تحلیل گران تکنیکال

تحلیل تکنیکال چیست و چه مزایایی نسبت به تحلیل بنیادی دارد ؟
حتما درباره تحلیل نمودارهای قیمت یا به اصطلاح تحلیل تکنیکال چیزهایی شنیدهاید. در این مطلب قصد داریم در مورد این نوع تحلیل، مطالب جامعتری ارائه کنیم و مزایای آن را نیز بررسی نماییم. اگر بخواهیم تعریف تحلیل تکنیکال(یا تکنیکی) را در یک جمله و بصورت خلاصه بگوییم، تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها میباشد.
رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشند. رفتار قیمت و رفتار بازار در خیلی موارد معنای مشابهی دارند و به جای یکدیگر مورد استفاده قرار میگیرند.
سه مبحث ابتدایی به عنوان پایه های مباحث منطقی تحلیل تکنیکال به شرح ذیل میباشند :
1ـ همه چیز در قیمت لحاظ شده است .
2ـ قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند .
3ـ تاریخ تکرار می شود .
1 – همه چیز در قیمت لحاظ شده است
شاید بتوان ادعا کرد جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» پایه و اساس تحلیل تکنیکال است. تا زمانی که به درک درستی از این جمله نرسیده باشیم شاید پیشروی در یادگیری تحلیل تکنیکال کار بیهودهای باشد.
یک تحلیلگر تکنیکال در ابتدا به این باور رسیده است که هر چیزی که بتواند در قیمت تأثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای سیاسی، فاندامنتال، جغرافیایی و یا سایر فاکتورها در قیمت یک سهم لحاظ شده است. پس از درک و پذیرش جمله فوق به عنوان مقدمه تحلیل تکنیکال به این نتیجه می رسیم که تحلیل قیمت ها تحلیل گران تکنیکال تمام آن چیزی است که ما به آن نیاز داریم.
برای اثبات عدم صحت این ادعا (که برخی تحلیلگرها نیز به آن مغرور هستند)، زمان زیادی صرف شده و نتیجه ای حاصل نشده است. همه تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که تغییرات قیمت تابعی از عرضه و تقاضاست.
چنانچه تقاضا بیش از عرضه باشد آنگاه قیمت صعود خواهد کرد و اگر عرضه بر تقاضا پیشی گیرد قیمت کاهش خواهد یافت. این تغییرات پایه و اساس تمام پیش بینیهای اقتصادی و بنیادی میباشد. برداشت تکنسینها از این اصل به این صورت است که اگر قیمت به هر دلیلی بالا رفت پس باید تقاضا بر عرضه غلبه کرده و علل فاندامتنالی تأثیر خود را گذاشته باشند و چنانچه قیمت سقوط کرد دلایل فاندامنتالی و بنیادی بی اثر شدهاند.
پس در این مبحث ما به این نتیجه میرسیم که یکتحلیلگر تکنیکال نیز به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.
قریب به اتفاق تحلیلگران تکنیکال بر این باورند که نیرویی که جهت عرضه و تقاضا را تغییر می دهد برآیند تغییرات فاندامنتال و مربوط به اقتصاد بازار می باشد و همین نیرو بر قیمت ها تأثیر می گذارد. نمودارها هرگز به تنهایی علت بالا یا پایین آمدن قیمت نیستند.
این یک قانون است که تحلیلگر تکنیکال به هیچ وجه به دنبال یافتن دلیل تغییر جهت قیمتها نیست. بیشتر اوقات در آغاز یک روند و یا در نقطه تغییر جهت قیمت از افزایش به کاهش و یا برعکس هیچ کس به طور قطع دلیل این تغییر جهت را نمی داند. (در واقع برای تحلیلگر تکنیکال مهم نیست که چیست و فقط بر قیمت و حجم تمرکز دارد) تحلیلگر تکنیکال به سادگی و با استفاده از الگوها می تواند این تغییر را به موقع شناسایی کند و پایداری آن را بسنجد.
باید در خاطر داشت، مادامی که یک تحلیلگر تکنیکی بر این عقیده باقی بماند که همه چیز در قیمت لحاظ شده است موفق خواهد شد که از بسیاری از افراد باتجربه بازار (که از این ابزار استفاده نمیکنند) سود بیشتری کسب کند.
پذیرش جمله «همه چیز در قیمت لحاظ شده است» به عنوان اولین قدم مساوی است با پذیرش اهمیت بررسی قیمت.
یک تحلیلگر لزوماً نیاز نیست از بازار باهوشتر باشد و یا قادر باشد که پیش بینیهای متحیرانهای درباره تغییرات قیمت انجام دهد. با استفاده از بررسی روند قیمت به کمک ابزارهای تکنیکی مختلف مانند اندیکاتورها، یک تحلیل گر تکنیکال میتواند بهترین زمان برای خرید و فروش سهم را تشخیص دهد و انتخاب کند.
2 – قیمت ها براساس روندها حرکت میکنند
ضروری است که این مفهوم را بپذیریم که قیمت ها بر اساس روندها حرکت می کنند. در اینجا نیز تا زمانی که به باور این اصل نرسیده باشیم تلاش برای یادگیری تحلیل تکنیکال بیفایده است .
هدف از ترسیم نمودار قیمت، شناسایی روند و پیش بینی جهت حرکت این روند است، پیش از آنکه قیمتهای آتی، روند آینده را مشخص کنند.
نظریه ثابت شدهای نیز وجود دارد که میگوید قیمتها بر اساس روندها حرکت می کنند و یا به عبارت دیگر قیمت ها دوست دارند که روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت بدهند. این قانون به نوعی بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است. شاید بتوان آن را این گونه نیز مطرح کرد که قیمتها به روند فعلی خود را ادامه میدهند تا زمانی که عوامل بازدارنده حرکت، آنها را متوقف کند.
این قانون یکی از ادعاهای محکم تحلیلگران تکنیکال میباشد. آنها معتقدند که روندها تا زمانی که عوامل خارجی بر آنها تأثیر نگذاشته جهت خود را حفظ میکنند.
3 – تاریخ تکرار میشود
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد .
به عنوان مثال الگوهای تحلیل گران تکنیکال نمودارهایی که چندسال پیش ترسیم شدهاند دقیقاً منعکس کننده تأثیر مسائل آن دوره از نظر روانشناسی در روند قیمتها هستند.
نمودارها به وضوح روانشناسی بازار را آشکار می کنند. از زمانی که الگوها به خوبی در گذشته عمل کردهاند فرض شده که در آینده نیز به همان خوبی جوابگو خواهند بود. پایه و اساس آنها اصول روانشناسی است که این امر باعث میشود که آنها را به عنوان اصل ثابت بپذیریم و بتوانیم به آنها اعتماد کنیم.
بیان دیگری از این موضوع این است که بگوییم : تاریخ تکرار می شود و این کلیدی است برای پیش بینی آینده از طریق تحلیل گذشته و یا اینکه بگوییم آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته …
مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
مزیت اول- انعطافپذیری و سازگاری با همه بازارها
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد زمانی مختلف می باشد. تقریباً هیچ بازار و فضای معاملاتی وجود ندارد که نتوان این اصول را در آن به کار برد.
چارتیست ( تحلیلگر بازار بورس ) به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد. در حالی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال به علت اینکه همواره مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی برای بررسی وجود دارد که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، چندان نمیتوانند از جایی که هستند دور شوند.
به طور مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، میتوانید هرزمان که خواستید بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید. تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با ابزاری سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
مزیت دوم- قابل استفاده برای بازههای زمانی مختلف
یکی از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازههای زمانی مختلف کاربرد دارد. چه معاملهگران روزانه چه معاملهگران چند روزه و کوتاهمدت و چه خریداران میانمدت و چه افرادی که در بازههای زمانی طولانی مشغول به خرید و فروش میباشند، میتوانند از تحلیل تکنیکال بهره ببرند در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمیشود و این سلیقه و روش کار معاملهگر میباشد که در چه بازهای به تحلیل بپردازد.
تحلیلگر تکنیکی با تعیین بازه زمانی موردنظرش این را مشخص میکند که قصد پیشبینی برای چه مدت زمانی را دارد. این عقیده که برخی از افراد میگویند تحلیل تکنیکال صرفاً در بازههای زمانی کوتاهمدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.
