تله های ذهنی در سرمایه گذاری

تله فروش چیست و چگونه باید با تله فروش مقابله نمود ؟
همواره یک سوال اساسی دغدغه ذهنی مدیران فروش حرفهایست :
آیا عملکرد دپارتمان فروش من در بالاترین سطح نسبت به سایر شرکتهای مشابه و رقیب است ؟
اگر عملکرد واحد فروش سازمانتان در سطح مناسبی نیست، نکات زیر به بهبود آن کمک خواهد نمود.
تحقیقات ما در شرکتهای تله های ذهنی در سرمایه گذاری صنعتی و بازرگانی نشان میدهد که اختلاف میان عملکرد قوی و عملکرد متوسط در واحد فروش سازمانها در یک صنعت مشابه، ناشی از اختلاف بین فرهنگ پاسخگویی و نتایج حاصل از آن است.
در این تحقیق به کشف چندین ” تله فروش” یا ” دام فروش ” نائل شدیم.
تلههایی که از بهینه شدن فروش و افزایش بهرهوری فروش سازمان توسط مدیریت فروش آن جلوگیری مینماید. تله فروش در اکثر سازمانها به چشم میخورد.
یافتن تله فروش و خنثیسازی آن، مهارت و هنر یک مدیر فروش کارآمد است.
در ادامه به تشریح 3 تله فروش و روش برخورد با آن خواهیم پرداخت. این مطالب را به کاربرده یا با مدیران خود به اشتراکگذارید.
3 تله فروش و روش برخورد
تله فروش 1 : تمرکز بر نتایج
پارملر ( گلف باز حرفهای ) در جایی گفت :
” خیلی مضحک بود، هرچه بیشتر تمرین میکنم تا بهتر ضربه بزنم ، خوش شانستر میشوم “
به این معنا که من با کلی تمرین سعی دارم که بهترین عملکرد را نشان دهم، اما با بهتر شدن نتایجم، دیگران میزان خوششانسی من را بالا میبرند بهجای اینکه از تمرینات پرفشار من تله های ذهنی در سرمایه گذاری یاد کنند، زیرا اینان تنها به نتایج حاصله توجه دارند و من را با آن قضاوت مینمایند.
دقیقا این مسئله در فروش نیز صادق میباشد، هرچه تعداد مشتریان یک تیم فروش بالاتر رود، میزان خوششانسی آن تیم در نزد تیمهای شرکتهای رقیب بالا میرود، حالآنکه افزایش تعداد مشتریان، نتیجه تلاش بیشتر فروشندگان آن تیم بوده.
اگر تلاش بیشتر شود، فروشنده به تعداد بیشتری از مشتریان بالقوه برخورد نموده و در نتیجه احتمال برخورد وی با مشتری آماده خرید افزایش مییابد.
آیا شانس در اینجا محلی از اعراب دارد ؟
فروش، هرگز اتفاقی نیست. فروش نتیجه فعالیت، تمرکز و مدیریت فرایند فروش است.
فعالیت
فعالیت یک شاخص ارزیابی عملکرد پیشرو میباشد.
فعالیت، از طریق اندازهگیری حجم خالص فعالیتهای پیرامون کشف مشتریان بالقوه، صورت میپذیرد
مانند : تماس تلفنی با مشتریان بالقوه، پروپوزالهای ارسالشده، شبکهسازی، فروش از طریق شبکههای اجتماعی، جلسه با مشتریان، … .
اما کیفیت عملکرد در هر فعالیت نیز بسیار مهم خواهد بود.
از طریق افزایش مربیگری مستقیم، برگزاری جلسه با تکتک فروشندهها و بررسی مجدد فرایندهای فروش، مدیریت فروش افزایش کیفی و کمی فروش را تضمین نماید.
تمرکز
تمرکز، توجه بر مشتریان بالقوه و اولویتهاست.
ارزیابی تمرکز بسیار چالشبرانگیز خواهد بود. معمولا برای اندازهگیری تمرکز، ما از نرخ درآمد-فعالیت استفاده مینماییم.
خدمت به مشتری باکیفیت از نشانه های تمرکز است.
مثال: فرض که فروشندهای در مدت یک ماه، هفده جلسه با مشتریان کوچک برگزار کند.
و یا همان فروشنده در مدت مشابه فقط با یکی از مشتریان اصلی و بزرگ جلسه داشته باشد.
مدیر یا رهبر فروش باید به فروشنده خود بیاموزد که فعالیت تنها شاخص ارزیابی وی نیست.
فعالیتهای فروش باید هوشمندانه و با تمرکز بر یک استراتژی صحیح در جهت کسب نتایج بهتر، صورت پذیرد.
نتایج فعالیتهای هوشمندانه، اثر مهمی بر زمان و تمرکز میگذارد.
مدیریت فرایند فروش
مدیریت فروش که از کشف اطلاعات مشتری بالقوه تا فروختن را شامل میگردد.
مدیریت فرایند فروش را بر اساس “قیف فروش” تشریح مینمایند. این فرایند بیانگر جریان مالی درون مدیریت فروش نیز میباشد.
به فرایند فروش باید به عنوان یک فرصت در جهت افزایش فعالیت، نگاه نمود.
برخی از فروشندگان با شنیدن واژه “فعالیت”، به یاد چکلیستهای مرتبط با گزارش رضایت مشتری افتاده و سیاه نمودن کاغذهای موجود را بهترین نوع فعالیت میپندارند، درحالیکه هدف، ایجاد تمرکز و جنبشی در جهت تقویت و توسعه اعضای تیم فروش میباشد.
تله فروش 2 : تشویق نکردن
هنگامیکه اولین بار در سمت فروشنده آغاز بکار نمودم، مدیرم تاکید مینمود که هرگاه توانستی چیزی بفروشی، روی تابلو وایت برد داخل سالن، تعداد، مبلغ و زمان آن را درشت بنویس.
من نیز برای نوشتن روی آن لحظه شماری میکردم تا آن تخته پر از فروشهای من گردد.
بعد از مدتی تصمیم گرفته شده که هر زمان توانستیم چیزی بفروشیم، حتما با سرپرست فروش یا یکی از همکاران “های.فایو” پرسروصدایی دهیم (بزنیم قدش).
