تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟

سوالات بورس و پاسخ ها
برای شروع یک معامله درست و تخصصی، باید علاوه بر بررسی و تحلیل بنیادی ، قیمت سهام نیز از منظر تکنیکال به صورت حرفه ای و کاملا دقیق مورد ارزیابی قرار گیرد.
اما از آنجاییکه بازار سرمایه ایران عمق بسیار کمی دارد و امکان دستکاری قیمتی در آن بسیار راحت است، گاهی پیش می آید که برای سهام شرکت خاصی به راحتی مقاومت و حمایت کاذب ساخته میشود و به پشتوانه کانال های بورسی موجود در شبکه های مجازی حمایت و مقاومت کاذب ایجاد شده به عنوان نقطه عطف قوی به سهامداران کم تجربه قبولانده میشود و در نتیجه افزایش حجم معاملات در آن نقطه، مهر تاییدی بر صحت آن بوده و اینگونه تعبیر می شودکه تحلیل تکنیکال بسیار کاربردی تر از تحلل بنیادی است.
وظیفه تحلیل بنیادی تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ و تحلیلگر چیست؟
وظیفه تحلیل بنیادی و تحلیلگر چیست؟
وظیفه تحلیلگران بنیادی، بررسی شرایط اقتصادی جهان، کشور و بررسی وضعیت جاری و گذشته شرکت از طریق ارزیابی صورت های مالی دوره ای و سالیانه و در نهایت پیش بینی صورت سود و زیان سال های آتی بر اساس اخرین اطلاعات می باشد.
وظیفه اصلی تحلیلگران بنیادی، محاسبه “اثر” خبر منتشر شده، بر سود آوری شرکت است.
مراحل اصلی در تحلیل بنیادی سهام یک شرکت چیست؟
مراحل اصلی در تحلیل بنیادی سهام یک شرکت چیست؟
از زمان صفر تا لحظه ای که می خواهید تصمیم بگیرید سهمی ارزش خرید دارد یا خیر، شامل مراحل زیر است:
پیش بینی عملکرد شرکت
محاسبه ارزش ذاتی و واقعی شرکت
تصمیم به خرید ، فروش یا نگهداری سهم با توجه به مرحله قبل
دو رویکرد رایج تحلیل بنیادی چیست ؟
دو رویکرد رایج تحلیل بنیادی چیست ؟
ممکن است خبری مختص آن شرکت بشنوید که بر وضعیت مالی آن شرکت اثر گذار باشد(مثل معافیت مالیاتی یا پرداخت تسهیلات ارزان یا بستن قرارداد جدید توسط آن شرکت یا …). به این رویکرد پایین به بالا می گویند.
یا اینکه ممکن است شما خبری در خصوص صنعت آن شرکت و یا اقتصاد داخلی و جهانی و بازارهای جهانی محصولات آن شرکت بشنوید که می خواهید ببینید تأثیر آن بر وضعیت و عملکرد مالی آن شرکت چگونه است. به این حالت، رویکرد بالا به پایین می گویند.
بر اساس تجربه، رویکرد نخست تحلیل بنیادی یعنی پایین به بالا برای افراد تازه وارد مناسب تر و رویکرد بالا به پایین برای افراد با تجربه و دانش اختصاصی مناسب تر است. چرا که در روش بالا به پایین شما نیاز دارید تا از شرکت های هم گروه بیشتری اطلاعات داشته باشید.
چه موقع از رویکرد نخست و چه موقع از رویکرد دوم استفاده می شود؟
در پاسخ باید بگوییم تنها وجه تمایز آنها در انتخاب، آن عامل جاذبه ای است که شما را به طرف آن شرکت یا صنعت سوق می دهد. مثلا می گویند قیمت جهانی محصول Y افزایش یافت، در این صورت می روید سراغ رویکرد بالا به پایین.
در بازار سرمایه ایران از هر دو رویکرد استفاده می شود. حتی در تحلیل تکنیکال هم این دو رویکرد کاربرد دارند (مثلا نمودار شاخص صنعت را می بینید و یک سهم از داخلش پیدا می کنید(بالا به پایین) یا یک سهم تحلیل می کنید و سپس شاخص صنعت (پایین به بالا) ) .
آموزش تحلیل بنیادی را از کجا شروع کنیم؟
آموزش تحلیل بنیادی را از کجا شروع کنیم؟
در مرحله صفر و شروع کار در آموزش تحلیل بنیادی می بایست خوب شرکت را بشناسید. باید بدانید که فعالیت شرکت چیست؟ چه محصولی تولید می کند؟ از چه موادی برای تولید آن محصول استفاده می کند؟ آن مواد را از کجا می خرد؟ محصول را به کجا می فروشد؟ و سوالاتی از این قبیل که باید از آن اطلاع داشته باشید.
اکنون ممکن است برای شما سوال پیش بیاید که این اطلاعات را چگونه می توانم بدست آورم. منابع زیاد است. یکی از منابع تحلیل سایر تحلیلگران است، یکی دیگر (معتبرترین) صورتهای مالی شرکت است که در سایت کدال در دسترس است. گزارش فعالیت هیئت مدیره که قبل از مجمع عمومی منتشر می شود را حتما توصیه می کنیم که مطالعه بفرمایید چرا که اطلاعات بسیار خوبی از شرکت و چشم انداز آتی آن شرکت به شما می دهد.
تحلیل بنیادی بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟
تحلیل بنیادی بهتر است یا تحلیل تکنیکال؟
تحلیلگران بنیادی خودشان سود یک سهام را بدست میآورد و آنرا خرید میکنند. اما یک تحلیلگر تکنیکال با مشاهده نمودار قیمت سهم، میتواند آینده را پیش بینی کند. نقطه ورود، نقطه خروج، کف قیمت، سقف قیمت توسط تحلیل تکنیکال مشخص میگردد.
تحلیل بنیادی سهام هر شرکت نیاز به بررسی و زمان بیشتری دارد اما نتایج مطمئن تری خواهد داشت، ولی تحلیل تکنیکی برای هر سهم بسیار سریعتر انجام میشود اما پایه و اساس آن بر مبنای پیش بینی است.
اصولا تحلیل گران حرفهای بازار به هر دو علم تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال تسلط دارند.
