ضعف در شکست نمودار

چنگال اندروز چیست – کاربرد چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال و آموزش با PDF
چنگال اندروز چیست – کاربرد چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال و آموزش با PDF
شما میتوانید سرفصل مدنظر خود از فهرست محتوای این مقاله انتخاب کنید تا به قسمت مربوطه هدایت شوید:
- روش گزینش 3 نقطه
- قابلیت انعطاف نقطه 1
- حمایت، مقاومت و وارونگی قیمت در چنگال اندروز
- آشنایی با مفهوم خطوط ماشه ای در چنگال اندروز
- چگونه در تحلیل تکنیکال از حمایت و مقاومت اندروز استفاده کنیم؟
- چگونه از شکست ها در چنگال اندروز استفاده کنیم؟
- ابزارهای لازم برای بکارگیری چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال
- آموزش چنگال اندروز PDF
یکی از ابزارهای تحلیلی در تحلیل تکنیکال، چنگال اندروز نام دارد که توسط آلان اندروز ابداع شده است. این ابزار متشکل از سه خط روند موازی و نشان دهنده سطوح مقاومت، سطوح حمایت احتمالی و شکست های مختلف است. در این اندیکاتور از خطوط روندی استفاده می شود که حاصل از نقاط تایید شده روی در روند بازار است. بنابراین، چنین اندیکاتوری متشکل از ۳ خط روند مختلف است که یکی از آنها خط میانی و دو مورد دیگر با فواصل مساوی در بالا و پایین خطوط میانی هستند.
در تحلیل تکنیکال با استفاده از چنگال اندروز می توان دریافت تا زمانی که نمودار مربوط به این اندیکاتور درون چنگال اندروز باقی باشد و این کانال در محل مربوط به خود ثابت باشد، روند به حرکت خود ادامه داده و تغییر نخواهد کرد. درصورتی که این اندیکاتور بوسیله خط نمودار قیمت شکسته شود، بازگشت قیمت اتفاق خواهد افتاد.
روش گزینش 3 نقطه
برای بکارگیری چنگال اندروز، پیش از هر کاری، سه نقطه به منظور رسم خطوط روند انتخاب می شود. به این نقاط، همان اوج و کف های قیمتی واکنشی گفته می شود که بعنوان پیوت نیز مرسوم هستند. همانگونه که در تصویر زیر می بینید، شکی گیری چنگال اندروز یا اندروز پیچفورک در اواخر ماه ژوئن آغاز می شود. نقطه ابتدایی نشانگر آغاز خط میانی چنگال اندروز است و عرض کانال پیچفورک توسط نقاط 2 و 3 مشخص می شوند.
برطبق دو نقطه (یعنی نقطه 1 و دیگری میان نقطه 2 و 3) می توان خط میانی را ترسیم کرد. کنترل شیب خط میانی توسط این دو نقطه امکان پذیر است. در اطراف خط میانی با فاصله یکسان نیز می توان دو خط بیرونی را ترسیم کرد. در تصویر فوق، یک چنگال اندروز قرمز قابل مشاهده است. این اندیکاتور به این دلیل ترسیم شده که نقطه آغازین خط میانی برای آن، اواخر ماه ژولای تعیین شده است. باتوجه به اینکه خط قرمز رنگ، شیب بیشتری نسبت به خط آبی دارد، شیب و تندی خطوط میانی در چنگال اندروز، بطورکامل به موقعیت نقاط وابسته است. در تصویر زیر، چنگال اندروز به سمت پایین قابل مشاهده است.
قابلیت انعطاف نقطه 1
در برخی مواقع، با ایجاد تغییراتی در خط میانی می توان بهترین شیب را برای آن خط بدست آورد. این بدلیل راحت تر شکسته شدن چنگال های دارای شیب زیاد است. این چنگال ها سیگنال ضعف در شکست نمودار های صحیحی در اختیار ما قرار می دهند و از سوی دیگر، چنگال های دارای شیب کم و صاف نیز روند نمودار را دربر ندارند. در تصویر زیر، نمودار سهام شرکت بازیسازی مشهور با نام الکترونیک آرتز با آغاز از اوایل ماه ژانویه نشان داده شده است. بصورت ایده آل، زمان انتخاب نقطه اول باید در ماه ژانویه باشد و اولین اوج و اولین کف قیمتی به ثبت رسیده، ۲ نقطه بعدی باشند.
در تصویر فوق، در قسمت های مشخص شده با فلش سبز، خط میانی بصورت دقیق روی نمودار افتاده است. بنابراین، نقطه اول در آنجا فرض می شود. این کار سبب می شود پرایس اکشن ماه های بیشتری را در چنگال اندروز خود داشته باشید. به این نکته نیز می توان دقت کرد که قرارگیری پرایس اکشن بالاتر از خط روند بالایی چنگال، سبب بیش از حد خریداری شدن یا overbought سهام الکترونیک آرتز شود. اما شکسته شدن خط پایینی توسط پرایس اکشن، نشانگر تغییر جهت دادن این سهام بطور کامل است. تصویر زیر نشان دهنده بکارگیری چنگال اندروز بر روی نمودار سهام بانک صادرات در بورس تهران است.
حمایت، مقاومت و وارونگی قیمت در چنگال اندروز
یکی از سطوح مناسب حمایت و مقاومت، خطوط پینگال می تواند باشد. در روند رو به بالا، خط پایینی نشان دهنده سطح حمایت و خط بالایی نشانگر سطح مقاومت است. در اینجا یک خط میانی نیز وجود دارد که باید ببینیم چه نقشی ایفا می کند؟ این خط میانی در چنگال اندروز اهمیت فراوانی دارد. درواقع بهتر است بگوییم حضور این خط، تمامی اجزای این اندیکاتور را تحت تاثیر قرار می دهند و تمامی آنها وابسته به این خط هستند. قدرت روند موردنظر ما توسط این خط میانی تعیین می شود.
در یک روند رو به بالا، معمولا باید قیمت ها به خط میانی برسند. درصورتی که این کار موفقیت آمیز نباشد، شاهد سیگنال ضعیف شدن روند خواهیم بود. تصویر زیر نشان دهنده رشد پرایش اکشن به همراه چنگال اندروز است. در این تصویر، سطح حمایت همان خط پایینی و سطح مقاومت همان خط میانی است. در اینجا خط میانی علاوه بر سطح مقاومت، نقش دیگری را نیز برعهده دارد. براحتی می توان مشاهده کرد که نمودار قیمت براساس یک الگوی تکرار شونده، بارها با خط میانی برخورد داشته و باز خواهد گشت. در این مواقع در تحلیل تکنیکال می گوییم روند موردنظر رو به بالای ما موردتایید قرار گرفته است.