وقتی در طول روز من یا فرد دیگر هنوز به های.فایو خودمان نرسیده بودیم، تلاشمان مضاعف میشد که حداقل تا پایان روز یک صدای بلند دست به هم خوردن از سوی ما نیز ایجاد شود.
تشویق به فروش از این ارزانتر و سادهتر ؟
اما امروزه در بسیاری از شرکتها، فضای فروش بسیار دلسرد کننده و غمگین است.
دور از چشم مدیران، تعدادی از فروشندگان از عدم توجه و درک مدیران خویش گلایه مینمایند.
مدیران و سرپرستان فروش در اینگونه سازمانها تنها به حفظ جایگاه خود به هر قیمت میاندیشند و به فروشنده خود به صورت یک قلاب ماهیگیری و یا ماشین چاپ اسکناس مینگرند که تا جان در بدن دارد باید کار کند و خستگی روحی معنایی و جایی ندارد.
سازمانی که فروشندگانش بهانهای برای جشن گرفتن چیزی را نداشته باشند،
حتما جریان فروش در آن سازمان از یک رودخانه به یک مرداب تبدیل میشود.
تحسین و تشویق فروشنده باید بر اساس اطلاعات مدیریت ارتباط با مشتری CRM باشد.
تحقیقات نشان داده که در حدود 20% مدیران با تحسین فروشنده مخالف هستند.
این نشانهای از عدم وجود یک فرهنگ فروش منسجم و مدیریتشده در چنین سازمانی می باشد.
باید میزان دوز تحسین را منطبق با سطح درک فروشنده و نوع محصول یا خدمات تخمین زد.
برخی مدیران و سرپرستان فروش نه فقط علاقه ای به تحسین فروشنده ندارند، بلکه تنها منتظرند تا که خطایی از فروشنده سرزده تا مانند عقابی بر سر وی فرود آیند و اشتباهات وی را چندین و چند بار گوشزد نمایند.
این مدیران به علت ضعف شخصیتی و فقدان دانش مدیریت، مچگیری را برگ برنده خود علیه فروشنده و بهترین ابزار مدیریت میپندارند.
این دام بسیار خطرناکی برای فروش خواهد بود.
تله فروش 3 : استثنا قائل شدن
استثنائات، برای هر فرهنگ فروش، مرگآور است. در برخی سازمانها دیدهایم که فروشندهای با مدیران آن سازمان ارتباط خانوادگی و یا جهتگیریهای خاص (باندبازی) دارد.
هرچند که آن فروشنده نامنظم، سطح کارایی و اثربخشی پایینی دارد اما در خصوص نحوه پوشش سازمانی، زمان حضور و میزان دریافت حقوق و پاداش وی با سایر فروشندگان متفاوت است. اینان عزیز دردانههای سازماناند.
فردی که از فرایند و خط مشی های فروش، انحراف عملکرد بالایی دارد، حتما موجب فرسایش فرهنگ و عملکرد فروش میگردد.
باید چنین فروشندهای متوجه شود در کارتان جدی و تغییر رفتار وی، برایتان ضروری دارد.
پاسخگویی چیزی بیش از تمرکز بر نتایج است. همچنین در مورد نحوه نگرش و اقدامات رهبر و اعضای تیم فروش نیز میباشد.
اعضای تیم فروش باید در قبال تصمیمات و فعالیتها مسئولیت پذیری فعال داشته باشند، رهبران و مدیران فروش باید استثنائات را مشخص و شاخص های آینده نگر و گذشته نگر فروش (فعالیت و نتایج) را تعیین نمایند.
روش تقویت فرهنگ فروش: مانند راننده، علاوه بر نگاه به جلو، نگاهی به درون آینه عقب نیز داشته باشید.
تله فروش ناشی از :
- ارزیابی عملکرد فروشندگان را به نتایج محدود ننمایید. سازمانهای معتبر و حرفهای، برای حفظ فرهنگ پاسخگویی در قبال نتایج حاصله؛ فعالیت، تمرکز و فرایند فروش را تعریف و ارزیابی مینمایند.
- امکان استفاده از تله های ذهنی در سرمایه گذاری هر فرصتی برای پاداش دادن به اعضای تیم فروش را فراهم سازید.
- تمام افراد باید در خصوص نتایج و استانداردها پاسخگو باشند – حتی فروشندگان حرفهای و عالی سازمان.
مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون درج لینک منبع پیگرد قانونی دارد.
بهترین ۵ کتاب روانشناسی معامله گری برای حرفه ای ها
بهترین کتاب معامله گری کدام است؟ خیلیها دوست دارند که در بازار سهام، کالاها، آپشن، فارکس یا همه این بازارها به صورت حرفهای معامله کنند و به یک معاملهگر حرفهای تبدیل شوند. متاسفانه معاملهگری و سرمایهگذاری جزو موضوعات آموزشی مدارس نیستند و در دانشگاهها نیز به صورت عمومی آموزش داده نمیشوند. خوشبختانه برای افراد باانگیزه و مشتاق یادگیری، کتابهای فوقالعاده خوب و زیادی، تقریبا در تمام جنبههای معاملهگری وجود دارند.
شناخت ۵ کتاب برتر که یک معاملهگر حرفهای نوظهور باید بخواند
این کتابها اطلاعات عمیقی را در جهت نشان دادن پیچیدگی معاملهگری ارائه میکنند. این اطلاعات از انجام معاملات و نکات مربوط به آن تا روانشناسی معاملهگری و مباحث ذهنی را شامل میشوند.
۱- «خاطرات یک عامل سهام»
خاطرات یک عامل سهام، نوشته ادوین لفوره که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، احتمالا تنها کتابی است که بیشترین توصیهها به مطالعه آن شده است.
این کتاب نسخهی داستانی شده از زندگی فردی است که به عقیده خیلیها، بزرگترین معاملهگر تاریخ است. داستان زندگی «جسی لیورمور»، که در کتاب با شخصیت «لری لیوینگستون» معرفی شده است.