کدام سهم را برای خرید انتخاب کنیم؟
کدام سهم را برای خرید انتخاب کنیم؟
برای داشتن یک سرمایه گذاری پر سود، باید سهمی را انتخاب کنید که احتمال افزایش قیمت بیشتری داشته باشد. این پیشبینی بر اساس تجزیه و تحلیل بازار انجام میشود. روشهای مختلفی برای تحلیل بازار وجود دارد که در این میان، تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال شهرت و رواج بیشتری دارند.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی چیست؟
الف – تحلیل بنیادی به عوامل تأثیرگذار بر عرضه و تقاضا تمرکز داشته و به مطالعه صورتهای مالی میپردازد و سعی دارد ارزش ذاتی شرکت را محاسبه نماید (گزینه صحیح)
ب – بر نوسانات قیمت سهام در طی روزهای معاملاتی تمرکز دارد
ج – بر اخبار و شایعات بازار تمرکز دارد
د – همه موارد
در این وبسایت نمونه سوالات مربوط به آزمون های افتتاح حساب در کارگزاری های بورس و سوالات مربوط به معاملات آنلاین بورس و سایر سوالات متداول در زمینه سرمایه گذاری در بورس پاسخ داده میشود.
تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟
در تحلیل بنیادی، سرمایهگذارانی که مستقیماً نسبت به خرید یا فروش سهام شرکتها اقدام می کنند، باید قبل از انتخاب سهام شرکت شرایط و وضعیت آن شرکت را بادقت و به صورت جامع، مورد تحلیل و بررسی قرار دهند.
در حالیکه تحلیل تکنیکال، یک روش محاسباتی برای شناسایی روند قیمت هست و سعی می کند آینده قیمت را بر اساس اطلاعات گذشته پیش بینی کند، بنابراین یک سرمایهگذار موفق باید قدرت تحلیل بالایی داشته باشد.
چگونه یک سهم را تحلیل کنیم؟
دو شیوه اصلی برای تحلیل سهام شرکت ها در بورس مطرح است:
- تحلیل بنیادی
- تحلیل تکنیکال
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل گر بنیادی دلیل تحرکات قیمت را از میان داده های مالی و اخبار شرکت ها تشخیص می دهد و از آن برای سرمایه گذاری مناسب استفاده می کند.
تحلیل گر بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین ارزش ذاتی و قیمت فعلی سهام شرکت است اگر تحلیل گر به نتیجه ای برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، آن سهم را برای سرمایهگذاری مناسب با داشتن شرایطی ارزیابی میکند. که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری خوب محسوب می شود. به همین دلیل به روش تحلیل بنیادی، تحلیل پایهای و یا اساسی هم گفته می شود.
در روش بنیادی سرمایهگذار عوامل اثرگذار اصلی بر قیمت سهام شرکت را مورد بررسی قرار داده و بر اساس آن، تصمیمگیری میکند که آیا سهام این شرکت برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر؟
بهطورکلی عوامل تاثیرگذار بر قیمت سهام یک شرکت سه دسته هستند:
- عوامل محیطی یا کلان
- عوامل مرتبط با صنعت
- عوامل درونی شرکت
در تحلیل بنیادی، سرمایهگذار پس از بررسی و تحلیل سه تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ عامل فوق، ارزش واقعی یا ذاتی سهام آن شرکت را تعیین میکند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم به شرح ذیل تصمیمگیری میکند.
۱- اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و مناسب برای خرید است.
۲- اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، نهتنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایهگذار چنین سهمی را داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد.
۳- اگر از دید سرمایهگذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، خرید یا فروش آن، سودی برای سرمایهگذار ندارد.
با یک مثال سه حالت فوق را شرح می دهیم، فرض کنید سهام یک شرکت در حال حاضر با قیمت ۲۰۰ تومان معامله میشود. سرمایهگذار با استفاده از روش تحلیل بنیادی ارزش ذاتی یا واقعی سهام شرکت را محاسبه کرده و به این نتیجه می رسد که هر سهم این شرکت حداقل ۲۵۰ تومان ارزش دارد. در این صورت، سرمایهگذار نسبت به خرید سهام شرکت اقدام میکند، زیرا قیمت فعلی سهام این شرکت در مقایسه با ارزش واقعی آن حداقل ۵۰ تومان ارزانتر است.
حال اگر در همین مثال، سرمایهگذار پس از تحلیل قیمت سهام این شرکت به نتیجه ای برسد که سهام شرکت بیشتر از ۱۵۰ تومان ارزش ندارد، از خرید سهام شرکت خودداری میکند و اگر این سهم را در سبد سرمایهگذاری خود داشته باشد، آن را خواهد فروخت. و در نهایت اگر سرمایه گذار به این نتیجه برسد که ارزش واقعی یا ذاتی هر سهم این شرکت ۲۰۰ تومان است و تفاوتی بین ارزش واقعی و قیمت سهام شرکت وجود ندارد، خرید یا فروش این سهام هیچگونه سودی را نصیب سرمایهگذار نخواهد کرد. زیرا سهم به قیمت واقعی در بورس معامله میشود.
شایان ذکر است عوامل اثرگذار بر قیمت سهام شرکتها، همواره دستخوش تغییر است. و ارزش واقعی سهام شرکتها نیز بهصورت مستمر در حال تغییر بوده بنابراین، سرمایهگذارانی موفقتر هستند که زودتر از دیگران، تبعات ناشی از تغییر عوامل مؤثر بر قیمت سهم را تحلیل و ارزش واقعی سهم را ارزیابی کنند.
۲ قانون طلائی تحلیل بنیادی:
۱ – قیمت سهام خود را در طولانی مدت اصلاح میکند.
۲ – شما میتوانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش واقعیش کمتر است را خریداری کنید و منتظر بمانید تا قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی آن برسد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
دومین روش تجزیه و تحلیل سهام در بورس، شیوه تکنیکال است. سرمایهگذارانی که از روش تحلیل تکنیکال برای ارزیابی و تحلیل قیمت سهام استفاده میکنند بر این باورند که با بررسی روند و نوسانات قیمت یک سهم در گذشته، میتوانند قیمت آن سهم را در آینده پیشبینی کنند. و این جمله معروف بسیار بهکاربرده میشود که «گذشته، چراغ راه آینده است».
تحلیل گران تکنیکال با استفاده از نمودارها و رابطههای ریاضی، روند قیمت آینده سهم را بر اساس نوسانات گذشته قیمت آن سهم، پیشبینی می کنند و درصورتیکه به این نتیجه برسند که قیمت سهم در آینده، در مقایسه با قیمت فعلی آن در بورس افزایش قابل قبولی خواهد داشت، نسبت به خرید آن سهم اقدام میکنند. و اگر نمودارها بیانگر کاهش قیمت سهم در آینده باشد، سرمایهگذاران، سهام شرکت مذکور را خواهند فروخت.