این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاهمدت هستند در واقع تحلیلگر تکنیکال برای پیشبینی بازههای زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده میکند و به دلیل همین تکنیکها میباشد که این نوع تحلیل را تکنیکال می نامند.
مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام
همان طور که در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر میگذارد و باعث میشود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند. یک تحلیلگر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط را بر روی قیمت سهام بررسی میکند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی آن را محاسبه کند.
ارزش ذاتی چیزی است که یک تحلیلگر فاندامنتال به وسیله آن نشان میدهد که با توجه به میزان عرضه و تقاضا واقعاً با آن قیمت ارزش دارد یا خیر. اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیلگر فاندامنتال میگوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و برعکس.
هر دو روش تکنیکال و فاندامنتال همواره سعی بر حل یک مشکل واحد دارند و آن مشکل چیزی نیست جز پیشبینی اینکه قیمتها تمایل دارند در چه جهتی حرکت کنند. در واقع آنها از دو راه متفاوت به یک مسئله واحد میپردازند. یک تحلیل فاندامنتال علتهای تغییر قیمت را بررسی میکند حال آنکه یک تحلیلگر تکنیکال تأثیرات آن را به چالش میکشاند. تحلیلگر تکنیکال عقیده دارد که تغییرات قیمت تنها چیزی است که او نیاز دارد بداند و دانستن علتها و دلایل این تغییرات لازم نیستند و در مقابل تحلیلگر فاندامنتال همواره به علتها و دلایل تغییر قیمت میپردازد.
بیشتر معاملهگران خود را در یکی از دو دسته تحلیلگران فاندامنتال و یا تکنیکال طبقهبندی میکنند. در حقیقت این دو دسته نقاط مشترک زیادی دارند. خیلی از تحلیلگران فاندامنتال سعی دارند مقدماتی از تکنیکال را فرابگیرند و همین طور بسیاری از تحلیلگران تکنیکی نیز تلاش میکنند حداقل اطلاعاتی از مسائل فاندامنتال داشته باشند.
مشکل اصلی اینجاست که خیلی از اوقات علتها و نمودارها با یکدیگر درگیر هستند. در بیشتر مواقع در ابتدای حرکتهای مهم بازار، یک تحلیل گر فاندامنتال نمی تواند تعریف درستی برای تغییرات بازار ارایه دهد. در چنین لحظات بحرانی است که هر دو تحلیلگر تفاوتهای زیادی را در برداشتهایشان و روند قیمت مشاهده میکنند و اغلب نیز همزمان با هم دلیل تغییرات را درک میکنند ولی گاهاً برای انجام هر گونه عکس العمل خیلی دیر شده است.
این اختلافات ظاهری را شاید تحلیل گران تکنیکال تحلیل گران تکنیکال بتوان اینگونه تشریح کرد که در واقع تغییرات قیمت باعث ایجاد دلایل پایهای جدیدی میشود یعنی اینکه تغییر قیمت باعث میشود تا تحلیلگر فاندامنتال و فاکتورهای سنجش او حساس شوند و در حقیقت بازار دلایل جدیدی برای این تغییرات پیدا کند. در حالی که دلایل پایهای قبلاً تأثیر خود را بر قیمت گذاشتهاند و هم اکنون در بازار وجود دارند و در واقع قیمتها در حال نشان دادن واکنش به دلایل پایهای جدید هستند. خیلی از بازارها در گذشته با تغییرات بسیار کم و یا اصلاً تحلیل گران تکنیکال هیچ تغییری در فاندامنتال شروع شده است و به مرور زمان وقتی که تغییرات دیده شده است روند جدید کاملاً در مسیرش قرار گرفته است.
بعد از مدتی تحلیلگر تکنیکال با اعتماد به نفس بیشتری تغییرات را در نمودارها درک میکند و میخواند. یک تحلیل گر تکنیکال شاید تنها کسی باشد که در شرایطی که تغییرات بازار با خرد عمومی در تناقض است احساس آرامش می کند و حتی از چنین موقعیتی لذت میبرد. او میداند که معاملهگران بازار به زودی با اطلاعات جدیدی که همان دلایل فاندامنتال جدید میباشد مواجه میشوند و شاید تنها او باشد که برای تصدیق محاسباتش منتظر چیزی نبوده است.
در تأیید تحلیل تکنیکال میتوان به وضوح دید که اعتقاد یک تحلیلگر تکنیکال به تحلیلهایش به مراتب بیشتر از یک تحلیلگر فاندامنتال میباشد. اگر یک معاملهگر مجبور باشد یکی از این دو را به عنوان روش کار انتخاب کند منطق میگوید که با تحلیل تکنیکال امکان رسیدن به موفقیتش بیشتر است. برای آنکه تحلیل تکنیکال در حقیقت تأثیر عوامل فاندامنتال را بررسی میکند و چون همیشه تأثیر فاندامنتال در روی قیمت لحاظ شده، به طور حتم بررسی فاندامنتال کاری غیرضروری است.
در واقع بررسی نمودار، میانبری است به بررسی عوامل فاندامنتال. ولی حالت عکس آن ممکن نیست. این امکان وجوددارد که بتوان در یک بازار مالی صرفاً با دانش تکنیکال خرید و فروش انجام داد ولی تقریباً بعید به نظر میآید که شخصی بتواند صرفاً بر اساس مسائلی فاندامنتالی و عدم بررسی قسمت تکنیکی بازار، خرید و فروش خیلی موفقی انجام دهد.
حتما در بورس تهران مشاهده کردهاید که گاهی اوقات بیشتر معاملهگران از گروهی خاصی به گروهی دیگر سوئیچ میکنند و اصطلاحا نقدینگی به سمت گروهی دیگر هدایت میشود. حال در این وضعیت آیا تحلیلگر بنیادی میتواند به سرعت در گروه پیشرو بازار وارد شود؟ مسلم است که خیر، چون تحلیل بنیادی غیر از اینکه به اطلاعات زیادی در زمینه صنعت مربوطه، حسابداری و بررسی صورتهای مالی و… نیاز دارد، بسیار وقتگیرتر از تحلیل تکنیکال نیز میباشد.
ولی برای تحلیلگر تکنیکال هیچ فرقی نمیکند سهامی که میخواهد وارد آن شود در چه صنعتی قرار دارد. تحلیلگر تکنیکال فقط به نمودار قیمت توجه میکند و با استفاده از دانش نوینی که در اختیار دارد، در زمان بسیار کمتری سهم برتر گروه پیشرو را شناسایی میکند و وارد آن میشود.
با یادگیری تحلیل تکنیکال میتوانید هرزمان که خواستید بر فرض مثال بسرعت از گروه خودرو به گروه دارویی سوئیچ کنید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را برای خرید انتخاب نماید.
تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد ولی این تحلیلگر تکنیکال است که با هوش و ذکاوت خود و البته با علمی سریع و انعطافپذیر مانند تحلیل تکنیکال توانسته سود بیشتری بدست آورد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال روشی برای پیش بینی قیمت سهام در آینده می باشد. در تحلیل تکنیکال ابزار ها و روش ها و تکنیک های زیادی برای پیش بینی قیمت وجود دارد که بیشتر بر اساس قیمت و حجم معاملات طراحی شده اند.
پس به عبارت دیگر می توانیم بگوییم که تحلیل تکنیکال یک روش معامله گری یا استراتژی معاملاتی نیز می باشد ، یعنی ما بر اساس یک سری قواعد و اصول معامله می کنیم که توسط تحلیل تکنیکال معرفی شده اند.
طی سالیان سال تحلیل تکنیکال بسیار پیشرفت کرده و ابزار ها و تکنیک های بسیار زیادی در این زمینه کشف و اختراع شده که به افراد کمک می کند تا قیمت سهام در آینده را پیش بینی کنند.
بدیهی است که هیچ چیز را نمی توان بطور قطعی و ۱۰۰% پیش بینی کرد ، تحلیل تکنیکال نیز مستثنی از این قضیه نیست اما در در مبحث تحلیل تکنیکال با مطالعه و بررسی گذشته سهام اتفاقاتی تکراری را کشف می کنیم و می توانیم با الگو برداری از آنها قیمت سهام را در آینده نیز پیش بینی کنیم.