این کتاب، که جزو کتابهای جذاب و خوشخوان است، از معدود کارهایی است که توانسته بیوگرافی دقیقی (هرچند داستانی) از یکی از مشهورترین سرمایهگذاران بازار سهام که در اوایل قرن بیستم میزیسته، به تصویر بکشد. «خاطرات یک عامل سهام» بینشها و اطلاعات جالبی را درباره خودآموزی معاملهگری لیورمور، به نمایش میگذارد. کتاب سرشار است از بینشهای ارزشمند و گرانبهایی که هنوز هم نقل زبانهاست، از جمله: «همیشه معامله در ضرر خود را ببند و معامله در سود خود را نگهدار.»
بعد از اینکه بنده متوجه شدم چنین کتاب ارزشمندی هنوز ترجمه نشده، بر خود واجب دیدم تا کار ترجمه آن را بر عهده بگیرم. با تمام مشقت و گرفتاری که بود کتاب در اوایل امسال (۱۳۹۹) ارائه شد و اکنون در دسترس شما معاملهگران عزیز پارسیزبان قرار دارد. جهت خرید کتاب به فروشگاه مارکتیکس مراجعه فرمایید.
جهت مشاهده زندگینامه لیورمور نیز میتوانید به این فیلم که در مجله مارکتیکس ترجمه و دوبله شده است، مراجعه نمایید.
۲- «سرمایهگذار هوشمند»
کتابِ «سرمایهگذار هوشمندِ» بنجامین گراهام، جزو منابع کلاسیک استراتژی سرمایهگذاری مبتنی بر ارزش است. این استراتژی هنوز هم جزو یکی از استراتژیهای مهم و مشهور بازار بوده و زیربنای صدها استراتژی سرمایهگذاری دیگر است که بعد از انتشار کتاب گراهام در سال ۱۹۴۹ ایجاد شدهاند.
سرمایهگذار معروف وارن بافت به کرات از آن یاد کرده و آن را به عنوان بهترین کتابی که در زمینه سرمایهگذاری نوشته شده است نام میبرد. بافت از کتاب به عنوان یکی از منابع اولیه و مهم آموزش اولیه خود در زمینه معاملهگری سهام یاد میکند. در این کتاب معامله گری، گراهام فلسفه اصلی خود را چنین بیان میکند: «نخست ارزش ذاتی یک سهام را بشناسید و سپس به دنبال سرمایه گذاری در قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی آن باشید.»
این کتاب ترجمه شده و در دسترس قرار دارد. نسخه اصلی این کتاب را میتوانید از لینک زیر دریافت کنید:
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب سرمایهگذار هوشمند
۳- «جادوگران بازار»
جک شواگر، دو کتاب بسیار مشهور در زمینه معاملهگری نوشته است: «جادوگران بازار» و «جادوگران بازار نوین».
هر دو این کتابها شامل مصاحبههایی از موفقترین معاملهگران نیم قرن اخیر از جمله مصاحبه با پاول تئودور جونز، موسس شرکت سرمایه گذاری تئودور هستند.
اغلب گفته میشود که بهترین راه یادگیری هر کاری، شاگردی برای کسی است که قبلا آن مسیر را رفته و موفق شده است. شواگر در این کتابها، توصیههای مربیگری زیادی را از موفقترین معاملهگران بازار ارائه کرده است. همچنین اطلاعات بیوگرافی جالبی از مصاحبهشوندهها و استراتژیهای سرمایهگذاری زیادی نیز ارائه ارائه شده است.
این کتاب را دوست عزیزم آقای محمدکریم طهماسبی ترجمه کرده و در دسترس شما عزیزان قرار دارد. نسخه اصلی کتابها را میتوانید از لینکهای زیر دریافت کنید:
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب جادوگران بازار
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب جادوگران بازار نوین
۴- «معاملهگر منضبط»
کتاب روانشناسی معامله گری «معاملهگر منضبط: پرورش ذهن برای موفقیت در بازار» که در سال ۱۹۹۰ توسط مارک داگلاس نوشته شده، به موضوع روانشناسی بازار میپردازد. موضوعی که هدف آن ایجاد انضباط ذهنی برای موفقیت در بازار بوده و در معاملهگری لازم است.
اگرچه پس از انتشار معاملهگر منضبط، کتابهای بسیار دیگری نیز در این حوزه به چاپ رسیدهاند، اما کتاب داگلاس هنوز به عنوان یکی از مهترین کتابهای روانشناسی معاملهگری شناخته میشود و مطالعه آن بر هر معاملهگری واجب است. یکی از نقاط قوت کتاب این است که با وجود پیچیده و غامض بودن اغلب موضوعات آن، به صورت خیلی شفاف و روانی بیان شدهاند.
داگلاس طرز فکر و نگرش اصولی که یک معاملهگر باید داشته باشد را در این کتاب به صورت فوقالعاده شفافی به تصویر میکشد. وی همچنین کتاب مشهور دیگری در زمینه روانشناسی معاملهگری نوشته که عنوان اصلی آن «معامله در منطقه» است.
این کتاب روانشناسی معامله گری با عنوان «تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی» ترجمه شده است که عنوان مناسبی برای بیان منظور کتاب نیست. منظور دقیق از معامله در منطقه، معامله در یک حالت حسی و مسلط به معاملهگری است، به طوری که شخص به نوعی شم معاملهگری پیدا میکند. لذا شاید عنوان «شم معاملهگری» عنوان بهتری باشد.
هر دو کتاب داگلاس ترجمه شده و در دسترس شما معاملهگران عزیز پارسیزبان قرار دارد. نسخه اصلی این کتابها را میتوانید به صورت رایگان از لینکهای زیر دریافت کنید:
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب معاملهگر منضبط
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب «شم معاملهگری» (تحلیل بنیادی، تکنیکال یا ذهنی)
۵- «معاملهگر ویک ۲: اصول معاملهگری حرفهای»
این کتاب روانشناسی معامله گری که توسط ویکتور اسپراندو نوشته شده، مثل کتابهای دیگر زیاد شناخته شده نیست، اما جزو کتابهای محبوب معاملهگران زیادی است که موفق به مطالعه آن شدهاند.
در این کتاب، اسپراندو یک استراتژی سرمایهگذاری مطرح میکند که بر اساس تحلیل جهت کلی اقتصاد با استفاده از فاکتورهایی مانند سیاستهای پولی فدرال رزرو یا سیاستهای مالیاتی میباشد.
لذا در این استراتژی اسپراندو هیچ جایی برای رویدادهای خاص بازار و یا داده های شرکت خاصی در نظر نمیگیرد.