بهعنوانمثال، فرض کنید قیمت سهام یک شرکت در حال حاضر ۱۵۰ تومان است. درصورتیکه تحلیلهای تکنیکال بیانگر آن باشد که قیمت سهام این شرکت تا سه ماه آینده به ۱۸۰ تومان خواهد رسید، سرمایهگذار اقدام به خرید آن سهم میکند، زیرا با این کار میتواند در این مدت ۳۰ تومان سود بدست آورد. اما اگر تحلیل تکنیکال قیمت سهام این شرکت را به ۱۲۰ تومان تا سه ماه آینده کاهشی دیده باشد، سرمایهگذار نهتنها از خرید سهام این شرکت صرفنظر میکند، بلکه اگر در سبد سهام خود این سهم را داشته باشد، هرچه سریعتر آن را خواهد فروخت؛ زیرا با این کار جلوی ضرر ۳۰ تومانی به ازای هر سهم گرفته میشود.
بنابراین تحلیل تکنیکال مطالعه رفتارهای بازار با استفاده از نمودارها و با هدف پیشبینی آینده روند قیمتها میباشد. رفتار قیمت همواره در تحلیل تکنیکال نقش اصلی را دارد و رفتار حجم معاملات نیز تکمیل کننده این اصل میباشد.
۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است
به موجب این اصل، برای تحلیل بازار باید فقط قیمت را بررسی کنیم زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معاملهگران، از تمامی مؤلفههای اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به اندازه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود. و در این مبحث به این نتیجه میرسیم که یک تحلیلگر تکنیکال به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار می دهد.
۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند
در واقع داو معتقد بود قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه میدهد، مگر اینکه سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند. نظریه ثابت شدهای وجود دارد که میگوید قیمت ها تمایل دارند روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت دهند. این اصل به نوعی، بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است.
۳- تاریخ قابل تکرار است
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد .در واقع این احتمال وجود دارد که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و دادههای ذهنی قبلی خود واکنش مشترک و قابل پیشبینی از خود نشان می دهند.
مزایا و معایب تحلیل تکنیکال چیست؟
سرمایهگذاران از زمان بوجود آمدن بازارهای مالی تاکنون همواره سعی داشتهاند، با استفاده از روشهای مختلف آینده این بازارها را پیشبینی کنند. بدین منظور عدهای از آنها، با استفاده از روش تحلیل تکنیکال یا نموداری و با بررسی گذشته قیمت برای پیشبینی وضعیت آینده داراییها روی آوردند.
این روش تحلیل بازار، به مرور زمان طرفداران بسیاری پیدا کرد و جزئی از استراتژی معاملاتی اکثر فعالان بازار مالی شده است.
مزایای تحلیل تکنیکال:
یادگیری آسان: از ویژگیهای تحلیل نموداری، گستردگی ابزار و شیوههای تحلیل بازار است. یادگیری و فهم اغلب مفاهیم تکنیکالی ساده بوده و اکثر افراد در مدت زمان کوتاهی میتوانند، نحوه استفاده از این ابزارها را فرا گیرند.
انعطافپذیری بالا: با استفاده از اصول روش تکنیکال میتوان، نمودار قیمت هر دارایی را تجزیه و تحلیل کرد. و از دیگر قابلیتهای این روش، امکان تحلیل و معاملهگری در دورههای زمانی مختلف نمودار شامل کوتاه مدت (دقیقهای و ساعتی)، میان مدت (روزانه) و بلندمدت (هفتگی و ماهانه) میباشد.
سرعت فرآیند تحلیل: بعضا شایعات و اخبار، نوسانات قیمتی شدیدی را در یک لحظه بر روی قیمت ایجاد می کنند. به همین دلیل واکنش به موقع برای معاملهگران یک مزیت محسوب میشود. معمولا تحلیل وضعیت نمودار قیمت داراییها بسیار وقتگیر و پیچیده نبوده و افرادی که از تسلط نسبی در این زمینه برخوردار باشند، با صرف زمان مشخصی در روز، امکان تحلیل و بررسی نمودارهای مختلف را خواهند داشت.
نقاط ورود و خروج دقیق: یکی از دلایل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال و استراتژی معاملاتی، تعیین نقاط ورود و خروج در بازار سرمایه است. در واقع شما با استفاده از قیمت و ابزارهایی نظیر اندیکاتورها، سطوح فیبوناچی و… امکان تعیین دقیق نقاط خرید یا فروش داراییهای مختلف را خواهید داشت.
معایب تحلیل تکنیکال:
تأثیرگذاری تعصبات شخصی :برخی مواقع تحلیل گر به دلایلی چون شایعات و یا تجربیات قبلی، دیدگاه افراطی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت یک دارایی پیدا تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ می کند. در این شرایط، او صرفاً نشانههای هم جهت با تعصبات خود را در نظر گرفته و در نهایت خروجی این تحلیل، نتایج غیرمنطقی دربر دارد.
تفاسیر مختلف: مهمترین انتقادات نسبت به تحلیل نموداری، وجود تفاسیر مختلف از ابزارهای مشابه و دادههای یکسان است. به طور مثال، یک اندیکاتور در منطقه اشباع فروش قرار دارد و یک معاملهگر بر اساس یک نشانه صعودی اقدام به خرید می کند، اما در همین ناحیه معامله گر دیگری، با مشاهده واگرایی منفی در نمودار قیمت و اندیکاتور، انتظار افت بیشتری برای قیمت را دارد.
سیگنالهای معاملاتی متعدد: اگر معاملهگر بلندمدت در تحلیل تکنیکال نباشید، احتمالاً سیگنالهای معاملاتی زیادی را در طول روز یا هفته مشاهده خواهید کرد که ممکن است همه آنها مناسب سرمایهگذاری نباشند و موجب زیان و یا سردرگمی فرد شوند. گاهی تشخیص موقعیت معاملاتی بهینه، کار مشکلی است.
عدم تعیین ارزش ذاتی: قرار داشتن قیمت در بهترین نواحی بر اساس تحلیل نموداری، الزامی بر ارزندگی ذاتی آن سهم نخواهد بود. در واقع امکان دارد ارزش بازاری یک سهم در تابلوی قیمت چندین برابر ارزش ذاتی آن باشد، که در صورت سقوط بازار، زیان سنگینی متوجه معاملهگران خواهد شد.