اگرخط نمودار قیمت نتواند به خط میانی برسد، این امر نشانگر ضعف بنیادی در سهم موردنظر ما در بورس است. همانگونه که در تصویر قبلی مشاهده کردید، در ماه نوامبر سطح مقاومت یا همان خط پایینی چنگال اندروز توسط خط نمودار سهم شکسته شده است. پس از آن، سطح مقاومت از خط پایینی پدید آمده است. در تصویر فوق، روند و چنگال اندروز رو به پایین نشان داده شده است. در ادامه قصد داریم به منظور یادگیری بهتر تحلیل تکنیکال، تمامی روندها، چه مثبت و چه منفی را بررسی کنیم.
در تصویر فوق، تعدادی تصحیح قیمتی قابل مشاهده است. این تصحیح ها توسط چنگال اندروز شناسایی ضعف در شکست نمودار شده است. در اینجا، هر دو تصحیح نشان داده شده در تصویر فوق، پس از یک رشد قیمتی شدید رخ داده اند. در این تصویر مشهود است که در ماه اگوست، خط میانی توسط نمودار قیمت، غیرقابل شکست است. بههمین دلیل می توان گفت که این نمودار از قدرت کافی برای شکست و صعود در ماه سپتامبر برخوردار نیست.
آشنایی با مفهوم خطوط ماشه ای در چنگال اندروز
سایر خط هایی که در چنگال اندروز رسم می شوند، خطوط ماشه ای هستند. این خطوط از همان نقطه یک یافت می شود. در ادامه، کاربردهای این خطوط ماشه ای را در تحلیل تکنیکال بررسی می کنیم.
خط ماشه ای رو به پایین از نقطه ای آغاز شده و در ادامه مسیر از نقطه ۳ عبور می کند. خط ماشه ای رو به بالا نیز با شروع از نقطه یک، از نقطه ۲ عبور می کند. در تصویر زیر، نمونه ای از این دو نوع خط ماشه ای قابل مشاهده است. نحوه ترسیم خط ماشه ای دقیقا مانند خطوط روند میان دو اوج قیمت یا ۲ کف قیمت ترسیم می شود. تفاوت آنها با خط روند در این است که سیگنال های ایجاد شده توسط خطوط ماشه ای با سرعت بسیار بیشتری نسبت به خط روند به ما خواهند رسید.
چگونه در تحلیل تکنیکال از حمایت و مقاومت اندروز استفاده کنیم؟
به کمک نقاط حمایت و مقاومت در اندروز و همچنین با استفاده از خرید و فروش برطبق این خطوط می توان چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال را براحتی آموخت. سرمایه گذاران بورس قادرند با رسیدن خط نمودار به خط چنگال اندروز پایینی، خرید انجام دهند. همچنین با رسیدن این خط به خط بالایی چنگال، فروش داشته باشند. پیش از اینکه معامله گران پوزیشن خود را مشخص کنند، باید اطمینان حاصل کرد که سطوح حمایت و مقاومت در داخل چنگال اندروز از استحکام کافی برخوردار بوده و باقی خواهد ماند. بدین منظور، معامله گران می توانند از خط میانی استفاده کنند. زیرا همچنانکه پیش تر ذکر شد، خط میانی نشان دهنده قدرت روند است و با رسیدن متناوب پرایس اکشن به خط میانی، روند موردتایید قرار می گیرد.
چگونه از شکست ها در چنگال اندروز استفاده کنیم؟
براحتی می توان به کمک شکست ها، چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال را آموخت. می توان این اندیکاتور را به منظور معامله به کمک شکست ها بکار برد. این شکست ها، عبور خط نمودار از خط پایینی و بالایی را نشان می دهند. البته ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که بکارگیری این استراتژی ممکن است کمی خطرناک باشد. توصیه می شود این شکست ها حتما با بکارگیری سایر اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال موردتایید قرار دهید تا فریب یک شکست فیک یا تقلبی را نخورید. معمولا پیشنهاد می شود برای تایید شکست ها از اندیکاتور OBV استفاده کنید.
ابزارهای لازم برای بکارگیری چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال
با کسب تجربه و مهارت در انتخاب سه نقطه ذکر شده در این مقاله می توان در استفاده از این اندیکاتور موفقیت های بیشتری کسب کرد. همچنین، بهتر است با پلتفرم های معامله مجازی و بدون صرف هزینه، آن را تمرین کرد. با استفاده از پلت فرم های تمرینی و مجازی برای انواع نقاط، معامله گران قادرند اوج و کف های قیمت را بررسی و تحلیل کنند.
آموزش چنگال اندروز PDF
نام کامل: جزوه آموزشی چنگال اندروز از وحید درزی
●مولف/مترجم: وحید درزی
●نوع فایل: PDF
●تعداد صفحه: 27
●حجم: کم
نتیجه گیری
به معامله گران و سرمایه گذاران توصیه می کنیم آموزش های استفاده از چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال را بگذرانند. همانطور که دیدید، شیب این اندیکاتور به ۳ نقطه انتخابی و بخصوص نقطه یک وابسته است. خط میانی توسط نقطه یک مشخص می شود. بنابراین، نقطه یک مهمترین نقطه بوده و باید با دقت بسیاری انتخاب شود. با بکارگیری یک اوج و یا کف قیمتی می توان نقطه یک را مشخص کرد. برای تعیین نقاط چنگال اندروز در تحلیل تکنیکال، هیچ قانونی وجود ندارد. تنها با کسب تجربه و مهارت می توان بهترین نقاط را رسم کرد. با تمرین کافی و کسب تجربه در بازار بورس می توانید سطح بالایی از این دانش را بدست آورید.
شکست خطوط حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
در آموزش های قبل، خطوط حمایت و مقاومت را توضیح دادیم و نحوه رسم آنها را نیز به شما یاد دادیم. در این آموزش به بررسی شکست خطوط حمایت و مقاومت می پردازیم.
توجه داشته باشید که خطوط حمایت و مقاومتی که بر اساس پیوت ها ترسیم می شوند، خطوطی استاتیک هستند؛ به این معنی که این خطوط یک بار رسم شده و تغییر نمی کنند. به عبارت دیگر، خطوط حمایت و مقاومت استاتیک، بر اساس تغییر قیمت فعلی بازار تغییری نمی کنند و ثابت هستند.
نکته دیگری که باید در مورد خطوط حمایت و مقاومت به آن توجه کنید این است که خطوط حمایت و مقاومت تغییر نقش می دهند. در آموزش های بعد، تغییر نقش این خطوط به تفصیل توضیح، و به شما آموزش داده خواهند شد.