اسپراندو استدلال میکند که با شناسایی جهت کلی احتمالی که چنین سیاستهایی اقتصادی عامل ایجاد آن هستند، معاملهگران قادر خواهند بود که جهت کلی بازار را تعیین کرده و همچنین بدانند که کدام بخش از بازار رونق خواهد داشت.
این کتاب متاسفانه هنوز به فارسی ترجمه نشده است ولی فایل نسخه اصلی آن را می توانید از لینک زیر دریافت کنید:
دانلود رایگان نسخه اصلی کتاب «معاملهگر ویک ۲: اصول معاملهگری حرفهای»
منبع اولیه: InvestoPedia؛ ترجمه: مارکتیکس – استفاده از مطالب سایت بدون ذکر منبع مورد رضایت ما نیست.
40 بحران را پشت سر گذاشتیم/ مستندی از بحران سازی مسؤولان تولید می کنم
رئیس هیات مدیره مجتمع فرهنگی، تفریحی، ورزشی تله کابین گنجنامه با بیان اینکه کسانی که باید در راه اندازی این مجتمع کمک می کردند برای ما بحران ایجاد کردند، گفت: به دنبال ساخت مستندی از بحرانهای ایجاد شده از طرف برخی مسؤولان برای آسیب شناسی هستیم.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه همدان، "سعید ترابیان" جمعه 23 اسفند ماه سالجاری در آیین افتتاح پیست اسکی ارسباران مجتمع فرهنگی، اظهار کرد: در 10 سال گذشته در این مجتمع 30 دستاورد و 40 بحران داشته ایم و این بحران ها توسط افرادی ایجاد شده که از آنها انتظار کمک داشتیم.
وی ادامه داد: این مجتمع برای 260 نفر اشتغال زایی داشته و ماندگاری گردشگر را یک روز افزایش داده است، همچنین پنج هکتار به فضای سبز این مجتمع اضافه شده تا تخریبی در محیط زیست صورت نگیرد.
ترابیان با بیان اینکه یکی از اهداف سرمایه گذاری در این مجتمع برطرف ساختن دغدغه های اشتغال و سرمایه گذاری در استان بوده است، تصریح کرد: متاسفانه در استان فرصتها خوب شناخته نشده و یکی از این فرصتها مرادی استاندار سابق همدان بود که از این پروژه حمایت معنوی بسیاری داشت.
وی با تاکید بر اینکه پروژه های بزرگ نیازمند حمایتهای معنوی بزرگ است، یادآور شد: تاکنون 40 میلیارد تومان برای این مجتمع هزینه شده که تنها شش میلیارد تومان آن تسهیلات بانکی بوده است.
رئیس هیات مدیره مجتمع فرهنگی، تفریحی، ورزشی تله کابین گنجنامه با اشاره به اینکه کمتر کسی در حوزه گردشگری سرمایه گذاری می کند، گفت: باید به سازه های ایجاد شده توسط خود افتخار کنیم و آنها را پاس بداریم، همچنین حمایتهای لازم را از این گونه پروژه ها داشته باشیم.
تله رهاشدگی؛ علل و راههای درمان تله رهاشدگی
تله رهاشدگی
تلههای زندگی که متخصصان از آن به طرحواره ها تعبیر میکنند، باورهای عمیقی هستند که معمولاً در دوران کودکی و بعضاً در نوجوانی درباره خود، دیگران و جهان در ذهن فرد شکل میگیرد. این تلهها بهگونهای افکار، احساس و چگونگی رفتار فرد را شکل میدهند. اولین بار کلمه طرحواره و طرحواره درمانی توسط جفری یانگ، روانشناس انگلیسی وارد پیشینه روانشناسی شد؛ و بهطورکلی 18 تله تابهحال شناختهشده است که یکی از آنها تله رهاشدگی است.
آنچه در این مقاله میخوانید
تله رهاشدگی چیست؟
افرادی که در تله رهاشدگی گرفتارشدهاند دائماً نگران از دست دادن افراد مهم زندگیشان هستند، آنها اعتقاددارند که عزیزانشان بهزودی خواهند مرد یا به خاطر یک نفر دیگر طرد میشوند و درنهایت تنها میشوند.
برای مثال پدرش که از خانه خارج میشود فکر میکند که آخرین باری است که او را میبیند.
همسرش که به مسافرت میرود دائماً در این فکر است یا خواهد مرد و یا به او خیانت خواهد کرد. اگر دوستی پاسخگوی تماسش نباشد فکر میکند تاریخ انقضای رابطه دوستیشان فرارسیده است.
این افراد از مقاصد دیگران برداشتهای اشتباه میکنند و بر اساس آن واکنشهای افراطی از خود نشان میدهند.
نشانههای طرحواره رهاشدگی:
علائم و نشانه های تله رهاشدگی
- وابستگی بیشازحد به افراد مهم زندگی
- کنترلکنندگی
- حسادت
- رقابت با رقیبهای عشقی
- ناتوانی در جداییهای کوتاهمدت
- اجتناب از روابط به دلیل ترس از تنها شدن و فقدان
این افراد به دلیل نداشتن یک پایگاه امن از جداییهای موقت، سخت اذیت میشوند، زمانی که این افراد رهاشدگی را تجربه میکنند ابتدا دچار احساس وحشت میشوند و به دلیل اضطراب زیاد لحظهبهلحظه بر وحشتشان افزوده میشود، سرانجام پس از چند روز از این احساسات کاسته میشود و فرد شکست را میپذیرد و دچار سوگ خواهد شد و این سوگ میتواند منجر به افسردگی شود.
روابط عشقی در افراد مبتلابه تله رهاشدگی چگونه است؟
جالب است که افراد با تله رهاشدگی در زندگی عاطفی خود به افرادی جذب میشوند که از روز اول احساس رهاشدگی را در آنها به وجود میآورند.
این افراد به انسانهای متعهد، با ثبات و مسئولیتپذیر جذب نمیشوند چراکه با پیشفرضهای آنها همسو نیست. این فرایند جذب شدن به افراد بی تعهد کاملاً ناخودآگاه است.
افراد گرفتار در تله رهاشدگی در نبود طرف مقابل احساس نگرانی میکنند ولی در هنگام نزدیکی طرف مقابل نیز احساس امنیت و آرامش نمیکنند چراکه در همان لحظه هم ترس از دست دادن طرف مقابل را دارند.