عدم امکان استفاده در نمادهای جدید: نمودار قیمت داراییهایی نظیر سهام عرضه اولیه، از دادههای کافی برخوردار نیست زیرا اخیرا وارد بازار سرمایه شده اند و به عبارتی هنوز نموداری برای آنها تشکیل نشده است. بنابراین در چنین شرایطی نمیتوان از روشهای تکنیکالی استفاده نمود. چون همانطور که در بالا گفته شد، این روش مبتنی بر تحلیل گذشته قیمت میباشد.
مزایای تحلیل تکنیکال در برابر فاندامنتال (بنیادی) چیست و چرا باید تحلیل تکنیکال را بیاموزیم؟
مزیت اول- انعطافپذیری و سازگاری با همه بازارها
از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال، سازگاری و تنوع آن برای انواع معاملات در ابعاد مختلف زمانی و در همه ی بازارها می باشد. تحلیل گر تکنیکال به راحتی میتواند هر نوع بازاری را که تمایل داشته باشد مورد مطالعه قرار دهد، حتی اگر با دانش فاندامنتال او همخوانی نداشته باشد.
در صورتی که اغلب تحلیل گران فاندامنتال یا بنیادی مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی یک شرکت را برای بررسی در اختیار دارند که برای درک آنها باید در حد یک متخصص عمل کنند، به عنوان مثال با یادگیری تحلیل تکنیکال، میتوانید هر زمان که خواستید و با سرعت از گروه خودرو به گروه دارویی بروید ولی یک تحلیلگر بنیادی باید ابتدا صورتهای مالی بسیاری را بررسی کند تا بتواند سهام مناسب را انتخاب کند.
تحلیلگر بنیادی با این سرعت عمل کم، بسیاری از نوسانات و سودهای بازار را از دست میدهد در صورتی که تحلیلگر تکنیکال با ابزار سریع و انعطافپذیر خود می تواند در زمان کمتر، سود بیشتری را بدست آورد.
مزیت دوم- قابل استفاده برای بازههای زمانی مختلف
از بزرگترین نقاط قوت تحلیل تکنیکال این است که در بازههای زمانی مختلف تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت کاربرد دارد. در حقیقت تحلیل تکنیکال شامل زمان خاصی نمیشود و این سلیقه و روش کار معاملهگر میباشد که در چه بازهای به تحلیل بپردازد. این عقیده که برخی از افراد میگویند تحلیل تکنیکال فقط در بازههای زمانی کوتاهمدت کاربرد دارد اصلاً درست نیست.
این ادعا شاید ناشی از این نظریه باشد که تحلیل فاندامنتال یا بنیادی برای پیش بینی بلندمدت کاربرد دارد و فاکتورهای تحلیل تکنیکی فاکتورهایی کوتاهمدت هستند در واقع تحلیلگر تکنیکال برای پیشبینی بازههای زمانی بلندمدت از نمودارهای هفتگی ماهیانه و سالیانه بسته به سلیقه خودش استفاده میکند.
مزیت سوم- تحلیل تکنیکال، میانبری است به بررسی بنیادی سهام
در تحلیل تکنیکال تمرکز بر روی تغییرات قیمت است درحالی که در تحلیل فاندامنتال این عوامل اقتصادی است که بر عرضه و تقاضا تأثیر میگذارد و باعث میشود قیمت بالا یا پایین برود و یا ثابت بماند.
یک تحلیلگر فاندامنتال (بنیادی) تأثیر تمام فاکتورهای مربوط به اطلاعات و صورت های مالی شرکت را بررسی میکند تا در نهایت بتواند ارزش ذاتی سهام را محاسبه کند. که اگر قیمت سهام زیر ارزش ذاتی باشد، تحلیلگر فاندامنتال میگوید قیمت آن چیز ارزان است و برای خرید مناسب است و یا برعکس.
به اعتقاد اغلب کارشناسان، بهترین روش برای تجزیه وتحلیل قیمت سهام در بورس، استفاده از روش ترکیبی تحلیل تکنیکال و بنیادی است. یعنی یک سرمایهگذار علاوه بر آنکه روندهای گذشته قیمت سهام را بررسی و تحلیل میکند، باید فقط به نتایج حاصل از این تحلیل اکتفا نکرده و بهصورت مستمر، عوامل سهگانه اثرگذار بر قیمت سهام یعنی عوامل محیطی، عوامل مرتبط با صنعت و عوامل درونی و آثار ناشی از تغییر این عوامل بر قیمت سهم را موردبررسی قرار دهد.
زیرا ممکن است سهمی که روند قیمت آن در گذشته همواره صعودی بوده براثر تغییر در برخی از عوامل، از وضعیت رشد مستمر خارج شده و حتی به یک سهم ضررده تبدیل شود. همچنین ممکن است تغییر در یک یا چند عامل، سهام یک شرکت را از شرایط نزولی به حالت صعودی تبدیل کند.
تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟
مطالبی که در این صفحه می خوانیم
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی ارزش ذاتی یک سهام است. صورتهای مالی، تأثیرات خارجی، رویدادها و روندهای صنعت را ترکیب می کند. توجه به این نکته ضروری است که ارزش ذاتی یا ارزش منصفانه سهام یک شبه تغییر نمی کند. چنین تحلیلی به شما کمک می کند تا ویژگی های کلیدی شرکت را شناسایی کرده و ارزش واقعی آن را با در نظر گرفتن عوامل کلان و خرد اقتصادی تجزیه و تحلیل کنید.
تحلیل بنیادی از سه مجموعه داده استفاده می کند:
داده های تاریخی برای بررسی اینکه اوضاع در گذشته چگونه بوده است
اطلاعات شناخته شده عمومی در مورد شرکت، از جمله اطلاعیه های منتشر شده توسط مدیریت و آنچه دیگران در مورد شرکت می گویند
اطلاعاتی که به طور عمومی تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ شناخته نشده است، اما مفید است، به عنوان مثال نحوه مدیریت بحران ها، موقعیت ها و غیره توسط رهبری.