برای مثال میگوییم که نمودار سهام الف در چند سال گذشته ، رفتار های تکراری از خود نشان داده و در ۸۰% مواقع نتیجه خوبی داشته است پس در ادامه نیز اگر چنین رفتاری را در نمودار ببینیم احتمال خیلی زیاد نتیجه مثبتی خواهد داشت و ما می توانیم زودتر سهام را خریداری کنیم و سود ببریم.
پس ما در تحلیل تکنیکال بر اساس تحقیق و پژوهش در گذشته تاریخی بازار و سهام ، رفتار های تکراری و منظم در نمودار سهام را کشف می کنیم که بتوانیم آن ها را با احتمال بسیار زیاد پیش بینی کنیم ، سپس این رفتار ها را به عنوان الگو در نظر می گیریم و با توجه به آنها معامله می کنیم.
برای رسیدن به پاسخ تکنیکال یا بنیادی؟! روی آن کلیک کنید.
تحلیل تکنیکال اصول پایه و اساسی دارد که برای استفاده از این تحلیل ابتدا باید این اصول را بدانیم ، در ادامه به این اصول می پردازیم.
۳ اصل مهم تحلیل تکنیکال :
۱ . همه چیز در نمودار قیمت دیده می شود.
در تحلیل تکنیکال ما بر این باور هستیم که بازار سرمایه ، بازاری هوشمند است و هر لحظه خودش را با تمام شرایط و اتفاقات هماهنگ می کند.
این موضوع به این معنی است که هر اتفاق اقتصادی و یا سیاسی بیافتد بازار در همان لحظه قیمت ها را با شرایط جدید تطبیق می کند ، همچنین تمام اخبار صنعت و موارد بنیادی و احساسات روانی و هیجانی بازار نیز در قیمت نمایان می شود.
پس دیگر نیازی نیست که ما دلیل نوسانات قیمت را بدانیم و اصلا برایمان مهم نیست که چه اتفاقی افتاده است.
ما زمان این را نداریم که خودمان تمام اتفاقات را بررسی کنیم و با ارزشیابی سهام قیمت آن را پیدا کنیم این بازار است که این کار را انجام می دهد و نتیجه اش را در قیمت به ما نشان می دهد. ما فقط رفتار قیمت را شناسایی می کنیم و از آن کسب سود می کنیم.
پیشنهاد می کنیم این مطلب را از دست ندهید: انواع نمودار شمعی-ژاپنی و میله ای در بورس
- در تحلیل تکنیکال مهم نیست که چه چیزی معامله می کنیم. طلا ، ارز ، سکه ، سهام خوب یا بد برای ما اهمیتی ندارد. تنها شناخت رفتار بازار و الگوهای نمودار قیمت برای ما مهم است تا بتوانیم با معاملات در قیمت های مورد نظر خود سود کسب کنیم.
- از نظر تکنیکال تغییرات قیمت فقط یک علت دارد و آن هم اختلاف قدرت در عرضه و تقاضا است. اختلاف در عرضه و تقاضا از اتفاقات سیاسی ، اقتصادی ، هیجان های بازار و … نشآت می گیرد اما ما به این دلایل کاری نداریم و فقط عرضه و تقاضا را که نتیجه آنها است بررسی می کنیم.
ویدئو ۴ نکته حیاتی در تحلیل تکنیکال:
۲ . قیمت ها طبق روند مشخصی در حرکت هستند.
شناخت و تشخیص روند کلی نمودار در تحلیل تکنیکال از اهمیت زیادی برخوردار است و ابزار های مختلفی مانند خط روند و اندیکاتور ها برای این کار طراحی شده است که در مطالب بعدی به آنها خواهیم پرداخت.
در تکنیکال گفته می شود که وقتی سهامی در یک روند مشخص در حرکت است به همان روند ادامه خواهد داد تا وقتی یک عامل آن را متوقف کند.
پس وقتی سهام روند صعودی یانزولی دارد در ادامه نیز همین روند را حفظ خواهد کرد تا وقتی که عوامل بازدارنده بر عرضه و تقاضای کل تاثیر بگذارند.
۳ . تاریخ همیشه تکرار می شود.
می گویند تاریخ همیشه تکرار می شود. این جمله در تحلیل تکنیکال به معنی رفتار های تکراری نمودار قیمت و ظهور الگو های ثابتی است که از ذهن افراد و ضمیر ناخودآگاه معامله گران نشآت می گیرد.
این اصل باعث بوجود آمدن سقف ها و کف های تاریخی در سهام می شود که حمایت ها و مقاومت های مهمی محسوب می شوند یا الگو هایی مانند الگو های هارمونیک و الگو های کندل استیک ، الگو های بازگشتی و ادامه دهنده و … که همگی برای پیش بینی نمودار بکار می روند.
تکنیکال به گذشته تاریخی سهام اهمیت بسیاری می دهد و اکثر روش های تکنیکال بر اساس آمار های تاریخی گذشته طراحی شده است.
پیشنهاد می کنیم این مطلب را نیز از دست ندهید: حجم مبنا در بورس چیست؟!
نکات اصلی:
- از تحلیل تکنیکال می توان در تمام معاملاتی که سابقه آنها وجود دارد وقیمت آنها در عرضه و تقاضای آزاد بدون قیمت های دستوری تعیین می شود ، استفاده کرد. قیمت ارز های دیجیتالی ، ارز های کاغذی ، طلا ، سکه ، زعفران و هر کالایی که این شرایط را داشته باشد می توان با تحلیل تکنیکال پیش بینی کرد. این مزیت مهم تحلیل تکنیکال نسبت به تحلیل فاندامنتال یا بنیادی است که تنها برای تحلیل بازار خاصی قابل استفاده است.
- بازار های متفاوت تاریخچه و رفتار متفاوتی از خود دارند و برای هر بازار باید تاریخچه و تکنیک های مناسب آن بازار را بکار گرفت. برای تحلیل گران تکنیکال مثال رفتار بازار بورس و ملک تفاوت های تاریخی دارد که باید آنها را بررسی کرد اما اصول تحلیل تکنیکال در هر دو بازار یکی هستند.
- ابزار اصلی تحلیل تکنیکال برای پیش بینی قیمت نمودار قیمت-زمان و حجم معاملات می باشد.
- اتفاقات سیاسی ، اقتصادی ، بنیادی و … بطور مستقیم بر بازار تاثیر نمی گذارند بلکه ابتدا از فیلتر انسانی رد می شوند و هر شخص با تحلیل متفاوت خود بر بازار تاثیر می گذارد. بنابراین وقتی یک اتفاق سیاسی می افتد که از نظر ما مثبت است ممکن است از نظر شخص دیگری منفی باشد. همین امر باعث اختلاف نظر بین افراد و نوسان قیمت در بازار می شود. تحلیل تکنیکال نیز بر پایه معاملات و رفتار منطقی و هیجانی افراد شکل گرفته برای همین تحلیل تکنیکال در بازار هایی که افراد بیشتری حضور دارند معتبر تر و قابل اعتماد تر است.
تحلیل تکنیکال یاتحلیل بنیادی؟!
بسیاری از افراد سوال می کنند که کدام یک از تحلیل های رایج در بازار سرمایه یعنی تکنیکال یا بنیادی بهتر است. ما همواره در پاسخ به این سوال گفته ایم که تکنیکال و بنیادی به نوعی مکمل یکدیگر هستند و برای سود کردن بهتر است هر دو تحلیل را آموزش ببینید و استفاده کنید.
هر دو تحلیل مزایا و معایبی دارند و اگر بخواهید تک بعدی کار کنید دیدگاه تحلیل دیگر را درک نمی کنید و این موجب ناآگاهی شما نسبت به بازار می شود.
تکنیکال و بنیادی مانند دو بال برای پرواز به سوی موفقیت در بازار سرمایه می باشند.
تحلیل تکنیکال یا بنیادین با نگاهی به فرضیه بازار کارا
همانطور که میدانید بازار سرمایه، بازاری بزرگ و پیچیده است که فعالیت در آن نیازمند آشنایی با نحوه خرید سهام ارزنده و فروش به موقع آنهاست که این امر با بکارگیری روشهای مختلف تحلیل و بررسی، به ویژه تحلیل تکنیکال و بنیادین امکانپذیر میشود. بر این اساس کاربران باید پیش از ورود به بازار با این مفاهیم آشنایی کافی داشته باشند تا بتوانند آنها را جهت ارزیابی سهام مختلف بکار گیرند. دراین مقاله دو روش تحلیل تکنیکال (Technical) و بنیادین (Fundamental) بررسی شده و نحوه بکارگیری آنها به بهترین شکل معرفی میگردد.