علل ریشهای تله رهاشدگی چیست؟
دلایل تله رهاشدگی چیست؟
تمرکز اصلی برای به وجود آمدن تله رهاشدگی بر روی محیط دوران کودکی است.
هرچند پژوهشهای بر روی نوزادان حاکی از آن است که برخی نوزادان واکنش بیشتری به محرکهای محیطی نشان میدهند، اما بهطورکلی نقش بیولوژیکی و بهاصطلاح خلقوخو در گیر افتادن در تله رهاشدگی کمتر از نقش محیط است.
بهطورکلی دو نوع تله رهاشدگی وجود دارد:
اگر محیط دوران کودکی و خانواده کودک شدیداً حمایتگر باشند و به کودک اجازه کسب تجربههای جدید ندهند رهاشدگی مبتنی بر وابستگی در ذهن کودک شکل خواهد گرفت.
و اگر محیط دوران کودکی بیثبات باشد و کودک ازلحاظ هیجانی دچار حس ناامنی شود، رهاشدگی مبتنی بر فقدان و ناامنی در ذهن کودک نقش خواهد بست.
و اما ممکن است رخ دادن اتفاقاتی در زمان کودکی فرد باعث گیر افتادن فرد در تله رهاشدگی شود، مانند از دست دادن یکی از والدین، بستری بودن مادر در بیمارستان و یا جدایی طولانیمدت از کودک، مادر افسرده، انتقال نوزاد به مراکز نگهداری اطفال، جدایی والدین از یکدیگر، والد همیشه مست و از این قبیل.
روشهای مقابله افراد مبتلا با این طرحواره
چگونه با تله رهاشدگی مقابله کنیم؟
سبک مقابلهای تسلیم: در این نوع سبک افراد گرفتار در این تله، کسانی را انتخاب میکنند که دائماً در دسترس نیستند و حس رهاشدگی را در او تحریک میکنند.
سبک مقابلهای اجتناب: افرادی که این سبک را انتخاب میکنند از ترس تنها شدن و برای اجتناب از رنج و اضطراب وارد هیچ رابطه صمیمی نمیشوند و بهاصطلاح صمیمیت گریز هستند.
سبک مقابلهای جبران افراطی: این افراد در کوچکترین زمانی که رها شوند به پرخاشگریهای افراطی میپردازند یا شریک عشقی خود را بیشازحد کنترل میکنند.
درمان تله رهاشدگی:
از بین درمانهای مختلف در اینجا به درمانهای شناختی اشاره میکنیم.
از آنجائی که افراد گرفتار در این تله این باور غیرمنطقی اصرار دارند که افراد مهم زندگی باید همیشه در دسترس باشند، هدف اصلی درمان شناختی بر این است که باورهای غیرمنطقی و دیدگاههای افراطی افراد گرفتار در این تله را تغییر دهد.
درمان به بیمار کمک میکند که به هنگام جداییهای کوتاهمدت از افراد مهم زندگیشان فاجعه سازی نکنند.
به افراد آموزش داده میشود که هر کس برای خود مرزی دارد و نیاز دارد زمانی تنها باشد. برای مثال شریک عشقی تو به عنوان یک انسان حق دارد گاهی تنها باشد، تنهایی به مسافرت برود و با افراد دیگر تعامل کند و همه اینها به این معنا نیست که قصد دارد به تو خیانت کند و تو را برای همیشه تنها بگذارد.
روش های درمان تله رهاشدگی
در درمان تله رهاشدگی، رفتارهایی مانند کنترل بیشازحد، حسادت و وابستگی کنار گذاشته میشود.
در سایر روشهای درمانی، فرد از طریق تصویرسازیهای ذهنی خاطرات رها شدنش در دوران کودکی را دوباره تجربه کرده و خشم خود را ابراز میکند و به یک تصویر ذهنی سالم دست پیدا میکند.
طی درمان، زمانی که درمانگر فرد را طی برههای تنها میگذارد، فرد دوباره همان حالتهای وحشت و اضطراب را تجربه میکند که فرصت خوبی است که قدمی برای درمان خود بردارد و درمانگر هم به فرد در طی این مسیر کمک میکند.
چطور در تله ذهنی کرونا نیافتیم
ذهن ما این روزها، تراکتورمآبانه روشن است و برای ادراکات کرونایی سوخت هدر میدهد. در ماه اسفند، ذهن و کرونا همان اسپند و آتشاند که شعله و دود به زندگی ما انداختهاند.
ه گزارش خبرنگار مهر، احمد شریعتمداری، پژوهشگر در هسته مکتب امام خمینی (ره) مرکز رشد دانشگاه امام صادق (ع) یادداشتی درباره ویروس کرونا به نگارش درآورده است که در ادامه میآید:
ذهن ما این روزها، تراکتورمآبانه روشن است و برای ادراکات کرونایی سوخت هدرمیدهد. در ماه اسفند، ذهن و کرونا همان اسپند و آتشاند که شعله و دود به زندگی ما انداختهاند. فرایندهای ذهنی برای همه انسانها همواره فعالاند و هر لحظه موضوعی را برای مواجهه شناختی، عاطفی و رفتاری مییابند (یا میسازند).
سالار سوژههای این روزها، کرونا، هم از ما پردازشهای شناختی گرفته و هم حالات عاطفی و ناظر به رفتار را برانگیخته است؛ مانند سایر فرایندهای ساده و پیچیده ذهنی، همواره خطر یا امکان خطاهای شناختی پیش روی مواجهه با کرونا نیز هست.
خطاها یا تحریفات شناختی چیستند؟
ما همیشه دوست داریم به ذهن خود اعتماد کنیم، یا لااقل خیلی اوقات به صورتناخودآگاه به آن و توانمندیاش تکیه و باور داریم؛ اما این اعتماد همیشه خوب نیست و گاهی از همین اعتماد، خطاهای شناختی متولد میشوند. این انحرافات یا خطایای شناختی، حاصل تلاش ذهنی ما در ربطیابی (سازی) میان پدیدههاست. به واقع اینربطیابیهای میانبرانه نوعی ضرورت برای زیست مساعد در دنیاست که البته گاهی مثبت و ضروری از آب در میآید و گاهی آسیبزا میشود.