برای یک سهام، تحلیل بنیادی معمولاً شامل بررسی بسیاری از عناصر مرتبط با قیمت سهام است، از جمله:
عملکرد کلی صنعت که شرکت در آن مشارکت دارد
فضای سیاسی داخلی
قراردادهای تجاری مرتبط و سیاست خارجی
صورت های مالی شرکت
بیانیه های مطبوعاتی این شرکت
اخبار مربوط به شرکت و تجارت آن
اگر شاخص های بنیادی یک شرکت نشان دهنده تأثیر منفی باشد، احتمالاً به قیمت سهام آن آسیب می رساند. از سوی دیگر، اگر داده ها مثبت باشد، به عنوان مثال، گزارش سود مطلوب، می تواند قیمت سهام شرکت را افزایش دهد.
انواع مختلف تحلیل بنیادی چیست؟
دو نوع اصلی تحلیل بنیادی وجود دارد:
کیفی: مطالعه ای که شامل ارزش برند، تصمیمات مدیریتی، عملکرد مالی شرکت در یک دوره معین و سایر عوامل مشابه است.
کمی: تحلیلی که صرفاً مبتنی بر اعداد است و صورتهای مالی شرکت را در نظر میگیرد و قیمت سهام را از مشاهدات بهدست میآورد.
اگرچه رویکردها متفاوت است، اما برای تجزیه و تحلیل جامع قیمت سهام یک شرکت به همان اندازه مهم هستند.
همچنین دو فرآیند تحلیل بنیادی وجود دارد. یکی از بالا به پایین و دیگری رویکرد از پایین به بالا است.
رویکرد از بالا به پایین ابتدا عوامل کلان اقتصادی را بررسی می کند و سپس به شرکت خاص می پردازد. از سوی دیگر، رویکرد پایین به بالا ابتدا شرکت را تجزیه و تحلیل می کند و سپس تأثیر عوامل کلان اقتصادی بر عملکرد شرکت را بررسی می کند.
تحلیل بنیادی چه کاربردی دارد؟
تحلیل بنیادی از درآمد، حاشیه سود، سود، رشد آتی و موارد دیگر برای تعیین ارزش شرکت در حال حاضر و در آینده استفاده می کند. روش های مختلفی برای درک روند سهام، تعیین ارزش سهام، دانستن زمان خرید یا فروش سهام وجود دارد. با استفاده از آن، معامله گران ضمن ارزیابی عوامل مالی و اقتصادی مرتبط به ارزش ذاتی سهام نگاه می کنند. سپس، تحلیلگران عوامل دیگری را که ممکن است ارزش سهام را تغییر دهند بررسی می کنند.
به عنوان مثال، آن ها ممکن است به عناصر کلان اقتصادی مانند شرایط صنعت یا عوامل اقتصادی خرد مانند میزان فروش شرکت در سال به سال نگاه کنند. نتیجه این است که معامله گر می داند که آیا قیمت فعلی سهام از ارزش بازار منصفانه سهام بیشتر است یا کمتر. اساساً سهام کم ارزش شده است یا ارزش آن اضافه شده است؟
تحلیل و تجزیه بنیادی همچنین می تواند به درک انتظارات بازار و یافتن سهام جدید با ارزش سرمایه گذاری منجر شود. بیشتر سرمایه گذاران عاشق خرید سهام کم ارزش هستند زیرا به این معنی است که قیمت سهام احتمالاً به سرعت افزایش می یابد و منجر به سود بیشتر می شود.
تحلیل و تجزیه بنیادی در اکثر موارد توسط معامله گران کوتاه مدت یا معامله گران فعال استفاده نمی شود. این سرمایه گذاران دوست دارند از تحلیل تکنیکال استفاده کنند که جهت قیمت سهام را از طریق داده های تاریخی بازار مانند حجم و قیمت پیش بینی می کند.
مبانی تحلیل بنیادی چیست؟
قبل از انجام تحلیل بنیادی یک سهام، باید چند فاکتور اساسی را در نظر بگیرید. این عوامل عبارتند از –
ساختار و درآمد شرکت
سود شرکت در طی سالیان
رشد درآمد در طول سالها
تحلیلگران در حین انجام یک تحلیل بنیادی از هر امنیتی به این شش عامل نگاه می کنند و ارزش ذاتی آن را تعیین می کنند.
چگونه یک سهام را تحلیل بنیادی انجام دهیم؟
در اینجا چند مرحله ضروری برای شروع یک تحلیل بنیادی از یک شرکت آورده شده است
درک شرکت، عملیات آن، مدل کسب و کار و غیره.
از نسبت های مالی برای غربالگری اولیه استفاده کنید.
گزارش های مالی شرکت را از نزدیک مطالعه کنید.
رقبا/رقبای شرکت را پیدا کنید و آنها را مطالعه کنید.
بدهی شرکت را بررسی کنید و آن را با رقبا مقایسه کنید.
چشم انداز شرکت را تجزیه و تحلیل کنید.
اهمیت و فواید تحلیل بنیادی
تجزیه و تحلیل بنیادی یک شرکت به شما کمک می کند تا به قیمت منصفانه سهام آن برسید، قیمتی که ممکن است همیشه با ارزش منصفانه معامله نشود. اغلب آن را بیش از حد یا کمتر از ارزش گذاری شده است.
تحلیل بنیادی به پیش بینی روندهای بلندمدت در بازار کمک می کند. معمولاً برای سرمایه گذاری های بلند مدت استفاده می شود زیرا به شما امکان می دهد قیمتی را که سهام باید به آن برسد درک کنید. همچنین به شما امکان می دهد شرکت های خوبی را برای سرمایه گذاری پیدا کنید، مانند شرکت هایی که پتانسیل رشد قوی دارند.
علاوه بر این، تجزیه و تحلیل به یکی از مهمترین اما نامشهودترین عوامل کمک میکند – هوش تجاری، که در تحلیل سرمایهگذاری بسیار سودمند است زیرا میتواند به شما درباره آینده کسب وکار بگوید.
تجزیه و تحلیل بنیادی از بالا به پایین در مقابل پایین به بالا
تحلیل بنیادی می تواند از بالا به پایین یا از پایین به بالا باشد. سرمایهگذاری که از رویکرد بالا به پایین پیروی میکند، تحلیل را با در نظر گرفتن سلامت کلی اقتصاد آغاز میکند. سرمایه گذار با تجزیه و تحلیل عوامل مختلف اقتصاد کلان مانند نرخ بهره، تورم و سطوح تولید ناخالص داخلی، سعی می کند جهت کلی اقتصاد را تعیین کند و صنایع و بخش هایی از اقتصاد را که بهترین فرصت های سرمایه گذاری را ارائه می دهند، شناسایی تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ کند.