تشخیص خطوط حمایت و مقاومت
برای تشخیص شکست خطوط حمایت و مقاومت، ابتدا باید خطوط حمایت و مقاومت را رسم کنیم. رسم خطوط حمایت و مقاومت در آموزش خطوط حمایت و مقاومت به طور کامل شرح داده شده است. در صورتی که با چگونگی رسم این خطوط آشنایی ندارید، توصیه می شوند که به آموزش خطوط حمایت و مقاومت مراجعه کرده و قبل از ادامه این جلسه، رسم خطوط حمایت و مقاومت را فرا گیرید.
در تصویر زیر خطوط مقاومت رسم شده بر روی نمودار انس جهانی را مشاهده می کنید.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، انتهای نمودار قیمت از خطوط مقاومت عبور کرده است. در این مورد، خط مقاومت توسط نمودار قیمت زمان شکسته شده است.
برای بررسی شکست خطوط مقاومت به ترتیب زیر عمل می کنیم.
تشخیص شکست خطوط مقاومت
برای تشخیص شکست خطوط مقاومت، سه نکته باید لحاظ گردند:
- وقتی کندلی داریم که سطح کلوز آن کندل بالاتر از خطوط مقاومت قرار می گیرد، این بدین معنی است که خطوط مقاومت ما شکسته شده اند. نخستین چیزی که در منابع آموزشی از آن به عنوان شکست خطوط مقاومت یاد می شود، این مورد است.
در تصویر زیر، نمودار انس جهانی در تایم فریم ماهانه را مشاهده می کنید. همانطور که در تصویر زیر مشاهده می کنید، در این نمودار کندلی وجود دارد که سطح کلوز آن بالاتر از خطوط مقاومت قرار گرفته است. این کندل و ناحیه کلوز آن با رنگ قرمز مشخص شده است. - در بعضی از منابع گفته می شود که برای شکست خطوط مقاومت، لازم است که یک کندل کامل (شامل بدنه و سایه ها) بالاتر از خطوط مقاومت شکل بگیرد. در صورتی که کندلی با این شرایط شکل بگیرد، گفته می شود که این کندل خطوط مقاومت را شکسته است.
- نکته دیگری که در مورد شکست خطوط مقاومت وجود دارد قدرت رشد قیمت در ناحیه مقاومت است. به این معنی که آیا خطوط مقاومت قدرت این را دارند که از رشد سریع و قدرتمند قیمت در آن ناحیه جلوگیری کنند و به اصطلاح نمودار به ناحیه مقاومت احترام می گذارد؛ اگر خطوط مقاومت توانایی نگه داشتن قیمت در نزدیکی خود را داشته باشند، گفته می شود که خطوط مقاومت شکسته نشده اند. اما در صورتی که نمودار قیمت، بدون توجه به خطوط مقاومت و با سرعت قبلی خود از ناحیه مقاومت عبور کند، گفته می شود که خطوط مقاومت شکسته شده اند و نمودار قیمت به آن خطوط احترام نگذاشته است.
تشخیص شکست خطوط حمایت
برای تشخیص شکست خطوط حمایت نیز سه نکته باید لحاظ گردند:
- وقتی کندلی داریم که سطح کلوز آن کندل پایین تر از خطوط حمایت قرار می گیرد، این بدین معنی است که خطوط حمایت ما شکسته شده اند. نخستین چیزی که در منابع آموزشی از آن به عنوان شکست خطوط حمایت یاد می شود، این مورد است.
در تصویر زیر، شکست خطوط حمایت را مشاهده می کنید. کندلی که سطح کلوز آن پایین تر از خطوط حمایت قرار گرفته است و سطح کلوز آن با رنگ قرمز مشخص شده اند. - در بعضی از منابع گفته می شود که برای شکست خطوط حمایت، لازم است که یک کندل کامل (شامل بدنه و سایه ها) پایین تر از خطوط حمایت شکل بگیرد. در صورتی که کندلی با این شرایط شکل بگیرد، گفته می شود که این کندل خطوط حمایت را شکسته است.
- نکته دیگری که در مورد شکست خطوط حمایت وجود دارد قدرت نزول قیمت در ناحیه حمایت است. به این معنی که آیا خطوط حمایت قدرت این را دارند که از کاهش سریع و قدرتمند قیمت در آن ناحیه جلوگیری کنند و به اصطلاح نمودار به ناحیه حمایت احترام می گذارد؛ اگر خطوط حمایت توانایی نگه داشتن قیمت در نزدیکی خود را داشته باشند، گفته می شود که خطوط حمایت شکسته نشده اند. اما در صورتی که نمودار قیمت، بدون توجه به خطوط حمایت و با سرعت قبلی خود از ناحیه حمایت عبور کند، گفته می شود که خطوط حمایت شکسته شده اند و نمودار قیمت به آن خطوط احترام نگذاشته است.
تشخص قدرت کندل ها
من برای تشخیص میزان قدرت کندل ها سه معیار تعیین کرده ام:
- معیار اول طول بدنه کندل است. هرچه طول بدنه کندل بلند تر باشد، قدرت کندل نیز بیشتر است.
- معیار دوم میزان معاملات انجام شده در زمان شکست خطوط حمایت و مقاومت است.
- نکته دیگری که وجود دارد این است که گاهی ناحیه حمایت و یا مقاومت با گپ شکسته می شود. این نوع شکست، شکست واضح خطوط حمایت و مقاومت هست.
برای تشخیص حجم معاملات در بازار بورس ایران راه های متعددی وجود دارد؛ یکی از این ابزارها، سایت tsetmc.com است. همچنین سیستم معاملات نیز حجم معاملات انجام شده را نشان می دهد.
راه دیگری که برای تشخیص حجم معاملات وجود دارد و هم برای بازار بورس ایران و هم بازارهای خارجی قابل استفاده است، ابزارهایی نرم افزار متاتریدر است.
برای فعال سازی این ابزار در نرم افزار متاتریدر، روی صفحه کلیک راست کرده و در منوی باز شده، روی گزینه Volume کلیک کنید. برای انجام این عمل می توانید از کلید ترکیبی ctrl + K نیز استفاده کنید.
به جای استفاده از این گزینه، می توانید از اندیکاتور Volumes نیز استفاده کنید. برای فعال سازی این اندیکاتور، در نوار بالا به مسیر Insert -> Indicators -> Volumes بروید و بر روی گزینه Volumes کلیک کنید.
در تصویر زیر، مسیر گفته شده را مشاهده می کنید.
این اندیکاتور، حجم معاملات را به طور واضح تری نشان می دهد. اندیکاتور Volumes را در تصویر زیر مشاهده می کنید.