ذهن قصد دروغگویی به ما ندارد ولی گاهی اتصالات و تبادرات ذهن ی، اشتباه جوش میخورند. در واقع ذهن ما جوشکار خیلی خوبی است ولی گاهی چیزهای بدی را به همجوش میدهد. وقتی گزارههای بد و نادرستی به هم متصل شوند، احساسات و عواطف و حتی رفتارهای بد و آسیبزایی در پی آن جوشکاری اولیه به وجود میآیند. پس بهواقع ما با خطاهای شناختی نمیتوانیم درک درستی از واقعیت بیابیم. نوعی چشمانداز و زاویه دیدسوگیرانه و منفی که باعث سو عملکرد احساسی و بهزیستی ضعیف ذهنی میشود.
تغییر در خطاهای شناختی خیلی سخت است. نه در ابتدا و به این دلیل که فرایند پیچیدهای دارد، بلکه چون اساساً به چشم ذهن ما نمیآیند. ما خطایای ادراکی را غالباً و بدون دروننگری عالمانه و تیزبینانه درک نمیکنیم. میتوان گفت اگر قدیس یا معصوم نیستید، گرفتار این خطاها شناختی میشوید، شاید به این دلیل که نوعاً درد و رنجی در شما ایجاد نمیکند که به عنوان علامتِ هشدار، شما را حساس کند. در این شرایط به نظر میرسد که ضروری باشد ما پیرایش ساحت ادراک خود را از این ویروسهای ذهنی خطرناک و موذی تمرین کنیم.
خطای شناختی تمرکز میانبرانه بر اطلاعات در دسترس
میانبرهای ذهنی و مقوله دسترسپذیری
وقتی ما در موقعیت تصمیمگیری (غالباً فوری) قرار میگیریم، ذهن آماده مفصلبندی داده و پردازش شناختی برای گرفتن یک حالت تجویزی میشود. در این مسیر راهبردهایی پیش روی ذهن ماست، ولی بنا به فوریت موقعیت و یا شتابناکی حاکم بر حالات تصمیم گیرنده و محدودیت احتمالی منابع اطلاعاتی، یک میانبر ذهنی نقش اصلی را در تصمیمگیری ایفا میکند. ابزاری که امکان ارزیابیهای سریع و البته گاه نادرست را مهیامیسازد. انواع گوناگونی از میانبر ذهنی وجود دارد ولی ویژگی مشترک همه آنها، اتکا به اطلاعاتی است که به سرعت به ذهن متبادر میشوند. این امر به دسترسپذیری (availability) معروف است.
وقتی میخواهیم تصمیم بگیریم، تعدادی از رویدادها یا موقعیتهای مرتبط بلافاصله در خط مقدم ذهن ما حاضر میشوند؛ در نتیجه ما قضاوت میکنیم که آن رویدادها متداولتر و محتملتر از سایر موارد هستند. در این شرایط ذهن ما اعتبار بیشتری به این اطلاعات میدهد و متمایل میشود که احتمال وقوع موارد مشابه این اطلاعات را در آینده بیشتر بداند.
به عنوان مثال وقتی ما خبرهای زیادی در مورد سرقت گوشی تلفن همراه در شهر محل سکونت خود میخوانیم، ذهن ما (ناخودآگاه) حکم به زیادی این نوع سرقت خواهد کرد. این نوع سادگیِ در دسترس بودن شاهدها و نمونهها هم مفید و هم ضروری است چراکه امکان تصمیمگیری بهموقع را مهیا میکند. وقتی ما در موقعیت تصمیمگیری هستیم، غالباً منابع و زمان کافی را برای کندو کاو عمیقتر و پیچیدهتر ذهنی در اختیار نداریم و این امکان ذهنی میانبرانه است که به کمک ما میآید.
در مثالی ساده میتوان بیان کرد که وقتی تصمیم بر خرید میوه داریم، دهها مؤلفه میتواند در فرایند تصمیمگیری ما دخالت کند. شتاب یا عدم آن در خرید، فاصله مبدأ تا میوه فروشی، قیمت میوهها، تنوع آنها، ویژگیهای فروشندگان، شرایط محیطی محل فروش مثل شلوغی یا فضای مناسب آن، مؤلفههای ایدئولوژیک حاکم بر خرید مثل باورمندی فروشنده یا عدم آن به نگاه مطلوب خریدار و … که هر کدام میتواند به شکل تفصیلی جزئیات فراوانی بیابد؛ اما نوعاً در هنگام تصمیمگیری، به سبب همان وقت کم و عدم دسترسی به منابع متعدد، صرفاً اطلاعات در دسترس ذهن (که گاهی به شکلتثبیت شده به تعداد کمی مؤلفه محدود میشود) مبدأ تصمیمگیری واقع میشود.
دسترسپذیری میانبرانه به شکل ناخودآگاه عمل میکند. این امکان ذهنی ذیل قاعده «اگر میتوانی در مورد چیزی فکر کنی، پس آن چیز باید مهم باشد.» شکل میگیرد. این اعتقاد رایج در مورد ذهن انسان وجود دارد که چیزهایی که زود و راحت به ذهن میآیند، بسیار مرسومتر و واقعنماترند.
تله دسترسپذیری میانبرانه یا اکتشافی
تمرکز دسترسپذیری استشهادی (Availability Heuristic) مانند همه امکانهای مفیدی که فرایندهای میانبرانه و استشهادی (Heuristic) دارند، گاهی میتوانند خطایای ادراکی متعددی را رقم بزنند. این حالت کشف کنندگی نوآورانه ذهن را وقتی که صفحه حوادث روزنامه را میخوانیم میتوانیم مشاهده کنیم چراکه ما آن حادثهها را در جامعه رایج تصور میکنیم. وقتی مینی سریال چرنوبیل را میبینیم، خطر انفجار هستهای را ممکنتر میانگاریم. وقتی در کنار جاده، ماشین نصف شدهای را با آهسته کردن سرعت برانداز میکنیم، خطر تصادف را بیشتر لمس میکنیم. به هر میزان که این دغدغه ناشی ازحادثه یا مواجهه با آن، میهمان ذهن ما باشد، در ساحت ادراک ما پایاتر خواهد شد و احتمال اینکه به آن باور پیدا کنیم بیشتر میشود.