تحلیل تکنیکال چیست و چه کاربردی دارد؟
تحلیل تکنیکال با تکیه بر نمودار قیمتهای گذشته و با توجه به اندیکاتورهای مختلف، زمان تغییر روند بازار و تغییراتی که به زودی بر قیمتها اعمال میشوند را پیشبینی کرده و مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد. در واقع تحلیلگر تکنیکال با سوار شدن بر موج جدید قیمتها، پیش از اینکه تمام بازار متوجه آن شوند، روند تغییرات بازار را تعیین میکند. بدین تریتب تحرکات قیمتی که نشاندهنده تغییرات ارزندگی سهام در بازارسرمایه است را نشان میدهد. این تحلیل بدون توجه به عوامل بنیادین سهام مورد نظر و تنها با درنظر گرفتن نوسانات قیمت و حجم معاملات صورتگرفته، رفتار بازار را ارزیابی میکند.
به طور کلی قیمت ورود برای خرید یا عدم خرید یک سهم، ارتباط تنگاتنگی با تصمیم سهامدار برای خروج سریع یا ماندن در آن معامله دارد. معاملهگران از تحلیل تکنیکال برای یافتن هم زمان ورود و خروج به موقع استفاده میکنند. هر نوع اوراق بهادار و حتی کالایی که دارای تاریخچه قیمتی باشد را میتوان به کمک تحلیل تکنیکال آنالیز کرد. معاملهگران این نوع تحلیل را با کمک ابزارهای مختلفی همچون خطوط روند، سطوح فیبوناچی، شکل و الگوی کندلها و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف انجام میدهند.
اصول پایه در تحلیل تکنیکال
3 اصل اساسی اجرای تحلیل تکنیکال که ارزیابی سهام بر اساس آن صورت میپذیرد، عباتند از:
1- روند قیمت: با بررسی روند قیمت، میتوان آینده سهم را پیشبینی نمود.
2- حرکت قیمت در جهت روند: قیمتها روند خود را ادامه میدهند، مگر اینکه اخبار یا اتفاقاتی باعث توقف آنها شود.
3- تکرار تاریخ: آینده تغییرات قیمت در چارت ممکن است عیناٌٌ مانند گذشته خود باشد.
تحلیل تکنیکال چه رابطهای با بازار کارا دارد؟
در این بخش به بیان ارتباط میان تحلیل تکنیکال با بازار کارا پرداخته می شود. در ابتدا به توضیحی مختصر از فرضیه بازار کارا میپردازیم. در واقع بازار کارا به چه بازاری گفته میشود؟ در بازار کارا فرض بر این است که همه معاملهگران و سرمایهگذاران به اطلاعات مشابهی دسترسی دارند. برخی از اقتصاددانان و تحلیلگران بازار معتقدند که شاخصهای تحلیل تکنیکال بر مبنای بازار کارا شکل گرفتهاند. بر این اساس بخشی از کابران بازار سرمایه، مبنای معاملات خود را بر روش تحلیل تکنیکال که با کارایی بازار ارتباط تنگاتنگی دارد، قرار دادهاند.
در تحلیل تکنیکال اساس ارزیابی سهام بر رفتار قیمت استوار است که تمامی عوامل و اطلاعاتی که بر روند بازار موثر میباشند، را در خود مستتر دارد. بر اساس فرضیه بازار کارا، اطلاعات مالی و گزارشات ارائه شده از یک سهم، به سرعت در بازار منتشر شده و بر قیمت آن تأثیر میگذارند. انتشار سریع و کامل گزارشات مالی یک سهم یا یک کالا در بازار باعث میشود افراد نتوانند با استفاده از اطلاعات، سهام شرکتها را بیشتر یا کمتر از ارزش ذاتیشان خریداری کرده و یا به فروش بگذارند و از این طریق سود بیشتری از بازار کسب کنند. بدینترتیب در یک بازار کارا، تغییرات قیمت، مجموعه اطلاعات یادشده را پیشتر منعکس کرده و از این رو آینده تحولات بازار، دیگر قابل پیشبینی نیست.
اهمیت کارایی بازار سرمایه
همچنانکه بیان شد، در بازار کارا اصل اساسی قیمت است که خود منعکسکننده اطلاعات بازار میباشد. در واقع توزیع درست اطلاعات منجر به توزیع عادلانه بازدهی حاصل از اوراق بهادار خواهد شد. کارایی بازار باعث میشود که شرکتها نتوانند با منتشر کردن اطلاعات نادرست و غیر حقیقی بازار را از مسیر اصلی خود منحرف کرده و پیش از انتشار اطلاعیههای عمومی، سود بیشتری را نسبت به سایر اهالی بازار کسب کنند.
همانطور که میدانید معاملهگران حتی با سرمایهگذاری اندک خود میتوانند در پروژههای اقتصادی کلان مشارکت داشته باشند. اگر بازار سرمایه، بازاری کارا باشد، این امر کمک شایانی به تولید و جذب نقدینگیهای پراکنده در اقتصاد کشور میکند. اگرچه فرضیه بازار کارا یک امر مورد تأیید فعالان اقتصادی میباشد، اما شواهد حاکی از آن است که در بیشتر بازارها کارایی لازم وجود ندارد. لذا معمولاً بیشتر مدیران شرکتها، پیش از سایرین به اطلاعات دسترسی داشته و سودهای بیشتری را نسبت به دیگر اهالی بازار بدست میآورند. لازم به ذکر است که عوامل دیگری نیز بر کارایی نداشتن بازار تأثیرگذارند؛ به طور مثال عرضههای اولیه معمولاً توسط شرکتها با ارزشی پایینتر از ارزش واقعی سهام ارائه میشوند و در نتیجه آن، کسانی که در روزهای اول اقدام به خرید سهام کنند، سود بیشتری در این میان نصیبشان خواهد شد.
تحلیل بنیادین چیست و چه کابردی دارد؟
یکی دیگر از روشهای شناختهشده ارزیابی سهام در بازار سرمایه، تحلیل بنیادین یا اصطلاحاٌ فاندامنتال میباشد. در این روش افراد میتوانند اطلاعات کاملی را از وضعیت یک شرکت و ارزش واقعی سهام آن بدست آورند. اگر در ارزشگذاری سهام یک شرکت توانمند باشید، دیگر نگران کاهش قیمت و ضرر و زیان حاصل از آن نیستید؛ چون میدانید که ارزش آن بیشتر از اینهاست و دیر یا زود به ارزش واقعی خود خواهد رسید. وارن بافت یکی از 5 فرد ثروتمند دنیاست که با تکیه بر روش تحلیل بنیادین موفقیتهای زیادی را کسب کرده و از او به عنوان اسطوره تحلیل بنیادین یاد میکنند.
برای خرید و فروش یک سهم با استفاده از تحلیل بنیادین، ابتدا میبایست سهام را ارزشگذاری کنید. اگر قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر باشد، میتوان نسبت به خرید سهم مورد نظر اقدام نمود. اما در صورتی که پس از مقایسه، قیمت سهام بیشتر از ارزش واقعی آن باشد، نه تنها باید از خریداری سهم خودداری کرد، بلکه در صورت داشتن سهم مورد نظر در پرتفوی خود، می بایست بلافاصله اقدام به فروش آن نمود تا از ضررو زیان احتمالی پیشگیری شود. به منظور تحلیل بنیادین سهام، کسب اطلاعاتی همچون صورتهای مالی شرکت و شرکتهای مشابه شامل درآمد، هزینه و بدهیهای شرکت، محصولات تولیدی، رقبا و چشمانداز شرکت برای آینده، ضروری است. بدیهی است که داشتن آگاهی کامل درباره شرکتهایی که میخواهید سهام تحلیل گران تکنیکال آنها را خریداری کنید، به شما کمک شایانی جهت اتخاذ تصمیم درست و کسب سود بیشتر خواهد نمود.
