استراتژی های معاملاتی فارکس

مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین

تحلیل بنیادی می‌تواند علاوه بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورداستفاده قرار گیرد.

تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال به زبان ساده

تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال به زبان ساده

بازار سرمایه، بازاری برای خرید و فروش اوراق است. بازار سرمایه بین کسانی که سرمایه دارند؛ مثل سرمایه گذران حقیقی (افراد حقیقی که سرمایه های خرد دارند) و سرمایه گذاران حقوقی، و افرادی که متقاضیان سرمایه هستند مثل شرکت ها، دولت یا اشخاص، ارتباط ایجاد می‌کند. بازار سرمایه برای عملکرد اقتصاد حیاتی است. بازار سرمایه شامل بازار اولیه، بازار ثانویه و بازار اوراق مشارکت می‌شود.

سرمایه‌گذارانی که قصد دارند مستقیماً نسبت به خرید یا فروش سهام شرکت‌ها اقدام کنند، باید قبل از انتخاب سهام یک شرکت وضعیت آن شرکت را به‌دقت و به‌صورت جامع، موردبررسی و تحلیل قرار دهند. بنابراین، یک سرمایه‌گذار موفق باید قدرت تحلیل بالایی داشته باشد. فردی که بدون تحلیل اقدام به خریدوفروش سهام می‌کند، همانند فردی است که در اتاق تاریک، به‌سوی هدف نامعلوم تیراندازی می‌کند. در چنین شرایطی احتمال آنکه تیر به هدف برخورد کند، بسیار کم خواهد بود.

نمی توان وارد بازار سرمایه شد و از تحلیل استفاده نکرد. تحلیل به سرمایه گذار دید بهتری برای خرید یا فروش سهام و ارزنده بودن آن می دهد.

در بازار سرمایه برای ارزیابی سهام و شرکت ها دو روش تحلیل وجود دارد که هر کدام می تواند به صورت فردی یا مکمل دیگری باشد. تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال(بنیادی) روش‌هایی هستند که از آن‌ها در جهت تحلیل سهام استفاده می‌کنند.

تحلیل بنیادی چیست؟

به روش تحلیل بنیادی ، تحلیل ریشه‌ای، پایه‌ای و یا اساسی هم می‌گویند. همان‌طور که از اسم آن هم مشخص است، در این روش سرمایه‌گذار عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام شرکت را موردبررسی مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین قرار داده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری می‌کند که آیا سهام شرکت مذکور برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر؟

سرمایه‌گذار پس از بررسی و تحلیل عوامل سه‌گانه اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت، ارزش واقعی یا اصطلاح ارزش ذاتی سهام آن شرکت را تعیین می‌کند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم تصمیم‌گیری می‌کند.

  • اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است. به این حالت اصطلاحاً گفته می شود که سهم undervalue است.
  • اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاح گران بوده و نه‌تنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایه‌گذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد. در این حالت اصطلاحاً گفته می شود که سهم overvalue است.
  • اگر از دید سرمایه‌گذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، بنابراین قیمت آن سهم اصطلاحاً منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی را نصیب سرمایه‌گذار نمی‌کند.

تحلیل بنیادی می‌تواند علاوه بر سهام، برای ارزیابی هر نوع اوراق بهادار دیگری مانند اوراق بدهی یا مشتقه نیز مورداستفاده قرار گیرد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

به طور کلی می توان گفت تحلیل تکنیکال با استفاده از نمودار و اطلاعات مرتبط مانند قیمت و حجم، و همچنین تکنیک‌ها و ابزارهای مختلف به ارزیابی وضعیت کلی بازار و سهام مختلف می‌پردازد.

تحلیل تکنیکال در واقع یک استراتژی معاملاتی برای ارزیابی سرمایه‌گذاری‌ها و تعیین فرصت‌های معامله با تجزیه و تحلیل روندهای آماری است که از فعالیت‌های معاملاتی مانند تحرکات قیمتی و حجم معاملات استفاده می‌کند.

تجزیه و تحلیل تکنیکال می‌تواند بر روی هر نوع اوراق بهاداری که دارای سوابق تاریخی معاملاتی است مورد استفاده قرار گیرد. این موارد می‌توانند شامل اوراق سهم، آتی، کالا، ، و سایر اوراق بهادار باشند. اما این ابزار بیشتر برای تحلیل سهام مورد معامله در بازار بورس استفاده می‌شود.

تجزیه و تحلیل تکنیکال یک استراتژی معاملاتی است که سرمایه‌گذاری‌ها را ارزیابی و فرصت‌های معاملاتی را با روندهای قیمتی و الگوهای دیده شده بر روی نمودارها مشخص می‌کند.

تجزیه و تحلیل تکنیکال بیان می‌کند که فعالیت‌های معاملاتی گذشته و تغییرات قیمتی یک سهم می‌تواند نشانه‌های ارزشمندی از تحرکات آتی قیمت سهم باشد.

طی سالیان متمادی از زمان پیدایش تحلیل تکنیکال تا امروزه هزاران الگو و تکنیک مورد استفاده در تحلیل تکنیکال گسترش یافته است. تحلیلگران تکنیکال بسیاری از این الگوها و تکنیک‌ها را باهم ترکیب مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین می‌کنند تا به استراتژی بهینه معاملاتی خود دست یابند و با استفاده از استرانژی خود به خرید و فروش سهام بپردازند.

مهم ترین تفاوت بین تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال چیست؟

تحلیل بنیادی روشی است که ارزش ذاتی سهام را ارزیابی می‌کند. این تحلیل دارای نگاه کلی از شرایط اقتصاد، صنایع، شرایط مالی و مدیریتی شرکت‌ها است و همه موارد مالی شرکت از جمله دارایی ها، بدهی ها، درآمد و مخارج برای تحلیل بنیادی مهم است.

تحلیل تکنیکال از این حیث با تحلیل بنیادی متفاوت است که قیمت و حجم سهام را تنها ورودی‌های این روش می‌توان برشمرد. در تحلیل تکنیکال تلاش نمی‌شود تا ارزش ذاتی سهام تعیین شود و به جای آن از نمودار سهام استفاده می‌شود تا با مشخص کردن الگوها و نمودار، رفتار سهم در آینده نشان داده شود.

تحلیل بنیادی بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟

برای بررسی و تحلیل سهام و اوراق بهادار، تحلیل‌گران و معامله‌گران از دو روش تحلیلی تکنیکال و بنیادی استفاده می‌کنند و نظرات مختلفی در این‌باره وجود دارد. کدامیک را برای تحلیل سهام و بازار انتخاب کنیم؟ آیا شما به خواندن نمودارها و مشاهده روندها اعتقاد دارید؟ اگر پاسخ مثبت است پس شما به تحلیل تکنیکال خوش‌بین هستید. شاید هم از طرفداران سرسخت تحلیل بنیادی و سرمایه‌گذاری بلندمدت هستید و معتقدید سرمایه‌گذاری در بورس فقط باید براساس تحلیل بنیادی (فاندامنتال) صورت بگیرد.

