی سهم خود را با قیمت ۵۰ ریال خریداری کند، ممکن است دستوری را برای متوقف کردن ضرر با کاهش ۱۰ درصدی سفارش دهد، به این معنی که اگر قیمت تا سطح ۴۵ ریال کاهش یابد، فروش انجام می شود.
برخی از افراد با افزایش قیمت به طور مداوم دستورهای ضرر متوقف را به روز می کنند، بنابراین اگر سهام به ۱۰۰ ریال برسد، به عنوان مثال، پیوستن به سطح ضررهای متوقف به معنای ضرورت فروش در صورت رسیدن قیمت به ۹۰ ریال است که از بیشترین دستاوردهای کسب شده محافظت می کند و ایده نظم سرمایه گذاری را در همان دوره حفظ می کند.
با این حال، همیشه استثناهای احتمالی وجود دارد، برخی از سرمایه گذاران با توجه به احتمال سقوط ناگهانی که توجیه پذیر نبوده و به اصول مربوط نیست، این روش را ترجیح نمی دهند، زیرا ممکن است به سرعت روند معکوس شده و سهام را به سطحی که به ارزش واقعی است بر می گردد.
علیرغم اهداف و روشهای مختلف سرمایه گذاری در بین همه، به نظر می رسد راه حل معضل فروش مبتنی بر غلبه بر حرص و طمع در هنگام پایبندی به برنامه اولیه است.
و دستاورد هر سرمایه گذار برای سود و جلوگیری از ضرر نه تنها به انتخاب سهام مناسب و خرید در زمان مناسب مربوط می شود بلکه به تصمیم فروش و زمان بندی آن نیز مربوط می شود که ممکن است مشکل ترین مسئله باشد.