اصول کمی و کیفی تحلیل بنیادین
از آنجایی که بررسی تمام اطلاعات یک شرکت امری زمانبر است؛ لذا معمولاً افراد برای سرمایهگذاری بلند مدت از تحلیل فاندامنتال استفاده میکنند. یک سرمایهگذار موفق پیش از انتخاب و خرید یک سهم، وضعیت شرکت مربوطه را با دقت مورد بررسی قرار میدهد تا تحلیلی درست و کامل داشته باشد. یک تصمیمگیری هوشمندانه نیازمند آشنایی کامل با مفاهیم مربوط به تحلیل بنیادین است. برای درک این مفاهیم، تحلیلگران با بکارگیری اصول کمی و کیفی، سهام شرکتها را ارزشگذاری میکنند. در ادامه به بررسی اصول یادشده میپردازیم:
ا صول کمی : عواملی هستند که با اعداد و ارقام سروکار داشته و قابلیت اندازهگیری دارند. این عوامل از طریق صورتهای مالی شرکت که در زمانهای خاص منتشر میشوند، بدست میآیند. با مراجعه به سایت کدال میتوانید صورتهای مالی منتشرشده توسط شرکت را ببینید. عوامل کمی را میتوان در سه دسته طبقهبندی نمود که عبارتند از:
1- ترازنامه: میزان درآمد، بدهی و سرمایهگذاری سهامداران شرکت را نشان میدهد که شامل داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام است که جمع آنها همواره میبایست برابر باشد.
2- صورت جریان نقدی: از این صورت در جهت پاسخ به این سوال که آیا شرکت از سرمایه خود به درستی و بطور بهینه بهره میگیرد، استفاده میشود.
3- صورت سود و زیان: اطلاعات بدستآمده از آمار تولید و فروش شرکت میباشد که بطور مستقیم بر روی سود سهام آن تأثیر می گذارد و به سرمایهگذاران جهت تصمیم برای خرید آن کمک شایانی میکند.
ا صول کیفی : عوامل تأثیرگذاری همچون نحوه مدیریت شرکت که هیچگاه با عدد و رقم بیان نمیشوند و شرکت به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آنها تأثیر میپذیرد. این اصول وابسته به عوامل محیطی داخلی همانند میزان بهرهوری شرکت، طرحهای توسعهای و توانایی مقابله با رقبا و عوامل محیطی خارجی همچون بودجه، وضعیت اقتصادی مردم، تورم و … است. اصلیترین مرجع برای ارزیابی عوامل کیفی مربوط به شرکت، مراجعه به شبکههای ارتباطی آن (نظیر سایت شرکت) میباشد.
تفاوت تحلیل تکنیکال و بنیادین
تحلیل تکنیکال وابسته به تاریخچه قیمتی یک سهم است و از این رو هیچگاه نمیتواند به تنهایی ارزش ذاتی سهام یک شرکت را محاسبه کند. همچنین این روش در پیشبینی آینده قیمت سهام شرکتهایی که عرضه اولیه میشوند، ناکارآمد است؛ چرا که در این حالت، هیچ تاریخچهای از سابقه قیمتی سهام شرکت یادشده در دسترس نیست. از سوی دیگر، تحلیل بنیادین اگر چه با استفاده از روشهای مختلف به دنبال محاسبه ارزش ذاتی هر سهم و پیشبینی وضعیت درآمد شرکت از داراییها میباشد، لکن نمیتواند حداقل قیمت برای ورود و حداکثر قیمت برای خروج از سهم را مشخص کند. بعلاوه اینکه با توجه به زیاد بودن فاکتورهای تأثیرگذار در این تحلیل، اجرای آن بدون داشتن اطلاعات کافی و ارزیابیهای همهجانبه، نمیتواند جمعبندی کاملی از وضعیت شرکت بدست دهد.
انتخاب کارگزار جهت ورود به بازار سرمایه
پس از کسب دانش و مهارت کافی جهت اجرای تحلیلهای تکنیکال و/ یا بنیادین، آنچه برای بهرهبرداری از آن ضروری است، انتخاب کارگزاری با صلاحیت و مطمئن است. شرکتی که قادر باشد، تا سفارشات را به سرعت اجرا کرده و با پشتیبانی فعال و در دسترس، امنیت خاطر سرمایهگذاران را بمنظور سودآوری فراهم آورد. از جمله ویژگیهای یک کارگزار مناسب، میتوان به سهولت در استفاده از سامانه معاملاتی، ارائه تخفیف در کارمزدها، تأمین اعتبار برای مشتریان در زمانهای مناسب، پشتیبانی فعال و … اشاره نمود.
بدیهی است که ارزیابی تمام موارد ذکر شده در میان قریب به بیش از 100 کارگزاری، امری زمانبر و دشوار است؛ لذا در این بخش، یکی از بهترین و کارآمدترین کارگزاریهای بورسی به شما معرفی میگردد. کارگزاری مدبر آسیا، یکی از کارگزاران بنام بازار سرمایه است که با حدود 17 سال سابقه فعالیت و بهرهگیری از کارکنان متخصص و با تجربه، خدماتی با بالاترین کیفیت ممکن را به سرمایهگذاران گرامی ارائه مینماید.
همچنانکه پیشتر بیان شد، کسب مهارت و دانش کافی یکی از اساسیترین اصول ورود به بازار سرمایه بشمار میرود. از این رو، هر سرمایهگذار میبایست تا با مطالعه کتب، مقالات و مشاهده ویدیوهای آموزشی مرتبط، اطلاعات و توانمندیهای معاملاتی خود را ارتقا دهد. بخش مقالات سایت کارگزاری مدبر آسیا، یکی از بهترین و معتبرترین مراجعی است که میتواند در این امر شما را یاری رسانده و اطلاعات بروز را در اختیارتان قرار دهد.
جمعبندی
در این مقاله به تشریح روشهای تحلیل تکنیکال و بنیادین و همچنین معرفی نظریه بازار کارا پرداخته شد. در تحلیل بنیادین ارزیابی سهام شرکتها بر اساس دادههای منتشرشده در خصوص میزان تولید، سود و زیان و … صورت میپذیرد. این روش اگر چه قدرت بالایی در تعیین مسیر سودآوری کلان شرکت دارد، اما در مشخص نمودن زمان و نقطه دقیق ورود و خروج از یک سهم ناکارآمد است. ضمن اینکه اجرای تحلیل بنیادین، نیازمند اطلاعات گسترده از عوامل درونی و بیرونی شرکت میباشد که دسترسی به همه آنها (و بررسی هر یک) امری زمانبر و دشوار میباشد. در مقابل تحلیل تکنیکال با تکیه بر دادههای قیمتی تاریخچه سهم و با بهرهگیری از اندیکاتورهای مختلف و ابزارهای ترسیمی بر روی چارت (سطوح فیبوناچی، امواج الیوت و …) سرمایهگذار را قادر به تعیین نقاط ورود به سهم و خروج از آن مینماید. با اینحال این روش، قادر به محاسبه ارزش ذاتی دارایی مالی یک شرکت نبوده و از این رو انجام معامله بر اساس آن، بدون آگاهی از وضعیت کلان شرکت و صورتهای مالی مربوطه، میتواند با ریسکهایی همراه شود.
بر این اساس، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که بهترین و کارآمدترین روش ارزیابی سهام شرکتها، اجرای همزمان تحلیل تکنیکال و بنیادین میباشد. این امر علاوه بر تعیین مسیر کلی پیش روی سهام (بنیادین)، موقعیت دقیق نقاط ورود و خروج (تکنیکال) را نیز برای معاملهگران روشن خواهد ساخت. از این رو، توصیه میشود تا فعالان بازار سرمایه بدون داشتن تعصب بر روشی خاص و با افزایش آگاهی و مهارت در استفاده از هر دو رویکرد، با کنار هم قرار دادن تحلیل های یادشده، بهترین تصمیم را اتخاذ کرده و ریسک حاصل از معاملات خود را تا حد ممکن کاهش دهند.