پس از آن، سرمایه گذار چشم اندازها و فرصت های بالقوه خاص را در صنایع و بخش های شناسایی شده ارزیابی می کند. در نهایت، آنها سهام های فردی را در امیدوار کننده ترین صنایع تجزیه و تحلیل و انتخاب می کنند.
روش دیگر، رویکرد پایین به بالا وجود دارد. به جای شروع تجزیه و تحلیل از مقیاس بزرگتر، رویکرد پایین به بالا بلافاصله به تجزیه تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ و تحلیل سهام منفرد می پردازد. منطق سرمایه گذارانی که از رویکرد پایین به بالا پیروی می کنند این است که سهام فردی ممکن است بسیار بهتر از صنعت کلی عمل کند. رویکرد پایین به بالا در درجه اول بر عوامل مختلف اقتصاد خرد مانند درآمد و معیارهای مالی شرکت متمرکز است. تحلیلگرانی که از چنین رویکردی استفاده می کنند، ارزیابی کاملی از هر شرکت برای به دست آوردن درک بهتری از عملیات آن ایجاد می کنند.
تجزیه و تحلیل بنیادی (FA) در مقابل تجزیه و تحلیل فنی (TA)
بسیاری از سرمایه گذاران بین دو اصطلاح اشتباه گرفته می شوند یا آنها را به جای یکدیگر استفاده می کنند – تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی.
تجزیه و تحلیل بنیادی یک شرکت به دنبال این است که یک حدس مطالعه شده در مورد جریان های نقدی یک شرکت بر اساس نحوه عملکرد اقتصاد، صنعت و شرکت ایجاد کند. با این کار، سرمایه گذار ایده ای از ارزش شرکت/سهام به دست می آورد.
از سوی دیگر، تحلیل تکنیکال به داده های بازار داخلی مانند قیمت و حجم تجارت می پردازد. تمرکز تحلیل تکنیکال بر شناسایی الگوها و روندهایی است که تکرار می شوند تا معامله گر بتواند از آنها سرمایه گذاری کند.
چرا از تحلیل بنیادی سهام استفاده کنیم؟
درک تحلیل و تجزیه بنیادی برای تعیین اینکه آیا سهام در بازار به درستی ارزش گذاری شده است یا خیر ضروری است. تحلیلگران معمولاً برای شناسایی سهامی که با قیمت های بالاتر و پایین تر معامله می شوند، به عوامل کلان و خرد نگاه می کنند. اگر یک سهم به درستی قیمت گذاری نشود، می تواند ارزش پول بیشتری داشته باشد و سود بیشتری را به همراه داشته باشد. این امر به ویژه زمانی صادق است که یک سهم کمتر از ارزش گذاری شده باشد.
تحلیلگران به تصویر کلی نگاه می کنند و وقتی نوبت به تحلیل و تجزیه بنیادی می رسد، جزئیات کوچک را بررسی می کنند. آن ها دوست دارند وضعیت اقتصاد را به عنوان یک کل ارزیابی کنند و سپس به صنعت خاص در رابطه با سهام نگاه کنند.
چگونه با تحلیل بنیادی سرمایه گذاری کنیم ؟
اگر ارزش بازار ذاتی یا منصفانه سهام بالاتر از قیمت فعلی در بازار باشد، گفته می شود که ارزش سهام کمتر از آن ارزش گذاری شده است. این به این معنی است که شما باید سهام را خریداری کنید زیرا تجزیه و تحلیل بنیادی نشان می دهد که قیمت احتمالاً افزایش می یابد.
با این حال، اگر ارزش بازار منصفانه کمتر از قیمت موجود در بازار باشد، “بیش از مقدار ارزش گذاری شده” است. در این حالت، اگر تحلیل روند نزولی را پیش بینی کند، سرمایه گذاران باید سهام را بفروشند. سرمایه گذارانی که برای پاداش های بلند مدت در آن سرمایه گذاری می کنند، معمولاً از تحلیل بنیادی استفاده می کنند، زیرا انتظار می رود زمانی که سهام کمتر از نرخ ارزش گذاری شده است، قیمت سهام افزایش یابد.
سخنی از ادمین
در این مقاله سعی کردیم شما را با تحلیل بنیادی آشنا کنیم و هر آنچه که میشد در قالب یک مقاله برای شما توضیح داد را برای شما به طور روان ارائه دهیم. ولی اگر تمایل دارید، تحلیل بنیادی را به طور تخصصی و حرفه ای تر فرا بگیرید می توانید در دوره های آموزشی فارکس و ارز دیجیتال مانند: دوره فارکس یا دوره ارز دیجیتال نیک اندیشان شرکت کنید. و این تخصص را به همراه نکات و تحلیل های دیگر فرا بگیرید. و بازار های سرمایه گذاری مختلف هم نیز آشنا شوید.
برای ثبت نام در دوره فارکس نیک اندیشان بر روی دکمه ثبت نام زیر کلیک کنید 👇
تحلیل بنیادی چیست؟ (فاندامنتال)
وقتی شما برای معامله می شوید تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ ؛ چه با سهام یک شرکت روبرو باشید و چه با ارزهای ارز دیجیتال تازه تاسیس ، هیچ علم دقیقی در این زمینه وجود ندارد. یا اگر وجود داشته باشد ، بازیکنان برتر وال استریت اطمینان می دهند که این فرمول به عنوان یک راز کاملاً محرمانه باقی بماند.
آنچه در عوض داریم ، مجموعه وسیعی از ابزارها و روش ها است که توسط بازرگانان و سرمایه تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ گذاران استفاده می شود. در بیشتر موارد ، شما می توانید این تکنیک ها را به دو دسته تجزیه و تحلیل بنیادی (فاندامنتال) و تجزیه و تحلیل فنی (تکنیکال) تقسیم کنید .
در این مقاله ، ما به اصول تحلیل بنیادی خواهیم پرداخت.
تحلیل بنیادی چیست؟
تجزیه و تحلیل بنیادی (فاندامنتال) روشی است که سرمایه گذاران و بازرگانان برای ایجاد و شناسایی ارزش ذاتی دارایی ها یا مشاغل از آن استفاده می کنند. برای ارزش گذاری دقیق این موارد ، آنها عوامل داخلی و خارجی را به دقت بررسی می کنند تا تعیین کنند که دارایی یا کسب و کار موردنظر بیش از حد ارزش گذاری شده یا کم ارزش است. نتیجه گیری آنها می تواند به تدوین بهتر استراتژی کمک کند که احتمالاً بازده خوبی داشته باشد.