گرچه این دو تحلیل از زاویه‌ای کاملا متفاوت به بازار می‌نگرند، هر دو یک نتیجه را جستجو می‌کنند و آنهم کسب سود از بازار است و شکی وجود ندارد که برخی از افراد، هم از تحلیل تکنیکال و هم بنیادی برای بررسی سهام استفاده می‌کنند. در ویدئوی زیر می‌خواهیم تفاوت تحلیل بنیادی با تحلیل تکنیکال را در قالب یک مثال زیبا برایتان توضیح دهیم.

نتیجه گیری

با توجه به مطالب عنوان شده در این مقاله می‌توان نتیجه‌گیری کرد تحلیل تکنیکال می‌تواند یکی از کاربردی‌ترین روش‌های مورد استفاده برای ارزیابی وضعیت بازار و سهام باشد. با توجه به وجود ابزارها و تکنیک‌های مختلف موجود در این روش همه افراد می‌توانند برای انتخاب گزینه‌های سرمایه‌گذاری خود از آن استفاده کنند و به پیش‌بینی روند قیمت‌ها بپردازند. این نوع تحلیل قابلیت دارد تا در همه بازارهای موجود مانند بازار بورس، طلا، سکه و … به کار رود. همچنین با توجه به اینکه برای یادگیری تحلیل تکنیکال، می بایست از مطالب آموزشی و کلاس های آموزشی استفاده کرد؛ به منظور دستیابی به مطالب و کلاس های آموزشی برای افزایش دانش بورسی خود، می توانید بر روی لینک زیر کلیک کنید.

مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین

در تحلیل بنیادی، سرمایه‌گذارانی که مستقیماً نسبت به خرید یا فروش سهام شرکت‌ها اقدام می کنند، باید مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین قبل از انتخاب سهام شرکت شرایط و وضعیت آن شرکت را با‌دقت و به‌ صورت جامع، مورد تحلیل و بررسی قرار دهند.

در حالیکه تحلیل تکنیکال، یک روش محاسباتی برای شناسایی روند قیمت هست و سعی می کند آینده قیمت را بر اساس اطلاعات گذشته پیش بینی کند، بنابراین یک سرمایه‌گذار موفق باید قدرت تحلیل بالایی داشته باشد.

چگونه یک سهم را تحلیل کنیم؟

دو شیوه اصلی برای تحلیل سهام شرکت ها در بورس مطرح است:

  • تحلیل بنیادی
  • تحلیل تکنیکال

تحلیل بنیادی چیست؟

تحلیل گر بنیادی دلیل تحرکات قیمت را از میان داده های مالی و اخبار شرکت ها تشخیص می دهد و از آن برای سرمایه گذاری مناسب استفاده می کند.

تحلیل گر بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین ارزش ذاتی و قیمت فعلی سهام شرکت است اگر تحلیل گر به نتیجه ای برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، آن سهم را برای سرمایه‌گذاری مناسب با داشتن شرایطی ارزیابی می‌کند. که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری خوب محسوب می شود. به همین دلیل به روش تحلیل بنیادی، تحلیل پایه‌ای و یا اساسی هم گفته می شود.

در روش بنیادی سرمایه‌گذار عوامل اثرگذار اصلی بر قیمت سهام شرکت را مورد بررسی قرار داده و بر اساس آن، تصمیم‌گیری می‌کند که آیا سهام این شرکت برای سرمایه‌گذاری مناسب است یا خیر؟

به‌طورکلی عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام یک شرکت سه دسته هستند:

  • عوامل محیطی یا کلان
  • عوامل مرتبط با صنعت
  • عوامل درونی شرکت

در تحلیل بنیادی، سرمایه‌گذار پس از بررسی و تحلیل سه عامل فوق، ارزش واقعی یا ذاتی سهام آن شرکت را تعیین می‌کند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم به شرح ذیل تصمیم‌گیری می‌کند.

۱- اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و مناسب برای خرید است.

۲- اگر از دید سرمایه‌گذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، نه‌تنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایه‌گذار چنین سهمی را داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد.

۳- اگر از دید سرمایه‌گذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، خرید یا فروش آن، سودی برای سرمایه‌گذار ندارد.

با یک مثال سه حالت فوق را شرح می دهیم، فرض کنید سهام یک شرکت در حال حاضر با قیمت ۲۰۰ تومان معامله می‌شود. سرمایه‌گذار با استفاده از روش تحلیل بنیادی ارزش ذاتی یا واقعی سهام شرکت را محاسبه کرده و به این نتیجه می رسد که هر سهم این شرکت حداقل ۲۵۰ تومان ارزش دارد. در این صورت، سرمایه‌گذار نسبت به خرید سهام شرکت اقدام می‌کند، زیرا قیمت فعلی سهام این شرکت در مقایسه با ارزش واقعی آن حداقل ۵۰ تومان ارزانتر است.

حال اگر در همین مثال، سرمایه‌گذار پس از تحلیل قیمت سهام این شرکت به نتیجه ای برسد که سهام شرکت بیشتر از ۱۵۰ تومان ارزش ندارد، از خرید سهام شرکت خودداری می‌کند و اگر این سهم را در سبد سرمایه‌گذاری خود داشته باشد، آن را خواهد فروخت. و در نهایت اگر سرمایه گذار به این نتیجه برسد که ارزش واقعی یا ذاتی هر سهم این شرکت ۲۰۰ تومان است و تفاوتی بین ارزش واقعی و قیمت سهام شرکت وجود ندارد، خرید یا فروش این سهام هیچ‌گونه سودی را نصیب سرمایه‌گذار نخواهد کرد. زیرا سهم به قیمت واقعی در بورس معامله می‌شود.

شایان ذکر است عوامل اثرگذار بر قیمت سهام شرکت‌ها، همواره دست‌خوش تغییر است. و ارزش واقعی سهام شرکت‌ها نیز به‌صورت مستمر در حال تغییر بوده بنابراین، سرمایه‌گذارانی موفق‌تر هستند که زودتر از دیگران، تبعات ناشی از تغییر عوامل مؤثر بر قیمت سهم را تحلیل و ارزش واقعی سهم را ارزیابی کنند.

۲ قانون طلائی تحلیل بنیادی:

۱ – قیمت سهام خود را در طولانی مدت اصلاح می‌کند.
۲ – شما می‌توانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش واقعیش کمتر است را خریداری کنید و منتظر بمانید تا مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی آن برسد.