تحلیل گران تکنیکال
تحلیل تکنیکال چیست ؟ یکی از راه های سرمایه گذاری با سرمایه اندک، که برای عموم جامعه در دسترس باشد، سرمایه گذاری در بازار سهام است.افرادی که اطلاعات مناسبی از شیوه سرمایه گذاری در این بازار داشته باشند، بصورت مستقیم و کسانی که تحلیل گران تکنیکال آشنایی چندانی به بازارهای مالی نداشته باشند، می توانند از طریق نهادهای مالی مثل صندوق های سرمایه گذاری و سبدگردان ها، سرمایه خود را به این بازار وارد کنند.
سرمایه گذاران حقیقی که خودشان داد و ستد می نمایند، باید درک کافی از شرایط کلی اقتصاد و سیاست در سطح کشور، صنایع و شرکت ها و همچنین بر مفاهیم کلی مربوط به خرید و فروش سهام تسلط کاملی داشته باشند.هر چند دو عامل مذکور نقش بسیار مهمی در سرمایه گذاری موفق دارند اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، داشتن سبک تحلیلی مشخص یکی از مهمترین عوامل در راستای سرمایه گذاری هوشمندانه می باشد.
از مهم ترین روش های تحلیل بازار سهام، تحلیل تکنیکال و بنیادی می باشند که در این مطلب روش تکنیکال با توجه به طرفداران بسیار و گستردگی کاربرد در میان معامله گران، به همراه مزایا و معایب آن به طور خلاصه توضیح داده می شوند.
بیشتر بخوانید : فیبوناچی در تحلیل بورس
تحلیل تکنیکال چیست؟
در نمای کلی، تحلیل بازار سهام بر اساس داده های قیمتی گذشته، تحلیل تکنیکال نامیده می شود.تحلیل گران فنی با استفاده از الگوهای بصری تکرار شونده در نمودار که ماهیتاً بر اساس الگوی رفتاری جمعی انسان ها می باشند، به تحلیل وضعیت فعلی و پیش بینی آینده بازار می پردازند.امروزه تکنیک ها و پارامترهای مختلفی نظیر حجم معاملات و… به تحلیل تکنیکال اضافه شده و عملاً می توان روش های زیادی چون امواج الیوت، الگوهای هارمونیک، تحلیل کلاسیک، پرایس اکشن و… در تحلیل نمودار به وجود آمده است.با استفاده از این روش می توان بر مبنای اطلاعات تحلیل گران تکنیکال تاریخی قیمت، نه تنها بازار سهام بلکه روند قیمتی هر دارایی دیگر را تحلیل نمود.
اما تحلیل نموداری قیمت ها عموماً در مورد بازار سهام یا آنالیز روند قیمتی بلند مدت کالاها و دارایی های استراتژیک به کار برده می شود.تحلیل تکنیکال از زمان پیدایش تا کنون به دلایل مختلفی با استقبال بسیار خوبی از سوی سرمایه گذاران بازار مالی روبرو شده است.
از همین روی طی سالیان متمادی افراد زیادی مشغول به تحقیق و پژوهش در راستای ارتقا این روش تحلیلی بوده اند.پس از اینکه افراد در یادگیری مفاهیم پایه روش تکنیکال به تسلط نسبی دست یافتند، به منظور استفاده از این اصول در داد و ستد سهام باید بر اساس آن ها، برای خود یک استراتژی معاملاتی تدوین نمایند.
این استراتژی شامل مجموعه دلایل، ابزار و شرایط ورود و خروج از معامله است که طبق قاعده باید بصورت دقیق توسط معامله گر یا سیستم های اتوماتیک اجرا شود.روش مرسوم در تدوین استراتژی معاملاتی ترکیب ابزارهای تحلیلی مختلف نظیر الگو ها و اندیکاتورهای تکنیکالی است که در نهایت تحلیل گران تکنیکال با بررسی نتایج آن در زمان گذشته و حال بازار می توان در مورد صحت عملکرد و میزان کارایی آن تصمیم گیری نمود.روش تکنیکال به دلیل اینکه نسبت به روش بنیادی ابزارها و پارامترهای ساده تر و قابل لمس تری برای عموم افراد دارد، به نسبت بیشتری برای تدوین استراتژی های معاملاتی مورد استفاده قرار می گیرد.
مفاهیم پایه در تحلیل تکنیکال
مهم ترین اصل در تحلیل تکنیکال این است که همه چیز در قیمت خلاصه می شود.تحلیل فنی به بررسی آماری اطلاعات قیمتی گذشته به منظور تحلیل وضعیت حال و پیش بینی آینده متمرکز است.که این تحلیل اطلاعات عموماً به وسیله دنبال کردن الگوهای پر تکرار قیمت در نمودار انجام می شود.تحلیل گران تکنیکال معتقدند در یک بازار کارا تجزیه و تحلیل نمودار به درستی راهنمای معامله گران خواهد بود.
از دیگر اصول فنی می توان به این اشاره نمود که هر چند ممکن است در برههای از زمان قیمت ها توسط اخبار و شایعات دستکاری شوند اما نوسانات بازار تصادفی و بی منطق نیستند و الگوهای نموداری به در طول زمان پیوسته در حال تکرارند.بر همین اساس است که ادعا می شود به وسیله تحلیل نمودار می توان جهت کلی بازار را در هر زمان ممکن مشخص نمود تا معامله گران بتوانند از آن کسب سود کنند.
بیشتر بخوانید : روش کانسلیم
اصول اساسی در تحلیل تکنیکال
1) همه چیز در قیمت خلاصه می شود.
یکی از مهم ترین انتقادات وارده نسبت به تحلیل تکنیکال، در نظر نگرفتن سایر عوامل تاثیر گذار بر قیمت سهام نظیر مسائل بنیادی است.بسیاری از صاحب نظران معتقدند خرید و فروش سهام بدون بررسی دیگر پارامترهای تحلیلی خطای بزرگی است و موجب می شود بدون آگاهی کافی سرمایه گذاری کنیم.بطور خلاصه از نظر تحلیل گران تکنیکال فقط نوسانات قیمتی که به سبب عرضه و تقاضا در بازار ایجاد می شوند، اهمیت دارد.
2) تاریخ تکرار می شود!
تحلیلگران این روش بر این باورند که الگوهای قیمتی مشخصی که بر اساس چرخه های بازار و احساسات انسانی، پیوسته در نمودارها تکرار می شوند.تکنیکالیست ها معتقدند که با استفاده از این ابزار تحلیلی می توانند در بازههای چند دقیقهای تا چند ده ساله به پیش بینی بازار بپردازند.
موانع و مشکلات تحلیل تکنیکال
یکی از فروض اصلی تحلیل فنی، وجود بازار کارا می باشد.طبق این اصل، زمانی که بازار کارایی خود را از دست دهد، راه برای کسب منفعت در بازار مالی گشوده می شود.در طرف مقابل سایر آنالیزورهای بازار از جمله تحلیل گران بنیادی، معتقدند که اصولا هیچ اطلاعاتی درون قیمت نهفته نیست و نمودارها به صورت کاملا تصادفی دچار نوسان می شوند.
یکی دیگر از موضوعاتی که مدت هاست مورد سوال منتقدین این روش می باشد، بحث کارایی ابزارها و الگوهای تحلیلی و تعداد کاربران و بحث تحرکات دسته جمعی معامله گران است.طبق آمار بسیاری از ابزارهای نموداری در حالت ایده آل کارایی نهایتا 60% دارند.باید این نکته را در نظر داشت که بازدهی یک تکنیک معاملاتی تماما به نحوه استفاده و مدیریت سرمایه معامله گران بستگی دارد و نمی توان اینگونه محدودیتها را کاملاً به ابزار تحلیل نسبت داد.
از همین روی چند سالی است که سبک جدید تحلیلی به نام تکنوفاندامنتال به وجود آمده است که با در نظر گرفتن تعدادی پارامتر از هر دو روش تحلیلی تا حد ممکن خطای پیش بینی کاهش یابد.
آموزش مبانی بورس؛ اصول تحلیل تکنیکال یا فنی
یکی دیگر از روشهای مرسوم برای تحلیل بازار سهام تحلیل تکنیکال است. در این تحلیل نیازی به بررسی جزءبهجزء صورتهای مالی یا بررسی وضعیت صنعت نیست. در این مقاله به آموزش مبانی تحلیل تکنیکال و چگونگی استفاده از آن میپردازیم.