به عنوان مثال ، اگر به شرکتی علاقه مند شدید ، ممکن است ابتدا چیزهایی مانند درآمد شرکت ، ترازنامه ، صورت های مالی و گردش پول را مطالعه کنید تا از سلامت مالی آن مطلع شوید. سپس می توانید از سازمان خارج شوید و به بازار یا صنعتی که در آن فعالیت می کند نگاه کنید. رقبا چه کسانی هستند؟ چه جمعیتی شرکت را هدف قرار داده است؟ آیا در حال گسترش تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ است؟ برای در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم ، می توانید حتی بیشتر بزرگنمایی کنید ، فقط چند عامل را نام ببرید.
آنچه در بالا گفته می شود همان چیزی است که از پایین به بالا شناخته می شود: شما با شرکتی که به آن علاقه دارید شروع می کنید و برای درک جایگاه آن در اقتصاد گسترده تر تلاش می کنید. اما شما می توانید یک رویکرد از بالا به پایین را اتخاذ کنید ، جایی که با بررسی تصویر بزرگتر انتخاب های خود را محدود می کنید.
هدف نهایی با این نوع تحلیل تولید یک قیمت سهام پیش بینی شده و مقایسه آن با قیمت فعلی است. اگر این عدد از قیمت فعلی بالاتر باشد ، ممکن است نتیجه بگیرید که کم ارزش است. اگر کمتر از قیمت بازار باشد ، می توانید فرض کنید که در حال حاضر بیش از حد ارزش گذاری شده است. شما می توانید در مورد خرید یا فروش سهام آن شرکت خاص ، آگاهانه تصمیم بگیرید.
تحلیل بنیادی (فاندمنتال) در مقابل تحلیل فنی (تکنیکال)
معامله گران و سرمایه گذاران تازه وارد ارزهای رمزنگاری شده ، فارکس یا بازارهای سهام اغلب در انتخاب روش خود اشتباه می گیرند. تجزیه و تحلیل بنیادی و تجزیه و تحلیل فنی کاملاً در تضاد است و برای تجزیه و تحلیل موارد مختلف به روشهای کاملاً متفاوتی متکی هستند. و با این وجود ، هر دو داده مربوط به تجارت را ارائه می دهند. خوب کدام یک بهتر است؟
در حقیقت ، از آنچه هر یک روی میز می آورد ممکن است منطقی تر باشد. در حقیقت ، تحلیل گران بنیادی معتقدند که قیمت سهام لزوماً نشان دهنده ارزش واقعی سهام نیست ، ایدئولوژی ای که تصمیمات سرمایه گذاری آنها را پشتیبانی می کند.
برعکس ، تحلیل گران فنی بر این باورند که حرکت قیمت آینده را می توان تا حدودی از داده های قیمت گذشته و حجم آن پیش بینی کرد. آنها خودشان را با مطالعه عوامل خارجی نگران نمی کنند و ترجیح می دهند در نمودارها تجزیه و تحلیل بنیادی چیست؟ ، الگوها و روند بازارها تمرکز کنند. هدف آنها شناسایی نقاط ایده آل برای ورود و خروج از موقعیت ها است.
طرفداران فرضیه بازار کارآمد (EMH) بر این باورند که به طور مداوم با تجزیه و تحلیل فنی (تکنیکال) نمی توان از بازار پیشی گرفت . این تئوری نشان می دهد که بازارهای مالی نمایانگر کلیه اطلاعات شناخته شده در مورد دارایی ها هستند (که “منطقی” هستند) و داده های تاریخی را قبلاً در نظر گرفته اند. نسخه های “ضعیف” EMH تجزیه و تحلیل اساسی را بی اعتبار نمی کند ، اما اشکال “قوی تر” استدلال می کند ، حتی با تحقیقات دقیق ، دستیابی به یک امتیاز رقابتی غیرممکن است.
قابل درک است که هیچ استراتژی عینی بهتری از این جفت وجود ندارد ، زیرا هر دو می توانند بینش ارزشمندی را در زمینه های مختلف ارائه دهند. برخی ممکن است به برخی از سبک های معاملاتی بهتر وام دهند و در عمل ، بسیاری از تجار برای مشاهده تصویر بزرگتر از ترکیبی از هر دو استفاده می کنند. این مورد برای معاملات کوتاه مدت درست است همانطور که برای سرمایه گذاری های بلند مدت نیز صادق است.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی یا به عبارتی تحلیل فاندامنتال به سرمایهگذاران کمک میکند تا با ریسک کمتر و اطمینان بیشتر در بازار سرمایه حضور داشته باشند. تحلیل بنیادی به سرمایهگذاران این امکان را میدهد تا عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام را شناخته و بر اساس نتایج آن، تصمیم بگیرند. تحلیل بنیادی یک روش مطمئن برای آن است که بدانیم آیا سهام یک شرکت برای سرمایهگذاری مناسب شناخته میشود یا خیر؟ در این نوشتار در خصوص مفاهیم تحلیل بنیادی در بورس خواهیم نوشت.
تحلیل بنیادی چه رویکردهایی دارد؟
تحلیل بنیادی یعنی وضعیت بازار به صورت کل به جزء و یا جزء به کل بررسی شود. رویکرد کل به جزء در تحلیل بنیادی در واقع توجه به بازار از بالا به پایین بوده و رویکرد جزء به کل توجه به بازار از پایین به بالا است. در رویکرد بالا به پایین یا کل به جزء، 3 دسته از آمار و اطلاعات باید مورد توجه قرار بگیرد.
- وضعیت اقتصاد کلان: سرمایهگذار باید با توجه به شرایط اقتصادی موجود و عوامل تاثیرگذار بر آن تصمیم بگیرد.
- تحلیل صنایع: با توجه به وضعیت اقتصادی موجود، سرمایهگذار صنایع مرتبط و خوب بازار را ارزیابی کرده و برای سرمایهگذاری در آنها اقدام میکند.
- انتخاب شرکت برگزیده: بعد از انتخاب صنعت مورد نظر برای ارزیابی، وضعیت شرکتهای فعال در صنعت مورد نظر بررسی شده تا بهترین شرکت انتخاب شود.
در رویکرد جزء به کل نیز ابتدا شرکت برگزیده انتخاب شده و بعد وضعیت صنعت و اقتصاد کلان ارزیابی میشود.