تحلیل تکنیکال چیست؟

دومین روش تجزیه ‌و تحلیل سهام در بورس، شیوه تکنیکال است. سرمایه‌گذارانی که از روش تحلیل تکنیکال برای ارزیابی و تحلیل قیمت سهام استفاده می‌کنند بر این باورند که با بررسی روند و نوسانات قیمت یک سهم در گذشته، می‌توانند قیمت آن سهم را در آینده پیش‌بینی کنند. و این جمله معروف بسیار به‌کاربرده می‌شود که «گذشته، چراغ راه آینده است».

تحلیل گران تکنیکال با استفاده از نمودارها و رابطه‌های ریاضی، روند قیمت آینده سهم را بر اساس نوسانات گذشته قیمت آن سهم، پیش‌بینی می کنند و درصورتی‌که به این نتیجه برسند که قیمت سهم در آینده، در مقایسه با قیمت فعلی آن در بورس افزایش قابل قبولی خواهد داشت، نسبت به خرید آن سهم اقدام می‌کنند. و اگر نمودارها بیانگر کاهش قیمت سهم در آینده باشد، سرمایه‌گذاران، سهام شرکت مذکور را خواهند مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین فروخت.

به‌عنوان‌مثال، فرض کنید قیمت سهام یک شرکت در حال حاضر ۱۵۰ تومان است. درصورتی‌که تحلیل‌های تکنیکال بیانگر آن باشد که قیمت سهام این شرکت تا سه ماه آینده به ۱۸۰ تومان خواهد رسید، سرمایه‌گذار اقدام به خرید آن سهم می‌کند، زیرا با این کار می‌تواند در این مدت ۳۰ تومان سود بدست آورد. اما اگر تحلیل تکنیکال قیمت سهام این شرکت را به ۱۲۰ تومان تا سه ماه آینده کاهشی دیده باشد، سرمایه‌گذار نه‌تنها از خرید سهام این شرکت صرف‌نظر می‌کند، بلکه اگر در سبد سهام خود این سهم را داشته باشد، هرچه سریع‌تر آن را خواهد فروخت؛ زیرا با این کار جلوی ضرر ۳۰ تومانی به ازای هر سهم گرفته می‌شود.

بنابراین تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیش‌بینی آینده روند قیمت‌ها می‌باشد. رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل می‌باشد.

۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است

به موجب این اصل، برای تحلیل بازار باید فقط قیمت را بررسی کنیم زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معامله‌گران، از تمامی مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به اندازه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود. و در این مبحث به این نتیجه می‌رسیم که یک تحلیل‌گر تکنیکال به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.

۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند

در واقع داو معتقد بود قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه می‌دهد، مگر این‌که سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند. نظریه ثابت شده‌ای وجود دارد که می‌گوید قیمت ها تمایل دارند روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت دهند. این اصل به نوعی، بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است.

۳- تاریخ قابل تکرار است

بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسان‌ها می‌باشد .در واقع این احتمال وجود دارد که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و داده‌های ذهنی قبلی خود واکنش مشترک و قابل پیش‌بینی از خود نشان می دهند.

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال چیست؟

سرمایه‌گذاران از زمان بوجود آمدن بازارهای مالی تاکنون همواره سعی داشته‌اند، با استفاده از روش‌های مختلف آینده این بازارها را پیش‌بینی کنند. بدین منظور عده‌ای از آنها، با استفاده از روش تحلیل تکنیکال یا نموداری و با بررسی گذشته قیمت برای پیش‌بینی وضعیت آینده دارایی‌ها روی آوردند.

این روش تحلیل بازار، به مرور زمان طرف‌داران بسیاری پیدا کرد و جزئی از استراتژی معاملاتی اکثر فعالان بازار مالی شده است.

مزایای تحلیل تکنیکال:

یادگیری آسان: از ویژگی‌های تحلیل نموداری، گستردگی ابزار و شیوه‌های تحلیل بازار است. یادگیری و فهم اغلب مفاهیم تکنیکالی ساده‌ بوده و اکثر افراد در مدت زمان کوتاهی می‌توانند، نحوه استفاده از این ابزارها را فرا گیرند.

انعطاف‌پذیری بالا: با استفاده از اصول روش تکنیکال می‌توان، نمودار قیمت هر دارایی را تجزیه و تحلیل کرد. و از دیگر قابلیت‌های این روش، امکان تحلیل و معامله‌گری در دوره‌های زمانی مختلف نمودار شامل کوتاه‌ مدت (دقیقه‌ای و ساعتی)، میان مدت (روزانه) و بلندمدت (هفتگی و ماهانه) می‌باشد.

سرعت فرآیند تحلیل: بعضا شایعات و اخبار، نوسانات قیمتی شدیدی را در یک لحظه بر روی قیمت ایجاد می کنند. به همین دلیل واکنش به موقع برای معامله‌گران یک مزیت محسوب می‌شود. معمولا تحلیل وضعیت نمودار قیمت دارایی‌ها بسیار وقت‌گیر و پیچیده نبوده و افرادی که از تسلط نسبی در این زمینه برخوردار باشند، با صرف زمان مشخصی در روز، امکان تحلیل و بررسی نمودارهای مختلف را خواهند داشت.

نقاط ورود و خروج دقیق: یکی از دلایل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال و استراتژی معاملاتی، تعیین نقاط ورود و خروج در بازار سرمایه است. در واقع شما با استفاده از قیمت و ابزارهایی نظیر اندیکاتورها، سطوح فیبوناچی و… امکان تعیین دقیق نقاط خرید یا فروش دارایی‌های مختلف را خواهید داشت.

معایب تحلیل تکنیکال:

تأثیرگذاری تعصبات شخصی :برخی مواقع تحلیل گر به دلایلی چون شایعات و یا تجربیات قبلی، دیدگاه افراطی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت یک دارایی پیدا می کند. در این شرایط، او صرفاً نشانه‌های هم جهت با تعصبات خود را در نظر گرفته و در نهایت خروجی این تحلیل، نتایج غیرمنطقی دربر دارد.

تفاسیر مختلف: مهم‌ترین انتقادات نسبت به تحلیل نموداری، وجود تفاسیر مختلف از ابزارهای مشابه و داده‌های یکسان است. به طور مثال، یک اندیکاتور در منطقه اشباع فروش قرار دارد و یک معامله‌گر بر اساس یک نشانه صعودی اقدام به خرید می کند، اما در همین ناحیه معامله گر دیگری، با مشاهده واگرایی منفی در نمودار قیمت و اندیکاتور، انتظار افت بیشتری برای قیمت را دارد.