همانطور که میدانیم ما در بازار سهام دو نوع رویکرد برای تجزیه و تحلیل سهام دراختیار داریم. رویکرد اول تجزیه و تحلیل بنیادین است و دیگری تجزیه و تحلیل تکنیکال. تحلیل بنیادین بسیار سخت و زمانبر است از این رو بسیاری از افراد تازهکار و کسانی که مطالعاتی در زمینه مالی ندارند، نمیتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. از این رو اکثر تحلیلگران به سمت استفاده از ابزارهای تکنیکال سوق پیدا میکنند. این نوع تجزیه و تحلیل نیازی به داشتن دانش وسیعی در مورد بنیاد سهم یا مواردی از این قبیل ندارد بلکه در این روش تنها میتوان با دنبال کردن روند قیمت آینده سهم را پیشبینی کرد. در ادامه با ما همراه باشید تا کمی با مبانی تجزیه و تحلیل تکنیکال آشنا شوید.
اصول تحلیل تکنیکال
یک تحلیلگر تکنیکال باید به سه اصل مهم در این حوزه اعتقاد راسخ داشته باشد: ۱- عملکرد بازار در قیمتها لحاظ میشود، ۲- قیمتها باتوجهبه روند حرکت میکنند و ۳- تاریخ تکرار میشود.
عملکرد بازار در قیمتها لحاظ میشود
تا زمانیکه به درک درستی از این جمله نداشته باشید نمیتوانید یک تحلیلگر تکنیکال باشید. درواقع عملکرد بازار، سنگ بنای تحلیل تکنیکال است و هرچیزی اعم از جغرافیا، وضعیت صنعت، عملکرد شرکت، موضوعات روانشناختی و. در نهایت در قیمتهای موجود در بازار منعکس میشود. اگرچه این اصل تنها یک فرضیه است، اما تلاشهای زیادی برای نشان دادن خلاف آن صورت گرفته که هرگز نتیجهای در پی نداشته است.
قیمتها باتوجهبه روند حرکت میکنند
دانستن مفهوم روند نکتهای حیاتی است. منظور از روند، حرکت کلی سهم و جهت حرکت آن است. یک سهم میتواند در یک روز سقوط زیادی داشته باشد، اما همچنان روند تحلیل گران تکنیکال آن صعودی باشد. روندها به ما میگویند که در مجموع باید منتظر چه نوع حرکتی در سهم باشیم.
تاریخ دوباره تکرار میشود
بخش عمدهای از تحلیل تکنیکال مربوط به مطالعه رفتار انسان است. انسانهای مختلف در شرایط یکسان واکنشهای تقریبا یکسانی از خود بروز میدهند. در تحلیل تکنیکال فرض بر این است که میتوان با مطالعه رفتارهای گذشته انسان، رفتارهای آینده آنها را نیز پیشبینی کرد یا اینکه آینده، تکرار گذشته است.
مفاهیم بنیادی روند
بهمعنای کلی، روند برابر با جهت حرکت قیمت در بازار است. اما ما نیاز به تعریف دقیقتری داریم. اول از همه، بازارها بهطور کلی در یک خط مستقیم از یک جهت حرکت نمیکنند. حرکت بازار بهصورت نوسانی یا زیگزاگی است. این زیگزاگها شامل قلهها و درههای کاملا آشکار هستند. جهت این قلهها و درهها روند بازار را نشان میدهد. بهعنوان مثال در روند صعود درهها بالاتر از درههای قبلی و قلهها نیز بالاتر از قلههای قبلی قرار میگیرند همینطور در روند نزولی درهها پایینتر از درههای قبلی و قلهها نیز پایینتر از قلههای قبلی قرار دارند. همچنین روندها میتوانند خنثی نیز باشند درواقع در بهترین حالت، یک سوم زمان بازار در حالت خنثی یا بیروند میگذرد.
حمایت و مقاومت
گفته شد که در روندها، قلهها و درههای زیادی وجود دارد اما دلیل ایجاد این قلهها و درهها چیست؟ در اینجا مفاهیمی بهعنوان حمایت و مقاومت مطرح میشود. هنگامی سهم در حال کاهش قیمت است، این کاهش قیمت تا بدانجا ادامه پیدا میکند تا به نقطهای برسیم که جذابیت خرید برای خریدار افزایش پیدا کنید. در این نقطه خریداران افزایش پیدا کرده و قدرت آنها به قدرت فروشندگان غلبه میکند و جهت حرکت سهم از نزولی به صعودی تغییر میکند. در این نقطه که به آن نقطه حمایتی گفته میشود یک دره بوجود میآید. همچنین در جهت عکس هنگامی که سهم در حال افزایش قیمت است، قیمت به جایی میرسد که دیگر جذابیتی برای خریداران ندارد و از طرفی فروشندگان نیز به این نتیجه میرسند که افزایش قیمت از این سطح به بعد دیگر معقول نیست پس اقدام به فروش میکنند. درنتیجه جهت حرکت قیمت از صعود به نزولی تغییر میکند. در این نقطه که به آن نقطه مقاومتی گفته میشود یک قله بوجود میآید.
مجموعه مقالات آموزشی بازار سرمایه
معکوس شدن نقش حمایت و مقاومت
بسیار پیش میآید که روند قیمت میتواند یک مقاومت سنگین را بشکند و از آن عبور کند و بعدها آن مقاومت برای سهم نقش حمایتی را بازی میکند. بهعنوان مثال قیمت سهمی چند بار با برخورد به سطح ۱۰۰۰ تومان سقوط میکند و نمیتواند این سطح را رد کند، چرا که فروشندگان تصور میکنند ارزش سهم نمیتواند بیش از این مقدار باشد. اما پس از آنکه این سطح را شکست و به بالاتر از آن حرکت کرد، هنگامی که دوباره سهم میخواهد به زیر ۱۰۰۰ تومان حرکت کند توسط خریداران حمایت شده و به بالای ۱۰۰۰ تومان رانده میشود. برای مشخص شدن دلیل این اتفاق باید به روانشناسی حمایت و مقاومت رجوع کنیم.
روانشناسی حمایت و مقاومت
برای شروع بحث بهتر است شرکتکنندگان در بازار را به سه گروه تقسیمبندی کنیم: خریداران، فروشندگان و کسانی که تصمیم نمیگیرند. خریداران کسانی هستند که قبلا چیزهایی خریدهاند، فروشندگان کسانی هستند که خود را به فروش متعهد کردهاند و کسانی هم که تصمیم نگرفتهاند نمیدانند بفروشند یا بخرند.
هنگامی که سهم از عدد ۱۰۰۰ تومان فراتر میرود خریدارانی که در این عدد خرید کردهاند ناراحتاند که چرا بیشتر نخریدهاند، پس اگر بازار دوباره به همان سطح بازگردد باز هم خرید خواهند کرد. فروشندگان نیز از اینکه سهم را در قیمتی پایینتر فروختهاند ناراحتاند پس احتمالا در فرصت خرید بعدی در سهم ۱۰۰۰ تومان اقدام به خرید میکنند و دسته سوم نیز وقتی میبینند قیمتها بالاتر از سطح ۱۰۰۰ تومان رفته است، تلاش میکنند در اولین فرصت اقدام به خرید کنند، میبینید که هر سه گروه میخواهند در سطح ۱۰۰۰ تومان خرید انجام دهند و این گونه است که یک سطح مقاومت به حمایت تبدیل میشود. البته باید توجه داشت که همواره یک حمایت به مقاومت یا مقاومت به حمایت تبدیل نمیشود و باید فاکتورهای زیادی مانند درجه نفوذ و حجم معاملات را در نظر گرفت.
اهمیت قیمتهای رند
قیمتها در هنگام رسیدن به یک عدد یا میانگین رند تمایل دارند جهت صعودی یا نزولی خود را تغییر دهند. دلیل این امر بسیار ساده است چراکه خریداران و فروشندگان تمایل دارند خرید و فروش خود را روی اعداد رند قرار بدهند. بهعنوان مثال در بازار طلای جهانی در سال ۱۹۸۲ طلا تا ۳۰۰ دلار کاهش یافت سپس در سال ۱۹۸۳ تا ۵۰۰ دلار افزایش پیدا کرد و سپس تا ۴۰۰ دلار کاهش یافت، در سال ۱۹۸۷ دوباره تا ۵۰۰ دلار افزایش پیدا کرد. اگرچه در بازارهای جهانی دیگر بسیار کمتر شاهد چنین رویکردی هستیم چرا که امروزه در بازارهای جهانی با استفاده از الگوریتمهای پیچیده ریاضی و یارانههای پیشرفته، خرید و فروش در قیمتهای دقیقتری صورت میگیرد تا بیشترین سودآوری را داشته باشد اما در بازار بورس ایران ازآنجاکه همچنان مبالغ خرید و فروش بهصورت دستی وارد میشود شاهد ایجاد قلهها و درهها در اعداد رند هستیم.