گزینه دیگری نیز وجود دارد که به جای حجم معاملات، تعداد معاملات را نشان می دهد. برای دسترسی به این گزینه، روی صفحه نمودار در نرم افزار متاتریدر کلیک راست کرده و در منوی باز شده، گزینه Tick Volumes را انتخاب کنید. برای فعال سازی این گزینه، می توانید از کلید ترکیبی ctrl + L نیز استفاده کنید.
نحوه تشخیص قدرت با استفاده از حجم معاملات
همانطور که در مبحث خطوط حمایت و مقاومت گفتیم، سطوح حمایت و مقاومت توسط میزان عرضه (فروش) و تقاضا (خرید) تعیین می شوند و گفتیم که هر چه میزان عرضه بیشتر باشد، قیمت سهم پایین تر و هرچه میزان تقاضا بیشتر باشد، قیمت سهم بالاتر خواهد رفت.
با توجه به این مباحث، وقتی که قیمت به سطح مهمی می رسد، اگر قرار بر پایین آمدن قیمت باشد، حجم معاملات نیز در این سطح باید پایین باشد؛ در واقع، هرچه به سطح نزدیک تر می شویم، قدرت خرید و فروش با هم برابری می کند.
در تصویر زیر مشاهده می کنید، هنگامی که قیمت به خطوط مقاومت نزدیک تر می شود در اندیکاتور Volumes گاردی صعودی شکل گرفته است که نشان می دهد به احتمال زیاد، نمودار خط مقاومت را شکسته و سطح قیمت به سطوح بالاتر از خطوط مقاومت صعود خواهد کرد.
در تصویر زیر، گارد صعودی با رنگ قرمز رسم شده است.
شکست خطوط حمایت و مقاومت با گپ
گپ در تحلیل تکنیکال به فاصله موجود بین سطح اوپن کندل جدید با کندل های قبلی گفته می شود.
در تصویر زیر، خطوط مقاومتی را مشاهده می کنید که با گپ شکسته شده شده است. این گپ با رنگ زرد نشان داده شده است.
در صورتی که گپ، مانند تصویر بالا، رو به سمت بالا باشد، به معنی هیجان بالا برای خرید و در نتیجه افزایش قیمت سهم است. اما در صورتی که گپ به سمت پایین باشد، نشان دهنده هیجان بالا برای فروش و در نتیجه کاهش قیمت سهم است.
نکات دیگر
- گاهی دو خط مقاومت یا حمایت داریم که این دو خط با هم، یک ناحیه مقاومتی یا حمایتی تولید می کنند. عبور نمودار از خط اول به معنی شکسته شدن خطوط حمایت یا مقاومت نیست، این فقط به عنوان هشداری است که می تواند در نهایت منجر به شکسته شدن خطوط مقاومت یا حمایت بشود.
در صورتی که نمودار با توجه به قوانین ذکر شده در بالا، از خط دوم عبور کند، این به معنی شکست خطوط مقاومت یا حمایت است.
پس ملاک در شکست خطوط مقاومت یا حمایت، خط اول نیست؛ بلکه ملاک در شکست این خطوط، عبور نمودار از خط دوم است. خط دوم در خطوط مقاومت، خط بالایی و در خطوط حمایت، خط پایینی است.
در تصویر زیر خط مورد نظر در یک سطح مقاومتی با رنگ قرمز مشخص شده است.
در تصویر زیر، خط مورد نظر در یک سطح حمایتی با رنگ قرمز مشخص شده است.
- شکست حمایت ها و مقاومت ها مکرراً در بازار تکرار می شود. این شکست های پی در پی، سیستم معاملاتی به نام بریک اوت (Break Out) را به وجود می آورد. در آموزش های آتی به تفصیل به توضیح و تدریس این سیستم معاملاتی خواهیم پرداخت.
در پایان، به عنوان جمع بندی کل این مطلب، عبور قیمت از خطوط حمایت و مقاومت شکست این خطوط نام دارد.
انواع نمودارهای مبتنی بر زمان در سامانه تریدینگ ویو
در مقالات پیشین به بررسی انواع نمودار در سامانه تریدینگ ویو پرداختیم. همانطور که بیان شد نمودارها در تریدینگ ویو به دو دسته مبتنی بر زمان و مبتنی بر قیمت تقسیم بندی می شوند. در این مقاله به معرفی انواع نمودار های مبتنی بر زمان در این سامانه قدرتمند می پردازیم.
بیشتر بخوانید:انواع نمودار قیمتی در تریدینگ ویو
معیار اصلی در خواندن این نمودارها تایم فریم و یا برش زمانی می باشد. این بدین معناست که هر بخش یا شکست در این نمودار نشان دهنده قیمت در یک زمان مشخص است. این نمودارها خود به دو دسته کلی تقسیم می شوند. نخست نمودارهای خطی بوده که جدا از کار در بازارهای مالی در سایر مسائل آماری نیز مورد استفاده وسیع قرار می گیرند.
بیشتر بخوانید: تایم فریم چیست؟
نوع دوم نمودارهای OHLC هستند که نسبت به نمودار خطی اطلاعات بیشتری را در اختیار تحلیلگر قرار می دهند. این اطلاعات چهار بخش قیمت در زمان باز شدن (Open)، بالاترین قیمت (High)، پایین ترین قیمت (Low) و قیمت در زمان بسته شدن (Close) شامل می شوند. هر کدام از این نمودارها نقاط قوت و ضعف و همچنین استراتژی معاملاتی و تحلیلی مخصوص خود را نیز دارا بوده و اینکه کدام یک برای معامله شما مناسب تر باشد به دانش، تجربه، بازار و نگرش معاملاتی شما بستگی دارد.
نمودار میله ای (Bars):
این نمودار از دسته نمودارهای OHLC است. نمودار میله ای خود از چهار بخش تشکیل شده که بدین شرح است:
۱- خط عمودی که نشان دهنده کل نوسان قیمت در آن بازه زمانی است.
۲- خط افقی کوچک سمت چپ که نشانده قیمت در زمان باز شدن میله است.
۳- خط افقی کوچک سمت راست که نشان دهنده قیمت در زمان بسته شدن میله است.
۴- رنگ میله که در صورت سبز بودن نشان دهنده صعود قیمت بوده و قرمز بودن نشان دهنده نزول قیمت در طول میله است.
در صورتی که قیمت طی مدت زمان تعیین شده در یک میله صعود کرده باشد و به رنگ سبز نمایش داده شود، خط افقی سمت چپ در پایین میله و خطی افقی سمت راست در بالای میله قرار می گیرد. همچنین در صورت نزول قیمت و قرمز بودن رنگ میله این جریان برعکس می شود.