سیگنال‌های معاملاتی متعدد: اگر معامله‌گر بلندمدت در تحلیل تکنیکال نباشید، احتمالاً سیگنال‌های معاملاتی زیادی را در طول روز یا هفته مشاهده خواهید کرد که ممکن است همه آنها مناسب سرمایه‌گذاری نباشند و موجب زیان و یا سردرگمی فرد شوند. گاهی تشخیص موقعیت معاملاتی بهینه، کار مشکلی است.

عدم تعیین ارزش ذاتی: قرار داشتن قیمت در بهترین نواحی بر اساس تحلیل نموداری، الزامی بر ارزندگی ذاتی آن سهم نخواهد بود. در واقع امکان دارد ارزش بازاری یک سهم در تابلوی قیمت چندین برابر ارزش ذاتی آن باشد، که در صورت سقوط بازار، زیان سنگینی متوجه معامله‌گران خواهد شد.

عدم امکان استفاده در نمادهای جدید: نمودار قیمت دارایی‌هایی نظیر سهام عرضه اولیه، از داده‌های کافی برخوردار نیست زیرا اخیرا وارد بازار سرمایه شده اند و به عبارتی هنوز نموداری برای آن‌ها تشکیل نشده است. بنابراین در چنین شرایطی نمی‌توان از روش‌های تکنیکالی استفاده نمود. چون همان‌طور که در بالا گفته شد، این روش مبتنی بر تحلیل گذشته قیمت می‌باشد.

مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال (بنیادی) چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟

مزیت اول- انعطاف‌پذیری و سازگاری با همه بازارها

از بزرگترین نقاط قوت تحلیل‌ تکنیکال، سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد مختلف زمانی و در همه ی بازارها می باشد. تحلیل گر تکنیکال به راحتی می‌تواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد.

در صورتی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال یا بنیادی مقادیر زیادی اطلاعات و صورت‌های مالی یک شرکت را برای بررسی در اختیار دارند که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، به عنوان مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، می‌توانید هر زمان که خواستید و با سرعت از گروه خودرو به گروه دارویی بروید ولی یک تحلیل‌گر بنیادی باید ابتدا صورت‌های مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را انتخاب کند.

تحلیل‌گر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست می‌دهد در صورتی که تحلیل‌گر تکنیکال با ابزار سریع و انعطاف‌پذیر خود می تواند در زمان کمتر، سود بیشتری را بدست آورد.

مزیت دوم- قابل استفاده برای بازه‌های زمانی مختلف

از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازه‌های زمانی مختلف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت کاربرد دارد. در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمی‌شود و این سلیقه و روش کار معامله‌گر می‌باشد که در چه بازه‌ای به تحلیل بپردازد. این عقیده که برخی از افراد می‌گویند تحلیل تکنیکال فقط در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.

این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال یا بنیادی برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاه‌مدت هستند در واقع تحلیل‌گر تکنیکال برای پیش‌بینی بازه‌های زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده می‌کند.

مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام

در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است درحالی که در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر می‌گذارد و باعث می‌شود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند.

یک تحلیل‌گر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط به اطلاعات و صورت های مالی شرکت را بررسی می‌کند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی سهام را محاسبه کند. که اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیل‌گر فاندامنتال می‌گوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و یا برعکس.

به اعتقاد اغلب کارشناسان، بهترین روش برای تجزیه‌ وتحلیل قیمت سهام در بورس، استفاده از روش ترکیبی تحلیل تکنیکال و بنیادی است. یعنی یک سرمایه‌گذار علاوه بر آنکه روندهای گذشته قیمت سهام را بررسی و تحلیل می‌کند، باید فقط به نتایج حاصل از این تحلیل اکتفا نکرده و به‌صورت مستمر، عوامل سه‌گانه اثرگذار بر قیمت سهام یعنی عوامل محیطی، عوامل مرتبط با صنعت و عوامل درونی و آثار ناشی از تغییر این عوامل بر قیمت سهم را موردبررسی قرار دهد.

زیرا ممکن است سهمی که روند قیمت آن در گذشته همواره صعودی بوده براثر تغییر در برخی از عوامل، از وضعیت رشد مستمر خارج شده و حتی به یک سهم ضررده تبدیل شود. همچنین ممکن است تغییر در یک یا چند عامل، سهام یک شرکت را از شرایط نزولی به حالت صعودی تبدیل کند.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

به طور کل تحلیل تکنیکال بر میزان عرضه و تقاضای موجود در بازار تمرکز دارد. در صورتی که سرمایه گذاران بر این باور باشند که بازار از ارزش واقعی خود دور شده است، اقدام به خرید کرده و همین موضوع باعث افزایش قیمت کالاها می شود. مورد برعکس آن نیز وجود دارد.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

در صورتی که سرمایه گذاران بر این باور باشند که بازار ارزش و سود بسیار بالایی دارد، اقدام به فروش کرده و همین موضوع باعث کاهش قیمت کالاها می شود. به دلیل این که اکثر اوقات قیمت ها بر اساس استنادات یا پیش بینی های سرمایه گذاران مشخص می شود، بازار و قیمت های آن ممکن است همیشه قیمت واقعی و اصلی محصولات را بازتاب ندهد. افرادی که در بازار تجارت فعالیت می کنند نسبت به این نوسانات آگاهی بیش تری دارند.

تحلیل های این افراد باید در مقایسه با افراد خارج از این بازار دقیق تر و سریع تر باشد. همچنین فعالیت های این افراد در بازار به عنوان میزان مبادلات تجاری و قیمت گذاری باید ثبت و مورد بررسی قرار گیرد. در صورتی که بتوانید عملکرد و فعالیت های این افراد را بررسی کنید می توانید به راحتی عملکرد افراد پیشرو در بازار را مورد شناسایی قرار دهید.

حقیقت این است که تغییر قیمت ها در بازار به طور کل به فعالیت های سرمایه گذاران و افراد حاضر در این بازار بستگی دارد. در کل تحلیل تکنیکال به عملکرد قیمت ها در بازار توجه دارد و سعی در پیش بینی قیمت های آینده محصولات دارد. این تحلیل بر این باور است که به شما زمان مناسب مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین برای سرمایه گذاری را نشان دهد اما این موضوع را نباید فراموش کرد که قیمت حقیقی و اصولی قیمت توسط تحلیل تکنیکال نشان داده نخواهد شد.

به این نتیجه رسیده ایم که هم تحلیل تکنیکال و هم تحلیل بنیادی ویژگی های مثبت و منفی خود را دارند؛ در صورتی که بتوانیم ویزگی های مثبت این تحلیل ها را شناسایی کنیم می توانیم به راحتی سرمایه گذاری مناسب و کلیدی ای داشته باشیم.