نکته حائز اهمیت این است که هیچگاه نباید دستور خرید یا فروش را در این اعداد قرار داد. هنگامی که میخواهید خرید کنید بهتر است کمی بالاتر از اعداد رند و هنگام فروش بهتر پایینتر از اعداد رند دستور خرید قرار دهید.
الگوهای قیمت
همانطور که گفته شد در تحلیل تکنیکال ما معتقدیم که نمودار از الگوهای از پیش تعیین شدهای پیروی میکند. این الگوها به دو الگوی برگشتی و ادامهدار تقسیم میشود. همانطور که از اسم آنها پیدا است، الگوی برگشتی الگویی است که در صورت وقوع منجر به معکوس شدن روند قیمت میشود و الگوی ادامهدار الگویی است که در صورت وقوع، روند فعلی را حفظ کرده و ادامه میدهد.
از جمله الگوهای برگشتی میتوان به الگوی سروشانه، الگوی کفها و سقفهای سهقلو، کفها و سقفهای دوقلو، الگوی تحلیل گران تکنیکال نعلبکی و اسپایک و. همچنین در مورد الگوهای ادامهدار میتوان به الگوهای مثلثی (مثلث کاهشی، مثلث متقارن و. )، الگوهای پرچم، الگوهای کنج، مستطیل و. اشاره کرد. نکته ای که باید در الگوهای قیمتی توجه کرد حجم معاملات و هدف قیمت است.
میانگین متحرک
یکی از متنوعترین و گستردهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده از میانگین متحرک است. به جرات میتوان گفت این ابزار اساسیترین ابزار برای اکثر تحلیلگران تکنیکال در جهان است. هرچه دوره زمانی کوتاهتر باشد، حساسیت میانگین متحرک نسبت به قیمت بیشتر میشود بهعنوان مثال میانگین متحرک ۱۰ روزه نسبت به میانگین متحرک ۲۰۰ روزه حساسیت بسیار بیشتری نسبت به تغییرات قیمتی از خود نشان میدهد.
انواع میانگین متحرک
میانگین متحرک ساده
این نوع از میانگین متحرک توسط اکثر تحلیلگران استفاده میشود. اما عدهای سودمندی آن را زیر سؤال میبرند اول به آن خاطر که دامنه تحت پوشش آن بسیار محدود است (بهعنوان مثال در میانگین متحرک ۱۰ روزه تنها ۱۰ روز اخیر مورد بررسی قرار میگیرد) و انتقاد دوم این است که میانگین متحرک ساده به تمام روزها وزن یکسان میدهد درحالیکه باید روزهای اخیر وزن بالاتری داشته باشند.
میانگین متحرک خطی وزنی
برای اصلاح مشکل وزن، برخی از تحلیلگران از میانگین متحرک وزنی خطی استفاده میکنند. در این محاسبه، قیمت نهایی روز دهم (در صورتی که میانگین ۱۰ روزه باشد) با ۱۰ ضرب میشود، روز نهم در ۹، روز هشتم در ۸ و غیره. به این ترتیب وزن بیشتری به قیمتّای اخیر داده میشود. سپس عدد بدست آمده بر مجموع ضرایب تقسیم میشود. بااینحال میانگین وزنی خطی هنوز جوابی برای اینکه میانگین متحرک محدودیت زمانی دارد ارائه نمیدهد.
میانگین متحرک نمایی
این نوع میانگین هر دو مشکل را برطرف کرده است. در محاسبه این میانگین، اگرچه وزن بیشتری به دادههای اخیر داده میشود اما درعینحال تمام دادههای گذشته در آن لحاظ میشود.
استفاده از میانگین متحرک
استفاده از دو میانگین متحرک برای دریافت اخطار
به این روش، روش متقاطع گفته میشود. در این روش دو میانگین متحرک که یکی بازه زمانی کوتاه و دیگری بلند دارد را رسم میکنیم. (میانگینهای متحرک محبوب ۵ و ۲۰ روزه و ۱۰ و ۵۰ روزه است) هنگامی که میانگین متحرک کوتاهتر، میانگین متحرک بلندتر را به سمت بالا شکست اخطار خرید و زمانیکه به سمت پایین شکست اخطار فروش دریافت میکنیم.
استفاده از سه میانگین متحرک
در این روش از سه میانگین متحرک (معمولا ۴-۹-۱۸ روزه) استفاده میکنیم تا روند حرکت قیمت را دریابیم. این مفهوم اولینبار توسط آر.سی.آلن در سال ۱۹۷۴ در کتاب «چگونه میتوان از کالاها ثروت ساخت» آورده شده. هنگامی که این سه میانگین متحرک به ترتیب قرار گرفتند، یعنی بالاترین تراز میانگین ۴ روزه سپس ۹ روزه و پایینترین تراز، میانگین متحرک ۱۸ روزه بود، در اینجا سیگنال خرید میگیریم و زمانیکه ترتیب معکوس شد سیگنال فروش میگیریم.
اوسیلاتورها یا نوساننماها
همانطور که گفته شد بازار همواره دارای روند نیست و زمانهایی وجود دارد که بازار در حال نوسان کردن و اصطلاحا بدون روند است. اوسیلاتورها ابزاری به دست میدهند که میتوان با استفاده از آن از دورههای نوسانی قیمت نیز سود کسب کرد. البته ارزش نوساننماها محدود به دورههای بدون روند نیست، نوساننماها در رابطه با نمودارهای قیمت در طی مراحلی، با آگاه کردن معاملهگر نسبت به اخطارها و نقاط هیجانانگیز کوتاهمدت در بازار، که معمولا بهعنوان از شرایط خارج از بورس شناخته میشود، تبدیل به یک واحد بسیار باارزش میشود. همچنین نوساننماها میتوانند پیش از اینکه این وضعیتها در قیمت مشاهده شوند، به معاملهگر در مورد پایان روند هشدار دهند.
انواع اوسیلاتورها
اوسیلاتورها انواع مختلفی دارد و هرروز نیز اوسیلاتورهای بیشتری توسط توسعهدهندگان اضافه میشوند. در اینجا به چند اوسیلاتور مهم در بازار اشاره میکنیم:
اوسیلاتور CCI
این اوسیلاتور قیمت فعلی را با میانگین متحرک ۲۰ روزه مقایسه میکند و عددی مابین ۱۰۰+ تا ۱۰۰- به ما ارائه میدهد. هرگاه شاخص این اوسیلاتور از این محدوده فراتر رفت به ما اخطار میدهد که امکان دارد روند معکوس شود.
اندیکاتور RSI
این اندیکاتور به ما عددی مابین ۰ تا ۱۰۰ ارائه میدهد هنگامی که شاخص به بالای سطح ۷۰ رفت سیگنال فروش به ما داده میشود و هنگامی که شاخص به زیر ۳۰ افت کرد سیگنال خرید صادر میشود. همچنین سطح ۸۰ بهعنوان سطح اشباع خرید و سطح ۲۰ بهعنوان سطح اشباع فروش شناخته میشود.
نکته پایانی
ابزارهای تکنیکال متعددی در بازارهای مالی وجود دارد که میتوان از آنها استفاده کرد که توضیح تمام آنها در این مقاله امکانپذیر نیست از جمله این ابزار میتوان به چنگال گن، الگوهای شمع ژاپنی، امواج الیوت، فیبوناچی زمانی، فیبوناچی اصلاحی و. اشاره کرد. باید توجه داشت که در تحلیل تکنیکال مشخص کردن استراتژی معاملاتی از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. هیچکس نمیتواند به تمام ابزارهای تکنیکال مسلط باشد و حتی نیازی هم به چنین چیزی نیست. یک تحلیلگر خوب تحلیلگری است که به ابزارهایی که از آنها استفاده میکند، تسلط کامل داشته باشد.