نمودار شمعی (Candle Steak):
نمودار های شمعی بی اغراق پرطرفدار ترین نوع نمودارهای قیمت بوده که اکثر تحلیلگران بزرگ با استفاده از آن آنالیز خود را ارائه می دهند. این نوع نمودار که به نام شمع های ژاپنی نیز شناخته می شوند، در قرن ۱۸ میلادی توسط «مونه هیسا هما» تاجر برنج ژاپنی اختراع شد. نمودار شمعی هم مانند نمودار میله ای یک نمودار مبتنی بر زمان با معیار های OHLC می باشد.
طریقه خواندن نمودار شمعی (Candle Stick):
نمودار شمعی از سه بخش تشکیل می شود:
۱- بدنه (Body): به بخش تو پر هر کندل در نمودار گفته می شود. بدنه کندل طول تغییرات قیمت از زمان باز شدن کندل تا زمان بسته شدن آن را نمایش داده و با یک نگاه به آن می توان متوجه شد که حجم تغییرات در طول آن کندل چقدر بوده است.
۲- سایه (Shadow): به خطوط باریکی که در بالا و پایین هر کندل نشان داده می شود سایه کندل گفته می شود. سایه بالایی کندل نشان دهنده بالاترین و سایه پایین نشان دهنده کمترین قیمتی است که در طول آن کندل یک شاخص تجربه کرده است.
۳- رنگ کندل: چنانچه رنگ کندل در نمودار سبز باشد قیمت در طی کندل افزایش داشته و نقطه بازشدن قیمت در قسمت پایین بدنه قرار می گیرد. در صورتی که رنگ کندل قرمز رنگ باشد به معنی کاهش قیمت بوده و نقطه باز شدن در بالای بدنه و بسته شدن در پایین آن قرار می گیرد.
تفاوت Candles و Hollow Candles در تریدینگ ویو:
در واقع سیستم و کارکرد این دو نوع نمودار کاملاً یکی بوده و تنها تفاوت در میان آنان این است که در نمودار Hollow Candles، کندل های افزایشی بدنه ای تو خالی دارند. البته می توانید از بخش تنظیمات نمودار رنگ کندل ها را به شیوه دلخواه تغییر دهید.
نمودار شمعی هیکین آشی (Heikin Ashi):
نمودار هیکین آشی مانند نمودار Candle Stick قیمت را با استفاده از شمع یا همان کندل نشان داده و یک نمودار OHLC است. تفاوت میان این دو نمودار نحوه محاسبه قیمت است. در نمودار شمعی قیمت باز شدن و بسته شدن دقیقاً همان قیمتی بوده که یک دارایی و یا ارز در آن بازه زمانی مشخص تجربه کرده، اما در نمودار ضعف در شکست نمودار هیکین آشی بدین شکل محاسبه می شود:
قیمت در زمان باز شدن کندل: بالاترین و پایین ترین قیمت کندل گذشته تقسیم بر دو:
(Passed candle (Open + Close)) / 2
قیمت در زمان بسته شدن کندل: جمع قیمت در زمان باز شدن کندل، بسته شدن آن، بالاترین حد و پایین ترین حد تقسیم بر چهار:
(Open + High + Close + Low) / 4
قیمت های High و Low در هیکین آشی نیز مانند نمودار شمعی محاسبه می گردد.
از مزایای استفاده از نمودار هیکین آشی تأثیر کمتر نوسانات روزانه در سبز یا قرمز بودن کندل است و به لطف این خصوصیت تحلیلگران نوع روند را بهتر می توانند تشخیص دهند.
نمودار خطی Line Area و Base Line:
بزرگترین مزیت استفاده از نمودارهای خطی این بوده که هر شخصی بدون کمترین دانش در خصوص نمودار، خوانی به راحتی می تواند با یک توضیح کوتاه آن را درک کند. در نمودارهای خطی جزئیات کمتری نسبت به نمودارهای شمعی و میله ای نمایش داده می شود.
نمودار خطی هم مانند دیگر نمودار بر اساس تایم فریم کار می کند. هر شکست در نمودار خطی به معنی اتمام بازه زمانی مورد نظر کاربر می باشد. تفاوت اصلی آن با نمودار های دیگر این بوده که شکست ها در نمودار خطی تنها قیمت را در زمان بسته شدن آن برش از زمان نشان می دهد. این بدین معناست که اگر شما تایم فریم خود را روی یک روزه تنظیم کنید هر نقطه از نمودار نشان دهنده قیمت در اتمام آن روز است.
تفاوت نمودارهای خطی Line با Area و Baseline:
در واقع نوع رسم این نمودارها با یک دیگر تفاوتی ندارد. در نمودار Area تریدینگ ویو به شما این امکان را می دهد که محدوده داخلی نمودار خود را با رنگی دیگر به صورت تو پر در آورید. این خصوصیت زمانی بیشترین کاربرد را دارد که شما در حال مقایسه قیمت دو شاخص در یک صفحه باشید.
در نمودار Baseline نیز هر شکست نشان دهنده قیمت بسته شدن در اتمام بازه زمانی مورد نظر شما بوده و تنها یک امکان مضاعف را در اختیار شما قرار می دهد. نمودار Baseline با استفاده از یک خط میانگین قیمت را در قسمتی از زمان که کاربر در حال مشاهده آن می باشد نشان می دهد. قسمت بالایی این خط که سبز رنگ بوده، زمان هایی را که قیمت بالای خط میانگین خود قرار داشته را نمایش داده و قسمت پایینی آن که قرمز رنگ می باشد بر عکس این کار را انجام می دهد.
زندان دلار شکسته خواهد شد؟ + نمودار
به گزارش اقتصادنیوز افت قیمت دلار در روز آخر هفته در شرایطی رخ داد که برخی معامله گران انتظار داشتند، برگشت دلار به بالای مرز 24 هزار تومانی، زمینه ساز افزایش خریدها شود. با این حال، روز پنج شنبه بازار در دست فروشندگان و کاهشی ها بود و قیمت دلار تا محدوده 23 هزار و 900 تومانی نزول یافت.
از نگاه فعالان، در آن مقطع زمانی نزدیک شدن به دور جدید مذاکرات هسته ای عامل مهمی بود که موجب شد فروشندگان بازار قدرت را به بدست بگیرند. از روز جمعه، میزان فروش ها شدت بیشتری گرفت و این عامل موجب شد که در بازار پشت خطی حمایتی 23 هزار و 800 تومانی نیز شکسته شود. شکست این حمایت مجوز نزول شدیدتر اسکناس آمریکایی را صادر کرد. به گفته فعالان، در صورتی که روز شنبه دلار به بالای خط حمایتی بازنگردد، احتمال افت این ارز تا محدوده 23 هزار و200 تومان وجود خواهد داشت.