تحلیل تکنیکال خود را در پلتفرم فیلترنویسی ارزدیجیتال و فارکس Onbit اجرا کنید و کل بازار را در صدم ثانیه رصد کنید.

تحلیل بنیادی:

تحلیل بنیادی بر قیمت واقعی اجناس تمرکز دارد. در صورتی که قیمت موجود در بازار کم تر از قیمت واقعی محصول باشد، ارزش بازار پایین آمده است و باید خرید کرد. این شرایط نیز ممکن است حالت عکس نیز داشته باشد.

تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی

اگر نتایج تجاری را با قیمت سهام در بلند مدت مانند چند دهه مقایسه کنید به این نتیجه می رسید که بین این دو عامل شباهت و رابطه ی مستقیمی وجود دارد. به عنوان مثال هنگامی که قیمت کالایی در بازار افزایش پیدا می کند، ارزش سهام نیز افزایش پیدا می کند؛ حال عکس این موضوع نیز ممکن است اتفاق بیفتد. قیمت و ارزش واقعی بازارهای تجاری به وسیله ی ارزش واقعی سهام و سرمایه ی این بازارها تخمین زده می شود و سود آتی این بنگاه ها به سهام داران آن پرداخت می شود.

سوالی که در این جا پیش می آید این است که چگونه افراد دقیقا میزان نرخ رشد و سود را برای ارزش فعلی محصول تخمین می زنند. ارزش بازارهای تجاری در بلند مدت تغییر می کند. این مدت ممکن است از چند ماه تا چند سال طول بکشد. قیمت و سود سهام معمولا کمی سریع تر از سود و قیمت بازار تغییر می کند. بنابراین قیمت سود سهام نسبتا آهسته افزایش پیدا می کند اما چند برابر با سرعت بیش تری کم می شود.

در صورتی که خرید می کنید می توانید به تحلیل های بنیادی تکیه کنید ولی اگر قصد فروش دارید بهتر است کمی بیش تر تحقیق کنید. بعضی از افراد بر این باورند که تحلیل های بنیادی برای انتخاب روشی مناسب برای سرمایه گذاری مناسب هستند؛ برای زمان مناسب جهت سرمایه گذاری بهتر است از روش دیگری استفاده کنید.

تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال

تفاوت تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال

مانند هر حرفه و شغلی که نیاز به آموزش و کسب مهارت دارد، حضور در بازارهای مالی (بورس ایران، فارکس، ارزهای دیجیتال) و کسب توانایی در جهت موفق عمل نمودن در این مارکت ها از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. چه بسا افرادی که با سرمایه های کلان وارد مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین این حوزه های معاملاتی شدند اما به علت نداشتن مهارت های کافی معامله گری، سرمایه های خود را از دست داده اند. بنابراین شما به عنوان یک تریدر (معامله گر) در مرحله ی اول باید بدانید چرا نیاز به تحلیل دارید؟ ما در یار سرمایه به شما می گوییم که اگر فردی راه بلد این راه پر پیچ و خم نباشد، هزینه های گزافی پرداخت خواهد نمود. هزینه های بسیار سنگینی که به قیمت از دست دادن سرمایه و برهم خوردن آرامش روحی و روانی در زندگی انسان می شود.

بنابراین هر فردی که مایل به انجام فعالیت در این بازارها باشد می تواند آهسته و پیوسته به آموزش در این زمینه بپردازد و سپس با کسب مهارت های کافی شروع به فعالیت نماید. توجه کنید که هیچ روش یا راهکار صد در صدی برای جلوگیری از متضرر شدن وجود ندارد، اما با استفاده از این دو روش می توان میزان ضرر معاملات را به حداقل رساند و مقدار سود را تا حد امکان بالا برد. برای شناسایی روند قیمت ها می توان از دو نوع تحلیل استفاده نمود، تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی. این دو تحلیل از این جهت به کمک تریدر می آیند که قدرت تصمیم گیری شفاف تری به تریدر می دهند، زیرا تریدر از روند انجام معاملات با خبر شده و فقط با کنترل هیجانات، می تواند معاملات صحیح تری داشته باشد. به مرور زمان تریدر طبق اصول خاص خود اقدام به ریسک و انجام معامله می کند و می آموزد که جهت هرگونه پیش آمدی آماده باشد ، زیرا تحلیل گر عواقب کار خود را با تصمیم های خود می پذیرد و به مرور زمان استراتژی های خاصی در نظر می گیرد که در مجموع به سود ده بودن معاملات می انجامد. برای آشنایی با این دو مفهوم اساسی همراه آموزش های سرمایه گذاری ما باشید.

تحلیل تکنیکال

در این نوع تحلیل، تحلیلگران به نکات زیر در معاملات خود تاکید دارند:

  • خواندن نمودار ها و مشاهده روند ها
  • در تحلیل تکنیکال این باور وجود دارد که نوسانات قیمت تصادفی نیست، بلکه از الگو و روند های مشخصی پیروی می کند که معمولاً تمایل به تکرار دارند.
  • تمرکز روی تحرکات قیمت، یعنی با بررسی تحرکات قیمت در گذشته به پیش بینی قیمت در آینده می پردازند.
  • در تحلیل تکنیکال قیمت، حرف اول و آخر را می زند.
  • در بلند مدت سهام، قیمت خود را اصلاح می کند.
  • هدف تحلیل تکنیکال این است که با توجه به روند قیمتی آن سهم طبق اصول، فاکتورها و روش های مخصوص به خود، بتواند محدوده ی مناسب برای خرید و فروش را پیدا کند.

برای درک بیشتر به ذکر یک مثال ساده در زندگی روزمره خودمان می پردازیم:

فرض کنید شما در حال خرید یک خودرو هستید، فاکتورهای مهم انتخاب شما برای خرید، به این شکل خواهد بود که: قیمت خودرو مورد نظر چقدر است؟ تعداد خرید و فروش این خودرو چقدر است؟ روند قیمت این خودرو در روزهای گذشته به چه صورت بوده است؟ در نظر گرفتن این فاکتورها در تحلیل تکنیکال جهت تحلیل انواع بازارهای مالی بسیار مفید خواهد بود.

تحلیل بنیادی

در تحلیل بنیادی با تعیین ارزش ذاتی سهم، شخص سرمایه گذار از تحلیلش مطمئن می شود، لازم به ذکر است که این تحلیل نیز بر فرضیاتی استوار است که وقتی یک تحلیلگر بنیادی، ارزش ذاتی سهم را تعیین می کند، باید گفت همه آنها را در نظر گرفته است

در این نوع تحلیل، تحلیلگران بنیادی معمولا به نکات زیر توجه دارند:

  • تحلیلگران، رویدادها، اخبار اقتصادی، صنایع و صورت های مالی را مطالعه می کنند.
  • به دست آوردن علت تحرکات قیمت از بین اخبار شرکت ها و داده ها مالی.
  • هدف این تحلیل برقرار کردن یک رابطه ی علت و معلولی بین تحرکات قیمت و اخبار اقتصادی است.