نکته قابل توجه آن است که وقایع خاص بیشتر از سایر موارد در ذهن ما باقی میمانند. پوشش خاص رسانهها میتواند این پایایی را بیشتر کند. گاهی نیز تازگی و داستانی بودن رویداد، این بقای ذهنی را افزایش میدهد. به هر صورت، همه این ویژگیهای خاص، رویداد غیر معمول را در مرکز توجه ما قرار میدهند و همین امر با رویکرد تبادری و میانبری ذهن ما، پدیده دسترسپذیری میانبرانه را معنادار تر میکند و احتمالاً ارزشیابی و قضاوت ما این خواهد بود که این رویداد را رایجتر از آن چیزی که واقعاً در عینیت هست ارزیابی کنیم.
کرونا و خطای شناختی دسترسپذیری میانبرانه
تصور ابتدایی که در مورد اثر این ویروس در ذهن و سوءاستفاده از امکان حرکت میانبری ذهن به وجود میآید، موردی است که در رشته پزشکی به آن سندروم دانشجوی پزشکی (Medical students’ disease) میگویند. در این حالت مثال دانشجوی سال اول پزشکیزده میشود که به سبب فراوانی یکباره و البته نوی محتواهایی ناظر به بیماریها و فیزیولوژی بدن در ساحت ذهنش، با بلایی ادراکی به سبب این اطلاعات در دسترسمواجه میشود. وی با هر علامتی از بیماری، لیستی از بیماریهایی که ممکن است به آنها دچار شده باشد را در ذهن ردیف کرده و طبیعتاً حوزه عاطفی- هیجانی (مثل غم) و حتی رفتاری (مانند افسردگی) را تجربه میکند.
اما این همه ماجرای این خطای شناختی و کرونا نیست. درست است که تمرکز فراوان رسانهها روی این بیماری، موقعیتی را ایجاد کرده که غالب مخاطبین رسانهها مکرراً به این نتیجه میرسند که کرونا گرفتهاند (در حالی که واقعاً اینگونه نیست) و حالتی شبیهبه دانشجوی سال اول پزشکی را تجربه میکنند، ولی قرار نیست این قدر ساده با کلان پدیده اجتماعی کرونا مواجه شویم.
انبوهی از مشکلات مرتبط با کرونا هست که این روزها به درست یا غلط، کم یا زیادتکرار میشود و ذهن مخاطب را با چالش مواجه میکند. آماری که از لیست شرکتهای در معرض ورشکستگی مطرح میشود و این حس را در مخاطب ایجاد میکند که من هم ورشکسته خواهم شد. آمار بیکاری احتمالی و حتی سخن وزیر دارایی آمریکا در مورد بیکاری ۲۰ درصدی در این کشور نیز به مخاطب ایرانی حس بیکاری احتمالاً قطعی خود را میدهد. بیتوجهی جمعی از مردم به توصیهها که حس از هم گسیختگی اجتماعی را در ذهن مخاطب بیشینه میکند. تعطیلی حرمها و مساجد که درک میانبرانه از کم رونق شدن دین را برای ذهنهای اکتشافی میانبرانه (Heuristic) به ارمغان میآورد. هنجار نویپرهیز فراوان و شدید از روبوسی و در آغوش کشیدن، به سبب تثبیت اطلاعات رفتاری در ذهن و دسترسپذیری آن، احتمالاً بعد از بحران کرونا نیز همچنان باقی خواهد ماند و شخص هنگام تصمیم در به آغوش کشیدن دیگری، تجربه این نوای ذهنی را خواهد داشت که نکند اثراتی از این بیماری باقی مانده باشد و همین تغییر عادات زیست اجتماعی، احتمالاً خود چالش فرهنگی جدیدی خواهد بود. تبلیغ عجیب و فراوان از بهبودیافتگان گسترده این بیماری از چنگال بیمارستانها این خطای شناختی را در مخاطب تقویت میکند که اگر بیمار شود، به احتمال خیلی زیاد بهبود خواهد یافت. مخاطب بعد از دیدن چند کلیپ چالش رقص در بیمارستانها، این موضوع را کاملاً رایج تلقی میکند. با تمرکز صداوسیما بر کار طلبههای جهادی در یکی از بیمارستانهای قم، مخاطبیناحتمالاً تلقی از رایج بودن این موضوع را در بقیههای بیمارستانهای درگیر خواهند داشت. مخاطبین اگر بیشتر سخن اپیدمولوژیست ها را دنبال کرده باشند، ذهنشاناحتمالاً آمار کشتههای واقعی را بسیار بیشتر میداند و اگر بیشتر سخن متخصصان ریهرا پیگیر بودهاند، احتمالاً آمار بهبودیافتهها و خلاصی زودتر از دوره اپیدمیک این بیماری برایشان معنادار خواهد بود. اگر در ذهن ما حرفهایی مشابه سخن وزیر بهداشت پررنگ باشد، حداکثر آمار مبتلایان محتاج به تخت را حدود ۱۲ هزار نفر خواهیم دانست ولی اگر با علینقی مشایخی و تیم دانشگاه شریفیها به سفر در لابهلای الگوهای شیوع بیماریکرونا برویم، آمار بسیار دهشتناکی را خواهیم دید. احتمالاً از این به بعد و به جهتفراوانی تصویر و تحلیل و دسترسپذیری اطلاعات رایج در رسانههای مختلف، حس بسیار بدی به کلیدهای آسانسور، میلههای اتوبوس و مترو، صفحهکلیدهای عابر بانکها و حتی خود بانکها، حس بدی به قم و شمال و بیماریزایی این دو خطه و مانند آن خواهیم داشت.
باید بدانیم که رویکرد میانبرانه و استشهادی نقش بسیار مهم و فراگیری در تصمیمگیری و عمل بر مبنای اطلاعات در جهان اطراف ما ایفا میکند. در همین راستا دسترسپذیریمیانبرانه نیز میتواند یک ابزار مفید باشد، درعینحال لازم است به خاطر داشته باشیم که این موضوع میتواند گاهی ما را به ارزیابیهای نادرستی گرفتار کند. باید به خاطر داشته باشیم که پرطنین بودن موضوعی در ذهن ما، به معنای رایجتر بودن در دنیای خارجنیست. برای ما بهتر است که وقتی میخواهیم تصمیمی بگیریم، به سناریوهای مختلفو گزینههای فراوانی که پیش روی ماست دقت کنیم و مسیر نظاممندی را در پردازش شناختی برگزینیم.