برخی معامله گران باور داشتند، لغو برخی تحریم ها از سوی آمریکا موجب شد که میزان فروش ها در بازار داخلی افزایش پیدا کند. این در حالی است که عده دیگری باور داشتند، عدم توان شکست مقاومت 24 هزار و 200 تومانی زمینه ساز عقب گرد معامله گران شد.
سکه کاهشی شد
در واکنش به افت قیمت دلار، سکه امامی در روز آخر هفته در مسیر کاهشی حرکت کرد و سطح 10 میلیون و 600 هزار تومانی را از دست داد. فلز گران بهای داخلی روز پنج شنبه نزدیک به 200 هزار تومان از ارزش خود را از دست داد و به بهای 10 میلیون و 580 هزار تومان رسید. با ثبت افت روز پنج شنبه، فلز گران بهای داخلی افت 1.4 درصدی را در مقیاس هفتگی تجربه کرد. این اتفاق در حالی رخ داد که سایر بازارها در هفته گذشته بازدهی مثبتی داشتند. شاخص کل بورس 3 دهم درصد رشد کرده بود و افزایش دلار افزایش 6 دهم درصدی را تجربه کرده بود.
تحلیل تکنیکال چیست؟
بسیاری از تریدرها از تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روند بازار در آینده استفاده میکنند. اما این نوع تحلیل تا چه اندازه دقیق و کاربردی است؟ چرا باوجود اینکه بسیاری از افراد تکنیکهای آن را استفاده می کنند باز هم دچار اشتباه میشوند و ضرر می کنند؟ در این مقاله در مورد ماهیت تحلیل تکنیکال، ابزارهای رایج و نکات فنی مربوط به آن میخوانید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی قیمت در بازار بر اساس بررسی تاریخچه قیمت و حجم معاملات است. در بازارهای سنتی مانند بازار سهام و بورس اوراق بهادار از تحلیل تکنیکال به طور گسترده استفاده میشود. جالب است بدانید این روش یکی از اجزای اصلی در بازار ارزهای دیجیتال است.
تحلیل تکنیکال روی دادههای تاریخی قیمت یا پرایساکشن (Price Action) تمرکز فراوانی دارد. بنابراین از آن به عنوان ابزاری برای بررسی نوسانات قیمت و بررسی اطلاعات مربوط به حجم یک دارایی استفاده میشود. بسیاری از معاملهگران برای شناسایی روندها و فرصتهای مناسب برای کسب سود از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
ریشه ابتدایی «تحلیل تکنیکال» به قرن هفدهم در «آمستردام» و قرن هجدهم در «ژاپن» بازمیگردد؛ اما آنچه امروز با مفهوم تحلیل تکنیکال با آن مواجهیم مربوط به فعالیتهای چارلز داو «Charles Dow»؛ روزنامهنگار حوزه اقتصادی و مؤسس والاستریت ژورنال است. او از اولین کسانی بود که روندهای قابل بررسی و مجزا در داراییها و حرکت بازار در مسیرهای خاص را کشف کرد. مدتی بعد فعالیتهای او منجر به ایجاد «تئوری داو» شد که تحولات بیشتری در تحلیل تکنیکال ایجاد کرد.
در ابتدا تحلیل تکنیکال بر پایه دستنویسها و محاسبات دستی بود، اما با پیشرفت تکنولوژی و دستیابی به محاسبات مدرن، گستردهتر شد و اکنون به ابزار مهمی برای بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران تبدیل شده است.
تحلیل تکنیکال چگونه کار میکند؟
همانطور که اشاره شد تحلیل تکنیکال از اساس بر پایه مطالعه قیمت فعلی و تاریخچه قیمتهای قبلی یک دارایی است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی به طور اتفاقی رخ نمیدهد و به طور کلی این نوسانات با گذشت زمان به روندهای قابل شناسایی تبدیل میشوند.
در واقع تحلیل تکنیکال، شدت تحمیل (نفوذ) بازار بر عرضه و تقاضا را بررسی میکنند. که این بازتابی از تمایلات کلی بازار است. به عبارت دیگر قیمت یک دارایی چیزی جز کشمکش میان نیروی فروش یا خرید بر یکدیگر نیست. این نیروها با احساسات معاملهگران و سرمایهگذاران ارتباط نزدیکی دارد. (به خصوص دربارهی ترس و طمع).
نکته قابل تامل درباره تحلیل تکنیکال این است ضعف در شکست نمودار که درصد خطای آن در بازارهایی که شرایط عادی و حجم و نقدینگی بالا دارند، بسیار پایین و پیشبینی آن قابل اطمینانتر است. بازارهای پرحجم کمتر در معرض دستکاری قیمتی قرار دارند و تاثیرپذیری آنها از موارد غیرعادی خارجی کمتر است؛ نتیجه چنین شرایطی این است که سیگنالهای غلط در آن کمتر ایجاد میشود و تحلیل تکنیکال نقش پررنگی در آنها دارد.
شاخصها و اندیکاتورهای متداول تحلیل تکنیکال
معامله گران به منظور بررسی موشکافانهی قیمتها و در نهایت یافتن فرصتهای مطلوب از انواع مختلفی از ابزارهای نموداری (چارت محور) که به اندیکاتور یا شاخص معروف هستند، استفاده میکنند. آنها به کمک اندیکاتور یا شاخصهای تکنیکال، توانایی شناسایی روندهای موجود را پیدا کرده و اطلاعات روشن و هوشمندانهای از روندهایی که ممکن است در آینده پدیدار شوند، پیدا میکنند. از آنجایی که این شاخصها و اندیکاتورها همیشه درصدی خطا دارند، برخی از معاملهگران همزمان از چندین شاخص یا اندیکاتور به عنوان راهی برای کاهش خطرات(ریسک) استفاده میکنند.
سرفصلهای این آموزش
میانگین متحرک ساده (SMA)
معمولا معاملهگرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، شاخصها و معیارهای مختلفی برای تعیین روند بازار بر اساس نمودارها و تاریخچه قیمتها به کار میبرند.
در بین تعداد زیادی اندیکاتور، میانگین متحرک ساده (SMA) یکی از پرکاربردترین و معروفترین اندیکاتورهای مورد استفادهی تریدرها است. همانطور که از نامش پیداست، قیمتهای پایانی یک دارایی در یک بازه زمانی تعیین شده را محاسبه میکند؛ به بیان دیگر (SMA)، متوسط قیمت یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص است.
خط نارنجی SMA که در بسیاری از نقاط به عنوان خطوط حمایت و مقاومت عمل کرده است.