تحلیل بنیادی یا تحلیل تکنیکال

اصولاً افرادی که به تازگی وارد دنیای سرمایه گذاری در مارکت ها شده اند، تصور می کنند که الزاماً یکی از دو روش تحلیل، بهترین نتیجه و ثمره را خواهد داشت، در صورتیکه چنین تفکری کاملاً غلط است. به عبارت بهتر هرکدام از روش های تحلیل، ویژگی هایی دارند که در جای خود بسیار مفید و کاربردی می باشد. در ادامه ی این بخش به ذکر ویژگی های این دو روش می پردازیم.

مطلوب ترین تحلیل از دیدگاه تحلیل گران خبره، این است که در مرحله ی اول ارزش و بنیاد سهم را سنجیده و سپس به کمک تحلیل تکنیکال و ابزارهایش، تصمیم خود را مبنی بر ورود در آن سهم یا عدم ورود، اتخاذ می کنند. غالباً بسیاری از فعالین مارکت ها، از تخصص کمتری برخوردارند، بنابراین طبق شنیده ها، سراغ تحلیل تکنیکال می روند. تحلیل تکنیکال نیاز به تخصص چندان خاصی ندارد، و از همین جهت است که طرفداران بسیاری دارد. در این تحلیل، ابزار های ساده ای وجود دارد که کارآیی مناسب و سریعی دارد، و همین ابزارها این تحلیل را انعطاف پذیر کرده، به طوریکه در هر بازاری می توان از آن بهره مند شد. تحلیل گر تکنیکال با استفاده از دو پارامتر زمان و قیمت به پیش بینی آتی قیمت سهم و روند بازار می پردازد و بر این باور است که همه چیز در سابقه ی قیمت وجود دارد و با صرف وقت کمتر و استفاده از ابزارهای ساده به نتیجه می رسد، در آن سوی ماجرا، بسیاری از سهامدارن از تحلیل بنیادی به دلایلی مانند باب میل نبودن و وقت گیر بودن، دوری می کنند و به همین دلیل ممکن است سراغش نروند، تحلیل گر بنیادی به تعیین ارزش ذاتی سهم و مقایسه ی آن با قیمت اکنون سهام می پردازد که به صرف وقت بیشتری نیاز دارد. اما وارن بافت که یکی از پرچمداران تحلیل تکنیکال است، اعتقادی به انواع تحلیل نمودارهای زمان وقیمت ندارند و توصیه اشان پیوسته این است که سهام با ارزش را تعیین کنید و آن را بخرید و منتظر بمانید تا بازار به آن واکنش مثبت نشان دهد.

سخن آخر

این دو روش تحلیل در کنار هم چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت بسیار موثر تر عمل خواهند کرد. در حال حاظر اکثر سرمایه گذاران موفق از تلفیق این دو روش استفاده می کنند، توصیه ی ما به شما عزیزان این است که بدون تعصب و باصرف وقت، اقدام به یادگیری تحلیل بنیادی نمایید و سپس و با تعیین ارزش ذاتی سهم، برای یافتن نقطه ی ورود مناسب، از تحلیل تکنیکال استفاده نمایید. این را هم در نظر داشته باشید که همواره بازار، قابل پیش بینی نمی باشد، و چه بسا حتی در برهه هایی از زمان، بازار تحلیل نا پذیر باشد، در چنین مواقعی به بررسی مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین روانشناسی بازار هدف پرداخته و با رعایت اصول مدیریت سرمایه با روش هایی مانند، خرید پله ای و تنوع بخشی به سبدهای سرمایه گذاری می توان موفق عمل نمود. یار سرمایه مثل همیشه رسالت خود را در این می بینید که شما را در کسب سود بیشتر در بازارهای سرمایه گذاری یاری کند.

مقایسه تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

مقایسه تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

تحلیل تکنیکال به مجموعه ای از قوانین معاملاتی اطلاق می شود که با بررسی روند گذشته قیمت ها، سعی در پیش بینی روند آینده قیمت ها دارد.

با توجه به گستردگی و تعدد روش های تحلیل تکنیکال و در نظر گرفتن این نکته کلیدی که تمام روش های تکنیکال در تمامی بازار ها و در کلیه شرایط، نمی توانند کارایی مطلوبی داشته باشند، طراحان هر روش، موقعیت بازار مورد بررسی خود را برای طراحی تکنیک پیشنهادی خود در نظر گرفته اند.

می توان گفت که تحلیل تکنیکال کلمه ای عمومی برای بی شمار تکنیک معامله ای است که تلاش می کند به وسیله ی بررسی مطالعه‌ی قیمت‌های گذشته، قیمت‌های آینده را پیش بینی کند. تحلیلگران تکنیکال عقیده دارند که تغییرات در عرضه و تقاضا می تواند به وسیله‌ی تغییرات در نمودارهای قیمت تعیین و پیش بینی شود. اما تحلیل فاندامنتال به عنوان روشی برای ارزیابی یک دارایی و سنجش ارزش ذاتی ( instrinsic value ) آن تعریف می‌شود.

از تحلیل بنیادی یا فاندامنتال می توان برای مقایسه قیمت فعلی بازار استفاده کرد، و تصمیم به خرید یا نگه داری یک دارایی نظیر ارز، سهام یا ارز دیجیتال گرفت. این کار با بررسی دقیق فاکتورهایی نظیر سیاست های دولتی، شرایط اقتصادی، روندهای صنعتی و اتفاقات سیاسی انجام می شود. در ادامه این مقاله به بررسی و مقایسه میان تحلیل فاندامنتال و تکنیکال در بورس و بازار ارزهای دیجیتال می پردازیم. با مرکز تحقیقات بلاکچین همراه باشید.

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال

تحلیل تکنیکال علم بررسی رفتار قیمت است، در حالی که تحلیل فاندامنتال به معنی بررسی صورت‌های مالی شرکت‌هاست. تحلیلگر فاندامنتال چیزی شبیه به یک نفر حسابدار و حسابرس است که سعی می‌کند با جستجوی صورت‌های مالی و دفاتر حسابداری، و با توجه به وضعیت سودآوری شرکت، چشم‌انداز پیش روی آن را مثبت یا منفی تشخیص دهد و با اینکار دریابد که آیا شرکت در طی سال‌های آینده، مرتبا روبه رشد و توسعه و افزایش عایدی خواهد بود یا اینکه در مسیر ورشکستگی و انحلال است.