۱- بدترین اتفاق این است که مسئولین امر گرفتار این خطای شناختی بشوند. مسئولی که میان ارزیابیهای ذهنیاش و رویدادهای عینی و بیرونی اختلاف فاحشی وجود داشته باشد، ظرفیت به محاق بردن یک جامعه را دارد. مسئولین و مدیران رسانهزده، لابیگر،کانالیزه شده، بیش از اندازه عاطفی و البته خیلی نوآور بیشتر در معرض این خطای شناختی هستند.
۲- باید نظم گفتاری و رسانهای متمایز طبقاتی و شأنی را شکست. مخاطبین (حتی در عصر شبکههای مجازی که بهظاهر کانالهای انتقال پیام را بسیار گسترده کردهاند و قراربوده است که ارتباط فرستنده و گیرنده را از حالت طولی به عرضی مبدل کنند)، باید به شکلی پیامهای دیگر منابع را نیز دریافت کنند. مثلاً ماهواره بینها یک دسته از اخباربیش تکرار شده را در ذهن دارند و ناخودآگاه آنها را محور ارزیابی قرار میدهند. صداوسیماییها نیز همین به بلیه مبتلا هستند. باید این بلیه را تا بیشترین حد ممکنزدود.
۳- چون نظام رسانهای ما هوشمند، دانا و گاهی دلسوز نیست، زیاد خبر نخوانیم. فراوانی اطلاعات در مورد یک پدیده یا رویداد، خاصیت تبادری ذهن را به سمت قضاوتهایسوگیرانه سوق میدهد. رژیم مصرف پیام متعادل را دنبال کنیم. اگر نگران سلامتی ذهن و بهتبع آن، احساس و رفتار خود هستیم، بهاندازه لازم اطلاعات در دسترس را برای ذهن خود فراهم کنیم.
۴- با لحاظ ضوابط استفاده از جاذبه ترس یا جاذبه تشویق، از برجستهسازی، تازگی محتواو داستانی بودن پیام برای ایجاد پایندگی پیام و دسترسپذیری آن در ذهن مخاطب استفاده کنیم. داستان طلبه جهادی که همسر باردارش را حین خدمت در بیمارستان، در همان موقعیت از دست میدهد میتواند پایاتر از رویکردهای متعارف رسانهای در بیان این کارهای جهادی باشد. ماجرای پرستار جوان شمالی که از جانب وزیر بهداشت عنوانفرشته را نیز دریافت میکند، (اگر معاونت سیاسی سازمان صداوسیما و حامیاننظامیاش امان میدادند و مثل همیشه فرصتها را تبدیل به تهدید نمیکردند) همینظرفیت روایتی را دارا بوده است.
۵- به جای اینکه اخباری یکدست در جهت کاهش یا افزایش بیماری و تبعاتش انتقال دهیم، مجموعه منسجم و معناداری را در جهت تنظیم الگوی پردازش شناختی اکتشافی مخاطبین فراهم کنیم که اطلاعات در دسترس مخاطب، به واقعیتها و ارزیابیهای جامع و درست نزدیکتر باشد.
۶- رویکرد درمان محور در مورد خبرپراکنی کرونایی، برای باورمندان به کانال پیام رسانهیتودهای ملی، بیخیالی و برای غیر باورمندان، اضطراب شدید (که گاهی ختم به بیخیالی و گاه به بیماریهای روانی میشود) را نتیجه میدهد. نمونههای موفق از پیشگیری بهداشت محور و پیشگیری از آفات اجتماعی این امر مثل یاریگریهای اجتماعی را پررنگ کنیم.
۷- به این سمت حرکت کنیم که انسجام روایی در جریان خبرپراکنی را تمرین کنیم. به نظر میرسد پیوست اطلاعاتی که یک تکهاش مدافع سلامت باشد و تکه قبلش، فراری از کارت خوان، خیلی منسجم نیست.
۸- تمرین پردازش شناختی نظامدار را در نظر داشته باشیم. مطلوب آن است که مخاطبانحداقل در مورد مسائل مهم زندگی مثل سلامتی، بیماری و حتی مرگ خود و عزیزان، الگوی پردازش شناختی نظامدار را به جای نوع میانبرانه، اکتشافی برگزینند. تحقق این امر نیز نیازمند توان ذهنی مخاطب است که با تربیت ادراکی رقم میخورد. درعینحالضروری است تأمین منابع اطلاعاتی لازم برای این نوع پردازش را در نظر بگیریم. پردازش شناختی نظامدار، اطلاعاتی گستردهتر، شفافتر و دستهبندیشدهتر را میطلبد.
۹- آن چیزی را که میخوانیم و این روزها ذهن خود را به آن میسپاریم و با دیدنرویدادهای گوناگون، موارد مشابهش را در ذهن متبادر خواهیم کرد، اگر توحیدی باشد یا نباشد میتواند به ما آرامش یا اضطراب دهد. این اهمیت دادن به آبشخور فکری میتواند در تصمیمگیریها، امکان برگزیدن تصمیم بهواقع درست و درعینحال متمایز رامهیا کند. کثرت و شدت اطلاعات ناظر به ایثار مؤمنانه، این عنصر را در دسترس ذهنقرار میدهد و باعث میشود که مخاطب هنگام تصمیمگیری در مورد یک مسئله خرد، مثل خرید محصول، این مؤلفه را نیز لحاظ میکند و بر این اساس، بنا بر مثالی که گذشت شما به جای خرید میوه از سوپرمارکتهای بزرگ، مغازه کوچک و کم مشتری همسایه خود را لحاظ میکنید و این رفتارهای اجتماعی، میتواند ثمرات تکوینی معناداری را نیز رقم بزند که اقتضای یک جامعه ایمانی باشد. از همین دست نمونهها رفتارجهادگرانه طیفی از مردم برای کمکرسانی در مقابله با کروناست که نظام ارزشیابی ذهنی آنها، در زمان مناسب این همراهی و همکاری را بدون وقتکشی رقم زده است.