در تحلیل بنیادی باید اطلاعات کافی در خصوص 8 داده اطلاعاتی شرکتها داشت:
- وضعیت مالی و سودآوری شرکت
- محصولات تولیدی شرکت
- شرکتهای رقیب و همراه با شرکت
- چشمانداز شرکت
- رشد بازار شرکت در آینده
- قدرت نام تجاری شرکت
- تیم مدیریتی شرکت
- تأمینکنندگان شرکت
در واقع یک فرد سرمایهگذار با آشنایی کامل نسبت به یک شرکت میتواند روند فعالیتی شرکت را ارزیابی کرده و انتخاب درستی داشته باشد.
مفاهیم تحلیل بنیادی چیست؟
برای آنکه بتوان تحلیل بنیادی انجام داد باید با مفاهیم اختصاصی بازار سرمایه آشنایی داشت که عبارت است از :
- صورت های مالی: داراییها، بدهیها، درآمد، هزینهها و جریان وجوه نقد اطلاعات مالی هستند که باید در خصوص شرکتها یا واحدهای فعال در بورس بدانیم. صورتهای مالی عبارتند از: صورت سود و زیان، ترازنامه، صورت جریان وجوه نقد و … . برای مطالعه بیشتر به مقاله « صورتهای مالی شرکتها چیست؟ » مراجعه کنید.
- نسبتهای مالی: به اعداد بدست آمده از تحلیل صورتهای مالی، نسبتهای مالی میگویند که میتواند اطلاعات زیادی در خصوص یک شرکت بگوید و در تحلیل بنیادی بسیار مورد توجه قرار دارد. مهمترین نسبتهای مالی نیز عبارت است از: نسبت سرمایه در گردش، نسبت سود هر سهم (EPS) و نسبت درآمد بر قیمت (P/E). مقاله « نسبتهای مالی چیست؟ » در این باره بیشتر توضیح داده است.
- مدلهای ارزشگذاری: در تحلیل بنیادی نیاز است تا در خصوص ارزش سهام یک شرکت اطلاعاتی داشته باشیم. به همین منظور ارزشگذاری بر اساس ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی و ارزشگذاری نسبی مورد توجه فعالان بازار قرار دارد. میتوانید جهت کسب اطلاعات بیشتر به مقاله « ارزشگذاری چیست و انواع ارزشگذاری کدامند؟ » مراجعه کنید.
آشنایی با صورتهای مالی
صورت سود و زیان، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد را از جمله صورتهای مالی هستند که لازم است یک فعال بازار با آنها آشنایی داشته باشد. در مقالات بعدی در خصوص این صورتهای مالی توضیح خواهیم داد.
-
: درآمدها، هزینهها و سود یا زیان شرکت سه اطلاعات مالی مهمی است که در صورت سود و زیان قابل مشاهده و دریافت است. : داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان سهام در پایان یک دوره زمانی، به کمک ترازنامه نشان داده شده، و گاهی صورت وضعیت مالی نیز خوانده میشود.
- صورت جریان وجوه نقد: حرکت پول نقد واحد تجاری را در طول دوره نشان داده که شامل سه داده جریان نقدی حاصل از عملیات، جریان نقدی حاصل از سرمایهگذاری و جریان نقدی حاصل از تامین مالی میشود.
آشنایی با نسبتهای مالی
نسبتهای مالی متعددی در حسابداری برای تحلیل وضعیت شرکتها وجود دارد. در اینجا به سه نسبت مالی سرمایه در گردش، نسبت سود هر سهم (EPS) و نسبت درآمد بر قیمت (P/E) میپردازیم.
- نسبت سرمایه در گردش: ﺗﻘﺴﯿﻢ داراییهای ﺟﺎری ﺑﻪ بدهیهای ﺟﺎری نسبت سرمایه در گردش یا نسبت جاری را به ما نشان میدهد.
- نسبت سود هر سهم (EPS): سودی که شرکت به ازای هر سهم خود ایجاد کرده یا برای سرمایهگذار ایجاد خواهد کرد.
- نسبت درآمد بر قیمت (P/E): مبلغی که سرمایهگذاران به ازای هر ریال از سود هر سهم شرکت، پرداخت میکنند و از تقسیم قیمت سهام شرکت بر سود هر سهم به دست میآید.
آشنایی با مدلهای ارزشگذاری
ارزشگذاری سهام یک شرکت میتواند در روند فعالیت آن شرکت اثرگذار باشد که به صورت معمول از دو طریق صورت میگیرد:
- ارزشگذاری بر اساس ارزش فعلی جریانهای نقدی آتی یا روش ارزش فعلی: مالک هر سهم، در حقیقت مالک بخشی از جریانات نقدی است و به چهار شیوه تنزیل سود نقدی (DDM) ، جریان نقدی آزاد شرکت (FCFF)، جریان نقدی آزاد صاحبان سهام (FCFE) و درآمد باقی مانده (RI) بدست میآید.
- ارزشگذاری نسبی یا روش ضرایب قیمت: ارزش یک دارایی با کمک ضرایب قیمت و با قیمتگذاری داراییهای مشابه بدست میآید و تعیین ضریب قیمت به سود هر سهم (P/E)، ضریب قیمت به ارزش دفتری (P/BV) و ضریب قیمت به فروش (P/S) از جمله متداولترین انواع ارزشگذاری نسبی است.
تحلیل بنیادی به کمک سایتهای بورسی
در خصوص سایتهای بورسی پیش از این برایتان نوشتهایم. یکی از مراجع اصلی برای دستیابی به اطلاعات مالی شرکتها رصد همین سایتهاست. برای تحلیل بنیادی سایت کدال همه اطلاعات شرکتها و صورتهای مالی دورههای مختلف آن را در اختیار افراد قرار میدهد که یکی از منابع مهم برای تحلیلگران بنیادی است. سایر اخبار و اطلاعات نیز در سایتهای دیگر موجود است. با توجه به اینکه بررسی همه منابع و اطلاعات و تحلیل آنها، زمان طولانی میطلبد، تحلیل بنیادی نیازمند فردی است که دقیق بوده و زمان کافی برای این کار داشته باشد. با این حال در صورتی که تحلیلگر، بررسیهای لازم را انجام دهد و به نتیجه برسد میتوان گفت، یکی از کم ریسکترین و مطمئنترین روشها برای انتخاب سهم مناسب در بازار بوده که سودآوری خوبی را نیز میتوان از آن انتظار داشت.