اگر از یک فاندامنتالیست (fundamentalist) درباره خرید سهام یک کارخانه مشورت بخواهید، مستقیما به سراغ میزان تولیدات شرکت خواهد رفت، مبلغ حاصل از فروش محصولات را مشخص می‌کند و آن را با انواع هزینه‌های انجام شده توسط شرکت مقایسه می‌نماید.

سپس در انتهای همه محاسبات، به این می‌رسد که آیا مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین چه میزان از مجموعه فروش شرکت به عنوان سود خالص باقی مانده است و بر مبنای یک قاعده عرفی که به آن پی بر ای (P/E) می‌گویند، این مقدار سود را ضرب در عددی مانند ۵ یا ۷ می‌کند و آن را تحت عنوان ارزش واقعی سهان این کارخانه به شما پیشنهاد می‌دهد. حال اگر قیمت فعلی سهم از قیمت پیشنهادی مشاور کمتر باشد، به معنی آن است که خریداری آن برای شما مرقون به صرفه خواهد بود.

اما تحلیلگر تکنیکال مطلقا کاری با وضعیت سود و زیان شرکت ندارد. اینکه شرکت چه نوع محصولی را چه تعداد تولید نموده و به فروش می‌رساند، اهمیتی برای تحلیلگر تکنیکال ندارد! بگذارید خیالتان را راحت کنم، حتی اینکه آیا با یک شرکت ورشکسته و نابود مواجهیم یا چراغ‌های شرکت روشن و کارگران مشغول به کارند نیز هیچ اهمیتی برای یک تکنیکالیست ندارد! تنها چیزی که برای تحلیلگر تکنیکال مهم است این است که آیا سهام این شرکت در بازه زمانی اخیر، معمولا با چه قیمتی مورد معامله قرار گرفته است.

تحلیلگر فاندامنتال تمام تمرکز خود را بر روی محاسبه میزان سود و زیان و تولید و فروش شرکت قرار می‌دهد و سعی می‌کند دیوارهای کارخانه را کنار زده و از آنچه درون شرکت در حال وقوع است مطلع شود، در عوض تحلیلگر تکنیکال، ذره‌بین خودش را بر روی افرادی‌ قرار می‌دهد که در بازار بورس مشغول خرید و فروش سهام این شرکت هستند و سعی می‌کند با اندازه‌گیری میزان عطش و اشتیاق آن‌ها نسبت به خرید و فروش سهام (با فرض اینکه احتمالا، اطلاعات پنهانی در این میان وجود داشته و لابد عده‌ای قبلا ار آن با خبر هستند) به پیش بینی مطلوبی به وضعیت آینده قیمت سهم برسد.

انجام تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال کاملا با روش‌هایی که در فوق به آن‌ها اشاره کردیم متفاوت است، چرا که ارزهای دیجیتال شرکت نیستند که بتوان شرایط اقتصادی و مدیریتی آن‌ها را بررسی و سنجش نمود.

ارزهای دیجیتال نشان دهنده ارزش‌ها یا دارایی‌هایی هستند که در یک شبکه وجود دارند. شرایط دارایی و شانس سرمایه گذاری موفق بر آن، بر اساس تولید درآمد بنا نمی‌شود؛ بلکه مستقیما به مشارکت عموم مردم و کاربران در شبکه آن‌ها مرتبط است. تعداد کاربران، ماینرها و توسعه دهندگان، از جمله اطلاعات ارزشمندی هستند که می توان آن‌ها را در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال مورد بررسی قرار داد.

تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال

تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال

قیمت ارزهای دیجیتال ممکن است بنا به دلایل مختلفی دچار تغییر شود که دلایل این تغییر قیمت‌ها را می توان در هنگام تحلیل جزئیات دارایی آن‌ها پیدا کرد. در دنیای ارزهای دیجیتال معولا اخبار یا رویدادهای خاصی مانند هلوینگ، فورک و سختی شبکه تاثیر زیادی بر روی قیمت ارز دیجیتال می‌گذارد. در معاملات ارزهای دیجیتال باید برای انجام تحلیل فاندامنتال بازار و سرمایه گذاری درست، به تمامی نکات ذکر شده توجه داشته باشید تا بتوانید برای پیش بینی قیمت آینده یک دارایی، تصمیم درست را اتخاذ نمایید.

با بررسی اطلاعاتی نظیر تورم، میزان تقاضا، رشد اقتصادی و …، ارزش پول‌های رایج امروزی مشخص می شود. اما سوال اصلی اینجاست که آیا می‌توان از این اطلاعات در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال نیز استفاده کرد؟

پاسخ این سوال قطعا خیر است. معامله‌گران ارزهای دیجیتال باید نسبت به دیگر جنبه‌هایی که می توانند بر نوسانات قیمت تاثیر گذار باشند، اطلاعات کافی بدست آورند. در این میان سه عامل مهم اقتصادی وجود دارد که مستقیما بر تغییر قیمت ارزهای دیجیتال تاثیر می‌گذارد، این عوامل عبارت‌اند از: میزان تقاضا و استقبال از یک ارز خاص، محدودیت در استخراج و همینطور وضعیت کنونی بازار.

بررسی میزان تقاضا و استقبال از یک ارز دیجیتال، برای معامله گران این امکان را فراهم می‌سازد که متوجه شوند کدام ارز در بازه زمانی بلند مدت برای دیگر معامله گران جذاب و مورد توجه خواهد بود. بدین صورت می توانند مطمئن شوند که ارزهای دیجیتالی که به هر دلیلی ممکن است در آینده رشد قیمتی خوبی داشته باشند، مورد تقاضای سایر تریدها خواهند بود و برای شما سود قابل توجهی به همراه خواهند مقایسه ی تحلیل تکنیکال و بنیادین داشت.

مورد بعدی، ویژگی محدودیت در استخراج است که نقش مهمی در روند تغییرات قیمت ارزهای دیجیتال ایفا می‌کند. شما به عنوان یک سرمایه‌گذار باید از این مسئله آگاه باشید که در آینده استقبال عمومی از ارز دیجیتال مورد نظرتان چگونه خواهد بود. بسیار مهم است که بدانید چه تعداد از این ارز دیجیتال استخراج و تولید می‌شود و چه تعداد از آن تاکنون استخراج شده و نقشه راه توسعه‌دهندگان آن چگونه است.

دانستن این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که اغلب ارزهای دیجیتال دارای تعداد محدودی بود و فقط مقدار مشخصی از آن‌ها تولید می‌شود. در نتیجه پس از رسیدن به یک مقدار خاص، استخراج آن‌ها متوقف شده و این باعث افزایش تقاضا برای خرید و بالا رفتن قیمت آن خواهد شد.