نحوهی استفاده SMA:
به طور کلی اگر قیمت بالای خط میانگین متحرک باشد، گفته می شود که روند صعودی است و برعکس اگر قیمت پایین خط میانگین باشد، روند نزولی است. اما این تمام ماجرا نیست. گاهی یک خبر میتواند باعث تغییر روند بشود. به این معنی که با وجود اینکه خط میانگین متحرک به شما سیگنالی برای خرید یا فروش میدهد، اما بازار طبق پیشبینی شما پیش نمی رود. راهحل چیست؟
شما میتوانید همزمان با چند شاخص میانگین متحرک کار کنید تا روند بازار را بهتر پیش بینی کنید.
میانگین متحرک نمایی (EMA)
میانگین متحرک نمایی (EMA) نسخه اصلاح شده از میانگین متحرک ساده (SMA) است. در این اندیکاتور قیمتهای بسته شدهی اخیر، وزن بیشتری نسبت به قیمتهای قدیمیتر دارند؛ به بیانی دیگر «میانگین متحرکنمایی» همان «میانگین وزنی متوسط قیمت» است که قیمتهای اخیر، وزن بیشتری را در محاسبه دربرمیگیرند.
خط نارنجی SMA و خط آبی EMA را نشان میدهد.
به زبان ساده، میانگین متحرک نمایی از میانگین متحرک ساده سریعتر به تغییر قیمت واکنش نشان میدهد. از طرفی میدانیم، هر چه شما سریعتر روند بازار را تشخیص بدهید، میتوانید سود بیشتری هم بدست بیاورید. اما نقطه ضعف میانگین متحرک نمایی این است که همانطور که سرعت آن در نمایش روند بالاست، می تواند به خطا نوسانات قیمتی را به صورت تغییر روند نمایش دهد. و این باعث می شود که کمتر قابل اتکا باشد.
میانگین متحرک نمایی برای افرادی که به صورت کوتاهمدت معامله میکنند گزینهی بهتری است. خیلی از تریدرها از هر دو میانگین به صورت همزمان استفاده میکنند تا درک بهتری از روند بازار پیدا کنند.
شاخص قدرت نسبی (RSI)
شاخص دیگری که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد، شاخص قدرت نسبی (RSI) است که زیرمجموعهای از اسیلاتورها شناخته میشوند. برخلاف میانگین متحرک ساده که به سادگی تغییرات قیمت را در طول زمان دنبال میکند، اسیلاتورها فرمولهای ریاضی را روی دادههای قیمتی اعمال کرده و خروجی آنها در محدودههایی از پیش تعیین شده قرار میگیرد. در مورد RSI، این محدوده از ۰ تا ۱۰۰ است.
در این تصویر RSI در محدودهی ۶۰ قرار دارد.
نحوهی استفاده از RSI:
- RSI زیر ۳۰ سیگنال خرید: عددهای زیر ۳۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد فروخته شده است. خیلی از تریدرها این نقطه را مناسب برای خرید میدانند. چون به اندازه ی کافی این ارز فروخته شده و به احتمال زیاد زمان اصلاح و صعودی شدن بازار است.
- RSI بالای ۷۰ سیگنال فروش: عددهای بالای ۷۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز زیادی خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد. چون بسیاری از خریداران برای اینکه سود خود را گرفته اند داراییهایشان را میفروشند.
شاخص Stochastic RSI
علاوه بر ابزارهای ابتدایی و ساده در تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهایی وجود دارند که برای تولید داده نیازمند چندین اندیکاتور دیگر هستند. برای مثال برای محاسبه اندیکاتور استوکاستیک (Stochastic RSI)، یک فرمول ریاضی به RSI معمولی اضافه میشود و نتیجه آن با توجه به (RSI) و آن فرمول ریاضی محاسبه میشود.
در تصویر بالا شاخص Stoch RSI در زیر بازه ۲۰ قرار دارد و انتظار میرود که با اصلاح قیمتی به سمت بالا حرکت کتد.
نحوهی استفاده Stoch RSI:
استوکستیک RSI، مانند RSI از شاخصهای اسیلاتور است، که بین بازه ی ۰ تا ۱۰۰ در نوسان است.
- اگر شاخص به زیر ۲۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از اندازه فروخته شده است و احتمال صعود قیمت وجود دارد.
- اگر شاخص بالای ۸۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد.
- از خط میانی ۵۰ میتوان برای تشخیص روند بازار استفاده کرد. بالای ۵۰ روند صعودی و پایین ۵۰ روند نزولی را میتوان انتظار داشت.
باند بولینجر (Bollinger Bands)
شاخص باند بولینجر (Bollinger Bands) نوع دیگری از اسیلاتورها است که در بین معاملهگران محبوبیت بسیاری دارد. باند بولینجر برای پیشبینی وضعیت احتمالی بیشخرید (overbought) یا بیشفروش (oversold) و همچنین اندازهگیری نوسانات بازار استفاده میشود.
به زبان ساده این شاخص به ما می گوید که با بازاری ساکت سروکار داریم و یا بازاری پرنوسان و شلوغ:
- زمانی که بازار آرام است، پهنای باند کوچک میشود.
- زمانی که بازار پرنوسان است، پهنای باند بزرگ می شود.
همانطور که مشخص است، قیمت بعد از برخورد با باند بالایی به سمت خط میانی حرکت کرده است.
باند بولینجر از سه خط تشکیل شده است:
- باند بالایی
- خط میانی
- باند پایینی
خط میانی همان خط میانگین متحرک ساده است. خطوط بالایی و پایینی، انحراف معیارهای حول خط میانی هستند. در اینجا قصد نداریم انحراف معیار یا فرمولهای این شاخص را بازگو کنیم، بلکه نحوهی استفاده از این شاخص را به شما آموزش میدهیم.
نحوهی استفاده BB:
به طور کلی قیمت تمایل دارد که به سمت خط میانی حرکت کند. این تمام کاربرد و نکته ی مهم استفاده از شاخص بولینجر است.
- اگر قیمت خیلی صعودی و به خط بالایی باند برسد، احتمال بازگشت و ریزش به سمت خط میانی وجود دارد.
- اگر قیمت خیلی ریزشی و به خط پایینی نزدیک شود، احتمال بازگشت و صعود به سمت خط میانی وجود دارد.
به بیانی سادهتر، از باند بولینجر برای تشخیص خطوط مقاومت و حمایتی استفاده میشود.
شاخص مکدی (MACD)
مثال دیگر اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی/ واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) است که به اختصار MACD نامیده میشود.
تمایز خط آبی از خط سیگنال به راحتی ممکن نیست، و سیگنال خیلی قوی به ما نمیدهد. اما خطوط بالای هیستوگرام قرار دارند.
به طور کلی مکدی با سه خط (سه مفهوم) نمایش داده میشود.