برای انجام یک سرمایه‌گذاری اصولی و منسجم، باید درک درستی از وضعیت کنونی بازار ارزهای دیجیتال داشته باشید. احتمالا می دانید که ارزهای دیجیتال مشهورتر و مورد توجه بازار که حجم مبادلات روزانه چند میلیارد دلاری دارند، می‌توانند به عنوان گزینه‌های بهتری در مقایسه با سایر ارزهای دیجیتال شناخته شوند، چرا که هم اکنون نیز در جلب اعتماد اجتماع موفق بوده اند.

علاوه بر این، باید گفت که تعداد معامله گران و حجم معاملات انجام شده در مارکت ارز دیجیتال مورد نظر خود را به دقت تحت نظر داشته باشید. با دقت به این موارد، می توانید پیش بینی کنید که آیا یک ارز دیجیتال برای معاملات کوتاه مدت و حتی تریدهای روزانه مورد استفاده قرار می گیرد، و یا می تواند در طولانی مدت سود بیشتری نصیب شما کند یا خیر!

در پایان باید گفت که با توجه به اینکه وایت پیپر ارزهای دیجیتال، هدف و مکانیزم آن ارز را شرح می دهد، می‌توان از آن یه عنوان یک منبع اصلی برای تحلیل فاندامنتال استفاده کرد. بنابراین حتما پیش از سرمایه گذاری، وایت پیپر ارز دیجیتال موردنظرتان را مطالعه کنید.

تحلیل فاندامنتال (بنیادی) بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟

تحلیل فاندامنتال (بنیادی) بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟

اینکه آیا تحلیل تکنیکال بهتر است یا فاندامنتال، امری سلیقه‌ای است و بستگی به این دارد که این سوال را از چه کسی بپرسید. اگر بخوایم صادق باشیم باید بگوییم که “تحلیل تکنیکال” قطعا بسیار بهتر از تحلیل فاندامنتال است!

دلیل آن علاوه بر تمام مقالات و کتبی که در تایید این امر نوشته شده‌اند، تجربیات شخصی تریدهای با تجربه بازارهای مالی هستند که در طی سال‌های متمادی از مقایسه نتایج آن‌ها با سایر تحلیل گران فاندامنتالیست به دست آمده است.

از مهمترین مزایای تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال، گستردگی دامنه کاربرد آن است. یک تحلیلگر فاندامنتال اغلب بصورت همزمان توانایی فعالیت بر روی انواع مختلف صنایع گوناگون را ندارد و نمی‌تواند همزمان در حال فعالیت در بازارهای مختلف باشد، بلکه تبحر و تخصص او صرفا در یک یا چند صنعت خاص متمرکز می‌شود. به عنوان مثال از یک فرد تحلیلگر بنیادی که به طور تخصصی در عرصه تحلیل صنعت بانکی فعالیت می‌کند، نمی توان انتظار داشت که به همان خوبی قادر به تحلیل سهام شرکت‌های صنعت خودرو نیز باشد و یا با نگاهی کلان‌تر، یک فاندامنتالیست حرفه‌ای که اشراف کاملی بر تحلیل بنیادی شرکت‌های بورس ایران داشته باشد، ممکن است اصلا از قواعد و قوانین تحلیل در بازار بورس بین‌المللی هیچ اطلاعاتی نداشته باشد.

اما برای یک تحلیلگر تکنیکال مطلقا چنین نیست و هیچ مانعی نمی‌تواند او را از فعالیت در انواع مختلف بازارهای مالی محدود نماید. تمامی فرمول‌ها، قواعد، ابزار، نکات، روش‌ها و مهارت‌هایی که تحلیلگر تکنیکال می‌داند همگی در تمام بازارهای مالی مختلف کاملا صادق و قابل استفاده خواهند بود. برای یک تکنیکالیست اصلا فرق نمی‌کند که آیا نموداری که در حال بررسی آن است به یک سهم از بورس ایران اختصاص دارد و یا بفرض نمودار قیمت جهانی نفت یا طلا است. نمودار قیمت سهام در بورس نیویورک دقیقا از همان الگوها و قوانین تبعیت می‌کند که نمودار قیمت ارز در بازار فارکس و یا قیمت ارزهای دیجیتال در کریپتوکارنسی.

مزیت بعدی تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال، مساله سرعت انجام تحلیل است. تحلیلگران فاندامنتال برای انجام هر تحلیل حداقل سه یا چهار روز زمان صرف می‌کنند اما تحلیلگران تکنیکال می‌توانند به سادگی و در ظرف نیم ساعت الی یک ساعت، تحلیل‌های مناسبی را انجام دهند.

در نهایت، مهمترین مزیت تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال، وجود فاکتور بسیار مهمی به نام حدضرر (Stop loss) در تحلیل تکنیکال است. شاید برایتان عجیب باشد ولی اینکه تحلیل‌های تکنیکال قابلیت نقش شدن دارند نه تنها نقطه ضعف نیست بلکه جزو مزایا و برتری‌های تحلیل تکنیکال به حساب می‌آید!

یک تحلیل‌گر تکنیکال از همان ابتدا به خوبی می‌داند که تمامی تحلیل‌های تکنیکال، حتی بهترین و ایده‌آل‌ترین آن‌ها، صرفا جنبه آماری داشته و بر پایه معادلات احتمالی ساخته شده اند. هیچ تحلیل تکنیکالی مطاقا عاری از خطا نیست و همواره احتمال نقض شدن تمامی آنچه تحلیلگر به عنوان داده‌ها و سناریو‌های احتمالی مورد بررسی قرار داده وجود دارد.

بنابراین تکنیکالیست از همان ابتدا از نقطه‌ای به عنوان حدضرر در معاملات خود استفاده می‌کند و معتقد است که در صورت رسیدن به این نقطه بحرانی، همه آنچه که بعنوان مفروضات اولیه مورد استفاده قرار گرفته‌اند بطور کامل نقض خواهند شد و باید در اولین فرصت ممکن و با کمترین میزان ضرر و زیان به سرعت از بازار خارج گشت. حد ضرر برای یک تکنیکالیست مانند ترمز خطر و چتر نجات عمل می‌کند و او را حتی در بدترین شرایط نیز از مرگ حتمی نجات خواهد داد.

متاسفانه تحلیل فاندامنتال اساسا فاقد چنین ویژگی است و از نگاه فاندامنتال هر چقدر که بازار بر خلاف تحلیل حرکت نماید، نه تنها سیگنال خروج صادر نخواهد شد بلکه موقعیت مذکور برای سرمایه گذاری ارزنده‌تر خواهد شد! این نوع نگاه دیر یا زود موجب نابودی هر معامله‌گر خواهد شد! بالاخره یک اشتباه، اولین و آخرین اشتباه او خواهد بود و تمام!

مقالات مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو به دکمه بالا