- خط اول میانگین متحرک سریعتر را نشان میدهد. (خط آبی)
- خط دوم میانگین متحرک کندتر را نشان میدهد. (خط قرمز- خط سیگنال)
- خط سوم اختلاف بین خط اول و دوم را نمایش میدهد. (هیستوگرام-سفید)
تریدرها از این خطوط، سیگنالهای خرید یا فروش را دریافت میکنند. چطور؟
نحوهی استفاده MACD:
زمانی که خط اول (آبی)، خط سیگنال (قرمز) را قطع میکند، و به بالا یا پایین آن حرکت میکند، سیگنال خرید یا فروش استخراج میشود.
- سیگنال خرید: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به بالای آن حرکت کند.
- سیگنال فروش: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به پایین آن حرکت کند.
اما این سیگنالها خیلی قوی نیستند، و در بسیاری از موارد با تغییر قیمت روند باز هم تغییر میکند.
خط میانی یا هیستوگرام ابزاری است برای تقویت سیگنالها:
- اگر سیگنال صعودی و در بالای خط میانی باشد، سیگنال خرید قویتر است.
- اگر سیگنال نزولی و در پایین خط میانی اتفاق بیفتد، سیگنال فروش قویتر است.
در تصویر بالا مشاهده میکنید که مکدی با اختلاف بالای خط میانی (هیستوگرام) است.
سیگنالهای معاملاتی
به طور کلی اندیکاتورها دید خوبی نسبت به روندهای کلی بازار به یک معاملهگر میدهد، اما از آنها میتوان برای یافتن نقاط احتمالی ورود و خروج (سیگنال خرید یا فروش) هم استفاده کرد؛ این سیگنالها ممکن است در شرایط خاصی در نمودار یک اندیکاتور ایجاد شوند.
همانطور که قبلاً بحث شد، سیگنالهای معاملاتی تولید شده از سوی تحلیل تکنیکال همیشه دقیق نیستند و همیشه باید درصدی ضعف در شکست نمودار را برای خطا (سیگنالهای غلط) از جانب اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال در نظر گرفت. این امر کمی در بازار ارزهای دیجیتال نگرانکننده است؛ چون در این بازار، داراییها حجم کمتری دارند و طبعا نوسانات بیشتری را نسبت به بازارهای سنتی تجربه میکنند.
نقدی مخالف بر تحلیل تکنیکال
گرچه امروزه تحلیل تکنیکال به طور گسترده در بازارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد اما از نظر بسیاری از متخصصان، تحلیل تکنیکال روشی بحثبرانگیز و غیرقابل اعتماد است. به عبارتی گفته می شود که چون افراد زیادی به آن فکر میکنند، وقایع رخ میدهد. منتقدان معتقدند در شرایط بازارهای مالی اگر تعداد زیادی از معاملهگران و سرمایهگذاران به انواع یکسانی از شاخصها مانند خطوط حمایت و مقاومت اعتماد کنند، احتمال عملکرد صحیح این شاخصها افزایش مییابد.
از طرف دیگر بسیاری از طرفداران تحلیل تکنیکال معتقدند که هر تحلیلگر با روش خاص خود و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف و زیاد، نمودارها را تجزیه و تحلیل میکند. این بدان معناست که عملا استفاده از یک استراتژی خاص و یکسان برای تعداد زیادی از معاملهگران غیرممکن است.
تحلیل بنیادین در مقابل تحلیل تکنیکال
پیشفرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمتهای حال حاضر در بازار تمام عوامل بنیادی مربوط به یک دارایی خاص را منعکس میکند. بر خلاف رویکرد تحلیل تکنیکال که عمدتا بر دادههای قیمتی و تاریخچه قیمتی و حجم (نمودارهای بازار) متمرکز است، تحلیل بنیادین یا فاندامنتال به تحقیق گسترده پیرامون عوامل کیفی پروژه اصرار دارد.
در تحلیل بنیادین، دیدگاه این است که عملکرد آینده یک دارایی به چیزهایی بیش از دادههای تاریخی وابسته است؛ اساساً تحلیل بنیادین روشی است که برای برآورد ارزش ذاتی یک شرکت، یک تجارت یا یک دارایی استفاده میشود. در این تحلیل طیف گستردهای از شرایط خرد و کلان اقتصادی مانند مدیریت و شهرت شرکت، رقابت در بازار و نرخ رشد و سلامت صنعت در نظر گرفته میشود.
بنابراین، ممکن است اینگونه در نظر بگیریم که برخلاف تحلیل تکنیکال که عمدتا به عنوان ابزاری برای پیشبینی عملکرد قیمت و رفتار بازار استفاده میشود، تحلیل بنیادین با در نظر گرفتن زمینه و پتانسیلهای موجود در یک دارایی، میتواند برای یک تحلیلگر مشخص کند که آیا یک دارایی بیش از حد ارزشگذاری شده یا خیر. درحالی که بیشتر معاملهگران کوتاه مدت ترجیح میدهند از تحلیل تکنیکال استفاده کنند، ترجیح مدیران صندوقها و سرمایهگذاران بلند مدت، تحلیل بنیادین است.
یک مزیت مهم در تحلیل تکنیکال این است که به دادههای کمی متکی است. بنابراین چارچوبی بیطرفانه برای تحقیق عینی از تاریخچه قیمتی فراهم میکند و برخی حدس و گمانها که با رویکرد کیفی در تحلیل بنیادین ارائه میشود را از بین میبرد.
با این حال تحلیل تکنیکال علیرغم سروکار داشتن با دادههای تجربی کماکان تحت تأثیر تعصبات و طرفداریهای شخصی است. به عنوان مثال یک معاملهگر که به شدت یک ارز را پیش داوری کرده، طوری از ابزارهای تحلیل تکنیکال بهره ببرد و اطلاعات را ناخودآگاه دستکاری کند که نهایتا آن گونه که دوست دارد تصمیم بگیرد. در بسیاری از موارد این اتفاق بدون آگاهی آنها رخ میدهد. علاوه بر این در دورههایی که بازارها الگو یا روند مشخصی ندارند، تحلیل تکنیکال ممکن است شکست بخورد.
سخن آخر
جدا از نقد و بحثهای طولانی درباره اینکه کدام روش تحلیل بهتر است، به نظر ترکیبی از تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادین توسط بسیاری از افراد مورد پذیرش است. درحالی که تحلیل بنیادین بیشتر به استراتژیهای سرمایهگذاری بلندمدت مربوط میشود، تحلیل تکنیکال ممکن است اطلاعات روشنی در مورد شرایط بازار در روند کوتاهمدت فراهم کند. احتمالا این اطلاعات، برای معاملهگران و سرمایهگذاران مفیدتر است.